Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (7 milliseconds)
English
Persian
antimacassar
رویهء صندلی
antimacassars
رویهء صندلی
Other Matches
rocking chairs
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chair
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool
صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
my chair was next his
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
camp chair
صندلی سفری صندلی صحرایی
stalling
صندلی
stall
صندلی
seated
صندلی
box seat
صندلی لژ
footstool
صندلی
footstools
صندلی
santalaceous
صندلی
seats
صندلی
jump seat
صندلی تا شو
seat
صندلی
chairing
صندلی
chairs
صندلی
chaired
صندلی
chair
صندلی
place
صندلی
places
صندلی
placing
صندلی
arm
دسته صندلی
he nestles in the chair
در صندلی غنوده
folding seat
صندلی تاشو
drive's seat
صندلی راننده
morris chair
صندلی راحتی
arm chair
صندلی راحتی
armrest
دستهء صندلی
boatswain's chair
صندلی نقاله
camp chair
صندلی تاشونده
deckchairs
صندلی تاشو
choir-stall
صندلی بلند
office chair
صندلی اداری
adjustable seat
صندلی متحرک
shooting sticks
صندلی عصایی
shooting stick
صندلی عصایی
pushchairs
صندلی چرخدار
pushchair
صندلی چرخدار
deckchair
صندلی تاشو
carrycots
صندلی کودک
carrycot
صندلی کودک
armchairs
صندلی راحتی
armchair
صندلی راحتی
swivel chair
صندلی چرخان
parliamentary seat
صندلی مجلسی
elbows
دسته صندلی
rockers
صندلی گهوارهای
rocking chair
صندلی گهوارهای
hot seat
صندلی الکتریکی
tier
ردیف صندلی
hot seat
صندلی برقی
easy chairs
صندلی راحت
elbow
دسته صندلی
rocking chairs
صندلی گهوارهای
elbowed
دسته صندلی
rocker
صندلی گهوارهای
sittings
نشیمن صندلی
bucket seats
صندلی یکنفری
an odd chair
صندلی تکی
easy chair
صندلی راحت
bucket seat
صندلی یکنفری
tiers
ردیف صندلی
sitting
نشیمن صندلی
wheel chair
صندلی چرخ دار
reseating
صندلی جدید دادن
reseated
صندلی جدید دادن
reseat
صندلی جدید دادن
woolsack
کرسی یا صندلی دادگاه
armchair
صندلی دسته دار
armchairs
صندلی دسته دار
baby carriage
صندلی چرخدار بچه
baby carriages
صندلی چرخدار بچه
reseats
صندلی جدید دادن
shooting stick
صندلی جمعشو و متحرک
seat-belts
کمربند صندلی هواپیما
cathedra
[صندلی اسقف در کلیسا]
office swivel chair
صندلی گردان اداری
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
ejection seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
ejector seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
shooting sticks
صندلی جمعشو و متحرک
seat-belt
کمربند صندلی هواپیما
twisboat chair
قایق- صندلی تابدار
tuffet
صندلی یانشیمن کوتاه
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
curule chair
صندلی عاج نشان
deck chair
صندلی حصیری تاشو
seat belt
کمربند صندلی هواپیما
dossal
پشتی صندلی وغیره
dossel
پشتی صندلی وغیره
wheelchairs
صندلی چرخ دار
garden seat
صندلی یانیمکت باغبانی
wheelchair
صندلی چرخ دار
elbow chair
صندلی دسته دار
cat sleep
چرت روی صندلی
cat nap
چرت روی صندلی
fishing chair
صندلی در قایق ماهیگیری
back seat
صندلی عقب اتومبیل
window seats
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
electric chair
صندلی اعدام الکتریکی
caner
بافنده صندلی حصیری
arm chair
صندلی دسته دار
backless bench
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
They changed seats .
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
club chair
صندلی دسته دار بزرگ
benchstool
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
caster
چرخ زیر صندلی یامیز
choir-stall
[صندلی های مبلی گروه کر]
arm
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
prince's feather
تزئین برجسته پشت صندلی
splat
میله تزئینی پشت صندلی
castors
چرخ زیر صندلی یامیز
casters
چرخ زیر صندلی یامیز
castor
چرخ زیر صندلی یامیز
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
Keep a free(an empty)seat for me.
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
windsor chair
صندلی دارای پشتی منحنی
Dust has accumulated
[settled]
on the chairs.
روی صندلی ها خاک نشسته
Have a seat, please!
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
love seat
صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
sedilia
یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
stool
کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
I think that's my seat.
فکر می کنم آن صندلی جای من است.
slat
چوب مداد میله پشت صندلی
slats
چوب مداد میله پشت صندلی
high chair
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
the hall seats one thousand
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
Is this seat taken?
آیا این صندلی گرفته شده است؟
night chair
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
high chairs
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
barrel chair
صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
hammock chair
صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
night stool
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
reservation
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
moquette
پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
reservations
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
an odd chair
صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
ferris wheel
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
gradin
یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
gradine
یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
ejection seat
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
cartridge actuated device
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
musical chairs
نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
bleacher
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com