Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English
Persian
overlap of distillat curves
رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
Other Matches
lap seam
رویهم افتادگی
lap
زیرکار رویهم افتادگی
lapped
زیرکار رویهم افتادگی
overlaps
پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlapped
پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlap
پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
bubble cap plate column
ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
characteristic curves
منحنیهای مشخصه
indifference curves
منحنیهای بی تفاوتی
planck curves
منحنیهای پلانک
overlapping curves
منحنیهای همپوش
depth curve
منحنیهای نمایش عمق اب
black body curves
منحنیهای جسم سیاه
bathymetric contour
میزان منحنیهای نشان دهنده عمق
seismogram
منحنیهای ترسیم شده بوسلیه زلزله نگار
bubble tray column
ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
expansion path
مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
wholly
رویهم
pyramids
رویهم انباشتن
overtype mode
تایپ رویهم
overlapping
رویهم افتاده
pyramid
رویهم انباشتن
obvolute
رویهم افتاده
laps
رویهم قراردادن
overalls
رویهم رفته
overhand
رویهم برعکس
accumulating
رویهم انباشتن
accumulates
رویهم انباشتن
accumulate
رویهم انباشتن
overlap
رویهم افتادن
lap weld
جوش رویهم
overlaying
رویهم قراردادن
overlay
رویهم قراردادن
lap wound armature
ارمیچر رویهم
overall
رویهم رفته
lap joint
اتصال رویهم
overlaps
رویهم افتادن
overlapped
رویهم افتادن
overlays
رویهم قراردادن
laminate
رویهم قرار دادن
lap
رویهم قرار دادن
lapped
رویهم قرار دادن
roll up
رویهم جمع شدن
lap winding
سیم پیچ رویهم
lapped seam welding
جوشکاری درزی رویهم
banks
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
lap joint riveting
پرچ کاری اتصال رویهم
equitant
رویهم قرار گرفتن برگها
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
disstillation
تقطیر
distilling head
سر تقطیر
retorting
تقطیر
distillation
تقطیر
girder bridge
پل چند تکه قابل نصب رویهم
lap joint
لبه رویهم افتاده ومتصل بهم
distillate
محصول تقطیر
distillation residue
باقیمانده تقطیر
distillers
دستگاه تقطیر
distilling receiver
گیرنده تقطیر
dry distillation
تقطیر خشک
rectifier
اسباب تقطیر
distillate
فراورده تقطیر
distillable
قابل تقطیر
molecular distillation
تقطیر مولکولی
retorts
دستگاه تقطیر
condensate
تقطیر کردن
retort
دستگاه تقطیر
carbonization
تقطیر تخریبی
bubble tower
برج تقطیر
distilled
تقطیر شده
destructive distillation
تقطیر تخریبی
stiller
دستگاه تقطیر
steam stripping
تقطیر با بخار اب
stillest
دستگاه تقطیر
steam distillation
تقطیر با بخار اب
stills
دستگاه تقطیر
residue
پس مانده تقطیر
residues
پس مانده تقطیر
solar still
تقطیر کن افتابی
still
دستگاه تقطیر
distiller
دستگاه تقطیر
pitch
ته مانده تقطیر
extraction
تقطیر کشش
water still
دستگاه تقطیر اب
vacuum distillation
تقطیر در خلاء
simple distillation
تقطیر ساده
distills
تقطیر شدن
distils
تقطیر شدن
distilling
تقطیر کردن
distil
تقطیر شدن
pitches
ته مانده تقطیر
distil
تقطیر کردن
distils
تقطیر کردن
residuum
پس مانده تقطیر
distills
تقطیر کردن
distilling
تقطیر شدن
hotchpot
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
languor
از پا افتادگی
enthralment
افتادگی
retardation
پس افتادگی
arrearage
پس افتادگی
self effacement
افتادگی
humility
افتادگی
lags
پس افتادگی
lagged
پس افتادگی
lag
پس افتادگی
pipestill
دستگاه تقطیر لولهای
pot still
دستگاه تقطیر ویسکی
straight run pitch
تفاله اولین تقطیر
battery still
دیگ تقطیر باتری
total reflux head
سر تقطیر برگشت کامل
molecular still
دستگاه تقطیر مولکولی
by product gas
گاز تقطیر شده
prolapsus
بیرون افتادگی
prolapse
پایین افتادگی
social lag
پس افتادگی اجتماعی
ommission
از قلم افتادگی
prolapsus
پایین افتادگی
pretermission
از قلم افتادگی
prosiness
پیش پا افتادگی
to humble oneself
افتادگی نمودن
retard time
عقب افتادگی
impaction
گیر افتادگی
cultural lag
پس افتادگی فرهنگی
commonplaceness
پیش پا افتادگی
defeats
از شکل افتادگی
backwardness
عقب افتادگی
humbly
از روی افتادگی
disfigurements
از شکل افتادگی
disfigurement
از شکل افتادگی
omissions
از قلم افتادگی
banality
پیش پا افتادگی
overlapping
روی هم افتادگی
modestly
با افتادگی با تواضع
omission
از قلم افتادگی
disfiguration
ازشکل افتادگی
defeating
از شکل افتادگی
defeated
از شکل افتادگی
defeat
از شکل افتادگی
disfavour
از نظر افتادگی
forwardness
پیش افتادگی
breakdown
از کار افتادگی
forward slip
پیش افتادگی
disfavor
از نظر افتادگی
falling of the womb
پائین افتادگی
drop out
از قلم افتادگی
paralysis
ازکار افتادگی
breakdowns
از کار افتادگی
obsolescence
ازرواج افتادگی
contours
خطوط تراز یا منحنیهای تراز
jet b
نوعی سوخت تقطیر شده
stills
دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
still
دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
distilleries
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
stillest
دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
distillery
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
stiller
دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
prosaicness
پیش پا افتادگی سادگی
lead angle
زاویه پیش افتادگی
lead of phase
پیش افتادگی فاز
missing parts test
ازمون افتادگی وار
deflection
پایین افتادگی واخمش
deflections
پایین افتادگی واخمش
retard time
زمان عقب افتادگی
meekly
از روی فروتنی یا افتادگی
angle of lead
زاویه پیش افتادگی
downtime
مدت از کار افتادگی
down time
مدت از کار افتادگی
falling of the womb
سقوط کردن پائین افتادگی
leeway
عقب افتادگی راه گریز
sweeney
ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
sweeny
از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
one-upmanship
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one upmanship
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
tusk tenon
زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
sidelap
بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
spliced
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
forward slip
جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
advancing
پیش افتادن پیش افتادگی
advances
پیش افتادن پیش افتادگی
advance
پیش افتادن پیش افتادگی
overlapped
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
fractional distillation
تقطیر جزء به جزء
synthetic dyes
رنگینه های شیمیایی
[این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com