English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
heteronomous روینده تحت چندین قانون
Other Matches
backwards روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
backward روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
growing روینده
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
polygenetic دارای چندین نیا یا چندین تخم
exogenous برون روینده
submersed زیر اب روینده
uliginose در باتلاق روینده
vegetive گیاهی روینده
epiphyllous روی برگ روینده
vegetative روینده رویش کننده
epigeal روینده برروی زمین روخاکی
ruderal روینده درمیان مواد پوسیده وفاسد
ingrown روینده و رشد کننده در درون چیز دیگری
ingrowing رشد کننده در درون زیر گوشت روینده
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
canon قانون کلی قانون شرع
say's law قانون سی . براساس این قانون
canons قانون کلی قانون شرع
axillar مربوط به زیر بغل از بغل روینده
underbrush درخت کوچک روینده درزیر درخت
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
ten چندین
Several persons ( people ). چندین تن
several چندین
multifold چندین
multipoint با چندین خط وط
lot چندین
multiple چندین
the long arm of the law دست قانون [دست قدرتمند قانون]
alternate چندین بار
many times چندین بار
multicolour با چندین رنگ
multivalve چندین دریچهای
multilineal دارای چندین خط
manyfold چندین مرتبه
on several occasions در چندین وهله
many چندین بسا
over and over again چندین بار
over again چندین بار
over and over چندین بار
many books چندین کتاب
alternated چندین بار
alternates چندین بار
time and again چندین بار
multivincular چندین پیوندی
on any number of occasions <adv.> چندین بار
oft [archaic, literary] <adv.> چندین بار
often <adv.> چندین بار
many times <adv.> چندین بار
frequently <adv.> چندین بار
various چندتا چندین
dozens of times چندین بار
manifold copies چندین نسخه
a lot of times <adv.> چندین بار
regularly [often] <adv.> چندین بار
many a time چندین بار
for reasons به چندین دلیل
several thousands چندین هزار
polymerous دارای چندین جزء
multivocal دارای چندین معنی
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
pooh bah صاحب چندین مقام
integration انجام چندین عمل با هم
multi tasking اجرای چندین کار
multistorey ساختمان چندین طبقه
multitasking اجرای چندین کار
polyphonous نماینده چندین صدا
He received several bullet wounds چندین تیربه اوخورد
Many years passed . چندین سال گذشت
polygastric دارای چندین معده
polygenetic دارای چندین مبدا
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
end در انتها یا پس از چندین مشکل
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
polyphonic نماینده چندین صدا
swarms چندین اشکال برنامه
swarmed چندین اشکال برنامه
variform دارای چندین شکل
swarm چندین اشکال برنامه
master keys کلید چندین قفل
master key کلید چندین قفل
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
multifoliate دارای چندین برگچه
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
multicoloured دارای چندین رنگ
floscular مرکب از چندین گلچه
broadcasts ارسال داده به چندین گیرنده 2-
broadcast ارسال داده به چندین گیرنده 2-
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
Several pages have been torn out. چندین صفحه اش پاره شده
groups جمع اوری چندین چیز با هم
groups جمع کردن چندین وسیله با هم
group جمع اوری چندین چیز با هم
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
group جمع کردن چندین وسیله با هم
cornet a pistons یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
skeleton key کلیدی که چندین قفل را بازکند
flanker [یکی از چندین گوشه ساختمان]
polygenous از چندین جورخاره درست شده
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
skeleton keys کلیدی که چندین قفل را بازکند
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
combination چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
multiplex ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
common متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
conditional مین کننده وقوع چندین کار مشخص
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
varriform دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
bounces برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
bounced برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
bounce برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
commonest متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
array آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
arrays آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
broadcast شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
commoners متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
broadcasts پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcasts شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcast پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
polypidom ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
resource استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
hall-church [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
compound مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
polypary ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
Hallenkirche [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
multifunction ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
polygenist کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
paralleled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
bounced جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
paralleling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
compounds مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
omnim gatherum امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
parallel کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
parallelled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
compounded مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
parallelling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
parallels کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
distribute سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
pack توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
condition وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
acronym حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
compounds متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
dithered رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dither رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
distributes سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
compounded متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
decentralized computer network شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
logical تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
compound متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
acronyms حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
packs توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
dithers رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
distributing سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
package توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
letters حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
letter حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
common کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
packages توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
commonest کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
commoners کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
interlocking directorate حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
averaging میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
scheduling روش کار که به چندین کاربر امکان استفاده اشتراکی ازCPU میدهد
averages میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
master slave computer system یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com