Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
swivel
روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swivelled
روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swivels
روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
Other Matches
voltage swing
نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
oscilloscope
نوسان بین نوسان نما
oscillograph
نوسان سنج نوسان نگار
oscillogram
نوسان سنج نوسان نگار
vibrograph
نوسان نگار نوسان سنج
vibrometer
نوسان نگار نوسان سنج
roaming
گردیدن
swirled
گردیدن
roams
گردیدن
Hinduism
گردیدن
roves
ول گردیدن
roved
ول گردیدن
rove
ول گردیدن
roamed
گردیدن
roam
گردیدن
swirling
گردیدن
swirls
گردیدن
to take a stroll
گردیدن
to go for a stroll
گردیدن
swirl
گردیدن
revolve
گردیدن
seach
گردیدن
revolved
گردیدن
revolves
گردیدن
rotate
برمحورخود گردیدن
rotated
برمحورخود گردیدن
rotates
برمحورخود گردیدن
accrue
منتج گردیدن
circumgyrate
گردیدن دورزدن
circumambulate
دور چیزی گردیدن
mucker
پول جمع کن ول گردیدن
accruing
منتج گردیدن تعلق گرفتن
accrues
منتج گردیدن تعلق گرفتن
roll up
چرخیدن
revolved
چرخیدن
slue
چرخیدن
revolve
چرخیدن
spins
چرخیدن
spin
چرخیدن
revolves
چرخیدن
to be in a whirl
چرخیدن
rotate
چرخیدن
heel
چرخیدن
wheel
چرخیدن
heels
چرخیدن
twirls
چرخیدن
twirling
چرخیدن
twirled
چرخیدن
twirl
چرخیدن
wheeling
چرخیدن
wheels
چرخیدن
rotated
چرخیدن
rotates
چرخیدن
reeled
چرخیدن
reel
چرخیدن
windmill
چرخیدن
windmills
چرخیدن
reels
چرخیدن
reeling
چرخیدن
swings
چرخیدن
turn
چرخیدن
swing
چرخیدن
turns
چرخیدن
to turn round
چرخیدن
trundled
گشتن چرخیدن
trundles
گشتن چرخیدن
trundling
گشتن چرخیدن
change spin
چرخیدن با تغییر پا
birr
صدای چرخیدن
turns
چرخیدن تاباندن
trundle
گشتن چرخیدن
turns
گشتن چرخیدن
full
چرخیدن ژیمناست
turn
چرخیدن تاباندن
fullest
چرخیدن ژیمناست
twists
پیچاندن چرخیدن
twisting
پیچاندن چرخیدن
twist
پیچاندن چرخیدن
turn
گشتن چرخیدن
whiz
مثل فرفره چرخیدن
whirl
چرخ دادن چرخیدن
left turn
حرکت به چپ به سمت چپ چرخیدن
wry
کنایه امیز چرخیدن
wryly
کنایه امیز چرخیدن
purl
مثل فرفره چرخیدن
purled
مثل فرفره چرخیدن
purling
مثل فرفره چرخیدن
trills
چرخیدن روان شدن
trill
چرخیدن روان شدن
sit spin
چرخیدن روی یک اسکیت
whirls
چرخ دادن چرخیدن
whirls
چرخیدن گردش سریع
whirling
چرخ دادن چرخیدن
whirling
چرخیدن گردش سریع
whirled
چرخ دادن چرخیدن
whirled
چرخیدن گردش سریع
pivot
روی چیزی چرخیدن
whirl
چرخیدن گردش سریع
trilled
چرخیدن روان شدن
purls
مثل فرفره چرخیدن
shoulder roll
چرخیدن روی شانه ها
troll
چرخیدن چرخاندن گرداندن
run around in circles
<idiom>
دور خود چرخیدن
orbit
چرخیدن به دور یک مدار
pivots
روی چیزی چرخیدن
orbited
چرخیدن به دور یک مدار
pivots
روی پاشنه چرخیدن
pivoted
روی پاشنه چرخیدن
orbits
چرخیدن به دور یک مدار
trolls
چرخیدن چرخاندن گرداندن
pivoted
روی چیزی چرخیدن
pivot
روی پاشنه چرخیدن
free spool
چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
pivots
روی پاشنه گشتن چرخیدن
jackson haines spin
چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
pivoted
روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivot
روی پاشنه گشتن چرخیدن
swing
تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swinge
تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
swings
تاب خوردن دور زدن چرخیدن
pivot
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivoted
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
bias
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
biases
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
chest roll
چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
pivots
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
spinner play
حمله یک نفره با دریافت توپ و چرخیدن یک دایره کامل
to wobble
[rotate unevenly]
لنگ بودن
[تاب داشتن]
[به طور نامنظم چرخیدن]
[اصطلاح روزمره]
sway
نوسان
lurches
نوسان
fluctuated
نوسان
vibrancy
نوسان
fluctuate
نوسان
libration
نوسان
pulsation
نوسان
vibration
نوسان
see-sawing
نوسان
dead beat
بی نوسان
fluctuates
نوسان
fluctuation
نوسان
oscillatory motion
نوسان
see-sawed
نوسان
swayed
نوسان
sways
نوسان
lurching
نوسان
see-saw
نوسان
lurch
نوسان
lurched
نوسان
swings
نوسان
oscillations
نوسان
head nystagmus
نوسان سر
swing
نوسان
ascillation
نوسان
to-ing and fro-ing
نوسان
see-saws
نوسان
undulation
نوسان
yo-yos
در نوسان
yo-yo
در نوسان
oscillation
نوسان
flip
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flips
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flipped
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
multivibrator
نوسان ساز
oscillator
نوسان کننده
natural vibration
نوسان طبیعی
frequency of oscillations
فرکانس نوسان
oscillator
نوسان ساز
quenching frequency
فرکانس نوسان
natural vibration
نوسان ازاد
free oscillation
نوسان ازاد
oscillating circuit
مدار نوسان
generation of oscillations
تولید نوسان
goniometer
نوسان سنج
light fluctuation
نوسان نور
fluctuation of load
نوسان بار
swingers
نوسان دار
floating axle
محور نوسان
damped osillation
نوسان میرا
librate
نوسان کردن
damped oscillation
نوسان میرا
economic fluctuation
نوسان اقتصادی
electron vibrations
نوسان الکترونها
vacillant
نوسان کننده
light fluctuation
نوسان روشنایی
line voltage variation
نوسان ولتاژ
line voltage variation
نوسان شبکه
load variation
نوسان بار
vibrator
وسیله نوسان
intermediate oscillation
نوسان میانی
downward swing
نوسان رو به پایین
see-saw
نوسان کردن
total amplitude of oscillation
دامنه کل نوسان
torsional vibration
نوسان پیچشی
see-saws
نوسان کردن
swivelling feature
قابلیت نوسان
swingy
نوسان دار
swing bridge
پل نوسان دار
swayer
نوسان دار
vibratility
لرزه نوسان
vibration damper
میراکننده نوسان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com