Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (7 milliseconds)
English
Persian
excrescence
رویش ناهنجار
excrescences
رویش ناهنجار
Other Matches
shoot
رویش انشعابی رویش شاخه
shoots
رویش انشعابی رویش شاخه
germination
رویش
mushroom growth
رویش تند
vegetive
رویش کننده
intergrowth
رویش توام
ingrowth
رویش درونی
orthotropism
رویش عمودی
ovular growth
رویش تخمک
excrescency
رویش ناهنجارنسوج
gigas
رویش بلند تر
growing point
نقطه رویش
extroversion
رویش برونی
cockle
رویش زگیل مانند
vegetative
روینده رویش کننده
germinative
وابسته به رویش تخم
herbicide
مواد ضد رویش گیاه
extroverts
دارای رویش برونی
cockles
رویش زگیل مانند
antiplant agent
عامل ضد رویش گیاهان
herbicides
مواد ضد رویش گیاه
pubescence
رویش مو درپشت زهار
She is on familiar (intimate) terms with me.
با من رویش باز است
extrovert
دارای رویش برونی
surly
ناهنجار
unrefined
ناهنجار
maladroit
ناهنجار
rough
ناهنجار
roughest
ناهنجار
scruffier
ناهنجار
scruffiest
ناهنجار
scruffy
ناهنجار
coarse fibred
ناهنجار
cacophonous
ناهنجار
abnormous
ناهنجار
uncouth
ناهنجار
inelegant
ناهنجار
of a coarse fibre
ناهنجار
backhand
ناهنجار
backhands
ناهنجار
unnormalized
ناهنجار
maladaptive
ناهنجار
inurbane
ناهنجار
abnormal
ناهنجار
nefarious
ناهنجار
agrestic
ناهنجار
incondite
ناهنجار
incult
ناهنجار
endomorphism
رویش از روپوست درون دگرگونی
endomorphy
رویش از روپوست درون دگرگونی
his face is p with small pox
رویش ازابله پرازچاله است
hyperostosis
رویش غیر طبیعی استخوان
maladdress
رفتار ناهنجار
gruff
ناهنجار بدخلق
hetrogeneous
ناهمگن ناهنجار
screeck
صدای ناهنجار
screak
صدای ناهنجار
lumpy
ناهنجار قلنبه
lumpiest
ناهنجار قلنبه
lumpier
ناهنجار قلنبه
raucous
زمخت ناهنجار
malformed
بدشکل ناهنجار
dissonant
ناموزون ناهنجار
unkempt
نامرتب ناهنجار
You can bank on it!
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
You can take it to the bank.
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
jarred
لرزیدن صدای ناهنجار
jar
لرزیدن صدای ناهنجار
jars
لرزیدن صدای ناهنجار
rustic manners
اطوار روستایی یا ناهنجار
timber
صدای خشک ناهنجار
lumpy
کلفت ناهنجار تودهای
awkwardly
بطور زشت یا ناهنجار
haggish
بطور ناهنجار کریه
lumpier
کلفت ناهنجار تودهای
lumpiest
کلفت ناهنجار تودهای
I cannot look him in the face again.
دیگر نمی توانم تو رویش نگاه کنم.
unipotent
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
monomorphic or phous
دارای یک شکل ثابت در همه مدت رویش
screeching
جیغ کشیدن صدای ناهنجار
screech
جیغ کشیدن صدای ناهنجار
screeches
جیغ کشیدن صدای ناهنجار
cacophony
صدای ناهنجار و خشن بدصدایی
screeched
جیغ کشیدن صدای ناهنجار
clutter
صداهای ناهنجار دراوردن درهم ریختن
clutters
صداهای ناهنجار دراوردن درهم ریختن
ill favored
زشت دارای صورت ناهنجار وزننده
cluttered
صداهای ناهنجار دراوردن درهم ریختن
prolotherapy
اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
micronucleus
یکی از دوهسته کوچکتر مرکزی مژه داران که رویش جانور را تحت کنترل دارد
palimpsest
نسخه خطی یا دست نوشتهای که نوشتهء روی ان پاک شده و دوباره رویش نوشته باشند
ontogeny
رشد شناسی تاریخچه رشد و رویش موجودات
yowling
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowl
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
sarcoid
زگیل یا جوش گوشتی رویش گوشتی
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hyprostosis
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
in plant
درحال رویش درحال رشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com