Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
to sit on the bench
روی نیمکت نشستن
Search result with all words
bench
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
benches
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
Other Matches
to sit out
نشستن بیشتر نشستن از
sofa
نیمکت
couch
نیمکت
couched
نیمکت
thwart
نیمکت
thwarted
نیمکت
bench
نیمکت
seat
نیمکت
benches
نیمکت
couches
نیمکت
seats
نیمکت
sofas
نیمکت
pew
نیمکت
pews
نیمکت
settee
نیمکت
settees
نیمکت
seated
نیمکت
squab
نیمکت
stages
نیمکت اویزان
stage
نیمکت اویزان
banquette
نیمکت پیاده رو
bench
نیمکت ذخیره ها
sofa-bed
نیمکت تختخوابی
sofa-beds
نیمکت تختخوابی
benches
نیمکت گذاشتن
benches
نیمکت ذخیره ها
garden bench
نیمکت باغ
davenport
نیمکت راحتی
bench
نیمکت گذاشتن
park bench
نیمکت پارک
chaise longue
نوعی نیمکت دراز
chaises longues
نوعی نیمکت دراز
cross bench
نیمکت بیطرفان در مجلس
circular bench
نیمکت گرد
[دایره ای]
couchettes
نیمکت قابل تبدیل به تختخواب
sofa-beds
نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
knife board
نیمکت دوطرفه دربالای امنیبوس
sofa-bed
نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
tree bench
[bench encircling a tree trunk]
نیمکت
[دور تنه ]
درخت
sofas
نیمکت مبلی نرم وفنری
sofa
نیمکت مبلی نرم وفنری
benchstool
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
backless bench
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
couchette
نیمکت قابل تبدیل به تختخواب
bench
تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
benches
تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
sawhorse
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
bow-pew
[نوعی نیمکت معمول در قرن هجدهم انگلیس و آمریکا]
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
recoiling
پس نشستن
recoil
پس نشستن
running aground
به گل نشستن
recoils
پس نشستن
to lose ground
پس نشستن
recoiled
پس نشستن
to give ground
پس نشستن
sit
نشستن
perching
نشستن
perched
نشستن
sits
نشستن
perch
نشستن
awaits
نشستن
awaiting
نشستن
awaited
نشستن
await
نشستن
seize
نشستن
to take a chair
نشستن
seized
نشستن
seizes
نشستن
perches
نشستن
to hunker down
چمباتمه نشستن
ground position
در خاک نشستن
outsit
بیشتر نشستن از
straddles
گشاد نشستن
give way
عقب نشستن
to knock back
عقب نشستن
dwit koobi
نشستن به عقب
bow out
عقب نشستن
hunker down
روی پا نشستن
insidiate
در کمین نشستن
to come to the throne
بر تخت نشستن
to f. the throne
برتخت نشستن
to fall back
عقب نشستن
to fill the chair
برکرسی نشستن
to take ground
بخاک نشستن
to lie in a
درکمین نشستن
to lie in w
درکمین نشستن
to take ground
بگل نشستن
to sit up
راست نشستن
to a the throne
برتخت نشستن
take sanctuary
بست نشستن
sit up
<idiom>
بیدار نشستن
sitting duck
<idiom>
بی خیال نشستن
sit up
راست نشستن
stranding
به گل نشستن کشتی
to take the wheel
پشت رل نشستن
suppurate
چرک نشستن
to run aground
بگل نشستن
straddled
گشاد نشستن
rankle
چرک نشستن
strands
به گل نشستن کشتی
swamp
به گل نشستن قایق
land
به گل نشستن کشتی
sprawl
پهن نشستن
land
به زمین نشستن
sprawling
پهن نشستن
land
بزمین نشستن
strand
به گل نشستن کشتی
landings
نشستن هواپیما
landing
نشستن هواپیما
rankled
چرک نشستن
rankles
چرک نشستن
rankling
چرک نشستن
abate
فرو نشستن
subsiding
فرو نشستن
subsides
فرو نشستن
subsided
فرو نشستن
subside
فرو نشستن
setback
عقب نشستن
sags
فرو نشستن
swamping
به گل نشستن قایق
throne
برتخت نشستن
thrones
برتخت نشستن
sag
فرو نشستن
ambushes
در کمین نشستن
bench
بر کرسی نشستن
ambushed
در کمین نشستن
ground
بزمین نشستن
swamps
به گل نشستن قایق
ambush
در کمین نشستن
benches
بر کرسی نشستن
sagged
فرو نشستن
straddle
گشاد نشستن
swamped
به گل نشستن قایق
setbacks
عقب نشستن
ambushing
در کمین نشستن
sprawls
پهن نشستن
sit idly by
<idiom>
عین ماست نشستن
waylaid
درکمین کسی نشستن
To come to grief. To be runied.
بخاک سیاه نشستن
waylaying
درکمین کسی نشستن
waylay
درکمین کسی نشستن
primer setback
عقب نشستن چاشنی
beaches
بگل نشستن کشتی
beached
بگل نشستن کشتی
sit out
تا پایان چیزی نشستن
slump test
ازمایش فرو نشستن
sprawls
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
stranding
به گل نشستن تصادفی کشتی
sprawling
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawl
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
waylays
درکمین کسی نشستن
landing
بزمین نشستن هواپیما
landings
بزمین نشستن هواپیما
beach
بگل نشستن کشتی
hatches
نصفه در روی تخم نشستن
hatched
نصفه در روی تخم نشستن
scrawl
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawls
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling
خط خطی کردن گشاد نشستن
hatch
نصفه در روی تخم نشستن
scrawled
خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawl
گشاد نشستن هرزه روییدن
clogged
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogs
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
sprawling
گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls
گشاد نشستن هرزه روییدن
still hunting
شکار باروش در کمین نشستن
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
to sit under a pre cher
پای وعظ واعظی نشستن
To sit (walk) straight.
راست نشستن ( راه رفتن )
To incite someone.
زیر پای کسی نشستن
clog
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
grabble
پهن نشستن جمع اوری کردن
mump
خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
to be in the pouts
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
to have the pout
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
swatted
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
To accpt the consequences . to face the music .
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
swat
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatting
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
pewage
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
double-back bench
نیمکت جفتی
[پشت به پشت یا یک ردیفه]
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
squatted
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squat
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squats
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
squatting
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
clevis bolt
پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
head dip
نشستن روی تخته موج وفروبردن سر به موج
parquet
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
putrefied
چرک نشستن چرک کردن
putrefies
چرک نشستن چرک کردن
putrefy
چرک نشستن چرک کردن
putrefying
چرک نشستن چرک کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com