Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
English
Persian
air pollution episode
رویداد الودگی هوا
Other Matches
background level
الودگی متن الودگی زمینه
air pollution monitoring
مراقبت دائمی الودگی هوا فرابینی الودگی هوا
stain
الودگی
pollution
الودگی
filth
الودگی
muddiness
گل الودگی
contramination
الودگی
filthiness
الودگی
stained
الودگی
staining
الودگی
stains
الودگی
infection
الودگی
infections
الودگی
sullies
الودگی
sully
الودگی
sullying
الودگی
contamination
الودگی ش م ر
contamination
الودگی
impurity
الودگی
alloy
الودگی
soilage
الودگی
water pollution
الودگی اب
sullied
الودگی
alloys
الودگی
purulence
الودگی
pisolitic
الودگی
smeariness
الودگی
purulency
ریم الودگی
radioactive contamination
الودگی رادیواکتیوی
decontamination
رفع الودگی
somnolence
خواب الودگی
thermal pollution
الودگی گرمایی
unspotted
بدون الودگی
drowsiness
خواب الودگی
radioactive contamination
الودگی پرتوزایی
abatement
کاهش الودگی
abatement
الودگی کاهی
pisolite
سنگ الودگی
noise pollution
الودگی صدا
moise pollution
الودگی نویزی
drowsihead
خواب الودگی
critical pollution
الودگی بحرانی
mysophobia
الودگی هراسی
chemical pollution
الودگی شیمیایی
biological pollution
الودگی زیستی
bacterization
الودگی بمیکرب
pediculosis
الودگی به شپش
physiological pollution
الودگی فیزیولوژیک
air contamination
الودگی هوا
air pollution
الودگی هوا
agricultural pollution
الودگی کشاورزی
occurence
رویداد
incidents
رویداد
events
رویداد
incident
رویداد
happenings
رویداد
occurrence
رویداد
occurrences
رویداد
trend
رویداد
circumstances
رویداد
trends
رویداد
happening
رویداد
event
رویداد
air pollution index
شاخص الودگی هوا
air pollution index
نمایه الودگی هوا
contamination control
کنترل الودگی منطقه
cleaning station
پست رفع الودگی ش م ر
crankcase mist detector
اشکارساز الودگی روغن
pollution tax
مالیات بخاطر الودگی
decontaminates
از الودگی مبرا کردن
decontaminating
از الودگی مبرا کردن
phthiriasis
الودگی به شپش یا شپشک
decontaminated
از الودگی مبرا کردن
decontaminate
از الودگی مبرا کردن
occurrence
تصادف رویداد
occurrences
تصادف رویداد
subsequent to that event
پس ازان رویداد
event horizen
افق رویداد
exogenous event
رویداد برونی
mishap
رویداد ناگوار
decades
ده موضوع یا رویداد
occurence
رویداد واقعه
endogenous event
رویداد درونی
commentary
گزارش رویداد
decade
ده موضوع یا رویداد
misadventures
رویداد ناگوار
misadventure
رویداد ناگوار
mishaps
رویداد ناگوار
circumstance
تفصیل رویداد
commentaries
گزارش رویداد
a life full of incidents
زندگی پر رویداد
contretemps
رویداد ناگوار
smutch
اثر ویا نشان الودگی
squalor
درهم وبرهمی وکثافت الودگی
decontaminated
رفع الودگی ضد عفونی کردن
decontaminates
رفع الودگی ضد عفونی کردن
decontaminating
رفع الودگی ضد عفونی کردن
trends
الودگی لوزه وحلق وگلوباسیل
decontaminate
رفع الودگی ضد عفونی کردن
trend
الودگی لوزه وحلق وگلوباسیل
balances
احتمال رویداد خطا
rummy start
رویداد شگفت انگیز
balance
احتمال رویداد خطا
passage
رویداد کارکردن مزاج
mischances
رویداد بد حادثه ناگوار
mischance
رویداد بد حادثه ناگوار
uneventful
بدون رویداد مهم
passages
رویداد کارکردن مزاج
As events unfolded I realized that ...
درطی رویداد ها پی بردم که ...
trichinosis
الودگی باتریشین یا کرم گوشت خوک
narcosis
حالت بی حسی وخواب الودگی بی حالی
non-event
رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-events
رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
black swan event
رویداد نادر و پیش بینی ناپذیر
bleaching materiel
پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
The incident set off a debate.
این رویداد بحثی را به راه انداخت
[برانگیخت]
.
event focus
که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
natives
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
collision detection
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
native
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
real time
داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
parachronism
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
danc solution
نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
generate
رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generates
رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generating
رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generated
رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
maintenance
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
This new frontier incident probably means war.
این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
wet filter
فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
message
پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
messages
پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
area of military significant fallout
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
narcolepsy
حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
conditional
دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
alerts
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
warns
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
main
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
pediculosis
الودگی به شپشک شپشک داشتن
verminosis
ابتلا به کرمهای انگلی الودگی به کرمهای انگلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com