English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
black swan event رویداد نادر و پیش بینی ناپذیر
Other Matches
invulnerable زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
snub nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
paranormal نادر
rare نادر
curious نادر
out at elbows نادر
scaron نادر
sought-after نادر
uncommon نادر
rarest نادر
uncommonly نادر
infrequent نادر
scarce نادر
scarcer نادر
scarcest نادر
one-off نادر
one-offs نادر
rarer نادر
checkers جنگ نادر
rare earth elements خاکهای نادر
neutral نادر گیر
rare gas گاز نادر
rara avis چیز یافرد نادر
potentia remota امر نادر الوقوع
rare varieties of fishes گونه های نادر ماهی
rare sample نمونه های نادر و کمیاب فرش
checker نوعی بازی شبیه جنگ نادر
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
septum حفرههای بینی پره بینی
acanthosisnigricans بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
Can count on the fingers of one hand <idiom> رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست [اتفاق نادر و به دفعات محدود]
event رویداد
occurence رویداد
events رویداد
incident رویداد
happening رویداد
incidents رویداد
occurrence رویداد
occurrences رویداد
circumstances رویداد
happenings رویداد
trends رویداد
trend رویداد
misadventure رویداد ناگوار
occurrence تصادف رویداد
occurrences تصادف رویداد
a life full of incidents زندگی پر رویداد
decades ده موضوع یا رویداد
mishap رویداد ناگوار
mishaps رویداد ناگوار
circumstance تفصیل رویداد
subsequent to that event پس ازان رویداد
exogenous event رویداد برونی
event horizen افق رویداد
commentaries گزارش رویداد
decade ده موضوع یا رویداد
commentary گزارش رویداد
occurence رویداد واقعه
contretemps رویداد ناگوار
endogenous event رویداد درونی
misadventures رویداد ناگوار
passages رویداد کارکردن مزاج
passage رویداد کارکردن مزاج
rummy start رویداد شگفت انگیز
uneventful بدون رویداد مهم
As events unfolded I realized that ... درطی رویداد ها پی بردم که ...
balance احتمال رویداد خطا
air pollution episode رویداد الودگی هوا
mischances رویداد بد حادثه ناگوار
mischance رویداد بد حادثه ناگوار
balances احتمال رویداد خطا
non-events رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-event رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
real time داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
native رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
natives رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
collision detection تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
event focus که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
parachronism اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
The incident set off a debate. این رویداد بحثی را به راه انداخت [برانگیخت] .
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
generates رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
maintenance مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
generating رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generate رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generated رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
This new frontier incident probably means war. این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
predicting interval فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
messages پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
message پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
watertight اب ناپذیر
imperviable نم ناپذیر
inappeasable ناپذیر
unchallenged بحث ناپذیر
waterproofs نم ناپذیر
waterproof نم ناپذیر
waterproofed نم ناپذیر
unalienable <adj.> اجتناب ناپذیر
insol انحلال ناپذیر
indiminishable کاهش ناپذیر
indisciplinable انظباط ناپذیر
indispansably بطورچاره ناپذیر
indisributable بخش ناپذیر
inexecutable <adj.> انجام ناپذیر
insusceptible تایید ناپذیر
unfeasible <adj.> انجام ناپذیر
incorruptibly بطورفساد ناپذیر
indefectible خلل ناپذیر
indefeasible بطلان ناپذیر
indefeasible فسخ ناپذیر
indecomposable فساد ناپذیر
indubious تردید ناپذیر
inscrvtable تفحص ناپذیر
ineludible گریز ناپذیر
unalterable <adj.> اجتناب ناپذیر
inevitable <adj.> اجتناب ناپذیر
inexplorable کاوش ناپذیر
absolute <adj.> اجتناب ناپذیر
infrangible تجزیه ناپذیر
achromic رنگ ناپذیر
air proof هوا ناپذیر
indispensable <adj.> اجتناب ناپذیر
inextinguishably بطورتسکین ناپذیر
inalienable <adj.> اجتناب ناپذیر
achromatic رنگ ناپذیر
inexhaustibly بطورپایان ناپذیر
inirritable تحریک ناپذیر
inexcitable هیجان ناپذیر
impracticable <adj.> انجام ناپذیر
inconvertible مبادله ناپذیر
incompressible فشار ناپذیر
unobjectionable اعتراض ناپذیر
indestructible فنا ناپذیر
irredeemable پایان ناپذیر
indefatigable خستگی ناپذیر
unassailable یورش ناپذیر
drainless خستگی ناپذیر
engrained چاره ناپذیر
incorrigible اصلاح ناپذیر
unconquerable تسخیر ناپذیر
uncomputable محاسبه ناپذیر
unchangeable تغییر ناپذیر
undecidable تصمیم ناپذیر
invincible شکست ناپذیر
unsearchable کاوش ناپذیر
untouchability لمس ناپذیر
water proof رطوبت ناپذیر
unwearying خستگی ناپذیر
fatigueless خستگی ناپذیر
exhautless خستگی ناپذیر
waterproof wire سیم نم ناپذیر
ego alien خود ناپذیر
irreparable جبران ناپذیر
uninflammable اشتعال ناپذیر
immiscible امیزش ناپذیر
sure-fire شکست ناپذیر
immiscible امتزاج ناپذیر
inappealable پژوهش ناپذیر
inappellable پژوهش ناپذیر
incodensable انقباض ناپذیر
incoercible انقباض ناپذیر
incommensurable سنجش ناپذیر
incommensurable مقایسه ناپذیر
incommutable استحاله ناپذیر
incommutable تخفیف ناپذیر
incommutably تبدیل ناپذیر
beyond bearing تحمل ناپذیر
inalterable تغییر ناپذیر
nondescript وصف ناپذیر
atomic تجزیه ناپذیر
immitigable تخفیف ناپذیر
unappeasable استمالت ناپذیر
impartible بخش ناپذیر
impenitent توبه ناپذیر
deathless فنا ناپذیر
imperviable سرایت ناپذیر
unappealabe پژوهش ناپذیر
incompressible تراکم ناپذیر
indescribable وصف ناپذیر
intolerable تحمل ناپذیر
irreversible برگشت ناپذیر
irreversible واگشت ناپذیر
passives اثر ناپذیر
irreversible بازگشت ناپذیر
nonsuperimposable انطباق ناپذیر
impermeable رطوبت ناپذیر
impermeable تراوش ناپذیر
immortal فنا ناپذیر
impermeable نشت ناپذیر
unanswerable تکذیب ناپذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com