Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (18 milliseconds)
English
Persian
screen
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screened
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screening, screenings
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screens
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
Other Matches
screening
نمایش بر روی پرده تلویزیون
gobo
نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
crt
وسیله نمایش حروف یا طرح ها یا اطلاعات گرافیکی مشابه دستگاه تلویزیون
A 4-cat play.
نمایش در 4 پرده
Autocue
دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
drop scene
پرده جلوصحنه نمایش
screenable
قابل نمایش بر روی پرده
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
پشت پرده نمایش
[مخصوص اطاق رخت کن]
to ring the curtain up or down
پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
televise
با تلویزیون نشان دادن
televised
با تلویزیون نشان دادن
televises
با تلویزیون نشان دادن
televising
با تلویزیون نشان دادن
videoed
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
video
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
teletext
روش ارسال متن و اطلاعات در یک سیگنال تلویزیون معمولی به صورت رشته بیت سری که با استفاده از کدگشای مخصوص قابل نمایش است
format
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
formats
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
channel selector
انتخاب کننده کانال تلویزیون کانالگیر تلویزیون
scrolls
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scroll
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
to put on the stage
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
scenes
مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
scene
مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
to screen a scene
در روی پرده نشان دادن
to picture
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
curtain raiser
پیش درامد نمایش پیش پرده
membranaceous
دارای غشاء پرده پرده غشایی
represented
نمایش دادن
represent
نمایش دادن
depicts
نمایش دادن
depicture
نمایش دادن
depicting
نمایش دادن
depicted
نمایش دادن
depict
نمایش دادن
exhibited
نمایش دادن
exhibit
نمایش دادن
exhibits
نمایش دادن
represents
نمایش دادن
demonstrate
نمایش دادن
demonstrated
نمایش دادن
demonstrates
نمایش دادن
demonstrating
نمایش دادن
exhibiting
نمایش دادن
displaying
نمایش دادن
indicate
نمایش دادن
miscolour
بد نمایش دادن
display
نمایش دادن
indicates
نمایش دادن
indicated
نمایش دادن
garble
بد نمایش دادن
to show off
نمایش دادن
displays
نمایش دادن
showdown
نمایش دادن
displayed
نمایش دادن
showdowns
نمایش دادن
texts
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
analog
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
text
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
to represent a play
داستانی را نمایش دادن
execute
نواختن نمایش دادن
to place in a good light
خوب نمایش دادن
guys
باتمثال نمایش دادن
executed
نواختن نمایش دادن
coact
باهم نمایش دادن
showboating
نمایش دادن مهارت
showcase
درویترین نمایش دادن
showcased
درویترین نمایش دادن
showcases
درویترین نمایش دادن
showcasing
درویترین نمایش دادن
executing
نواختن نمایش دادن
executes
نواختن نمایش دادن
guy
باتمثال نمایش دادن
performs
بازی کردن نمایش دادن
to put forth
بلند کردن نمایش دادن
acted
بازی کردن نمایش دادن
enacted
تصویب کردن نمایش دادن
enacting
تصویب کردن نمایش دادن
performed
بازی کردن نمایش دادن
perform
بازی کردن نمایش دادن
enact
تصویب کردن نمایش دادن
enacts
تصویب کردن نمایش دادن
to license a play
اجازه نمایش داستانی را دادن
exposing
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
exposes
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
act
بازی کردن نمایش دادن
expose
درمعرض گذاشتن نمایش دادن
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
focused
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focusses
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussed
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focuses
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussing
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
colour
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colours
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
repertoire
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
list
چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص
centred
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centre
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centers
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centered
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
to make a p of one's learing
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
centering
عمل قرار دادن متن در مرکز صفحه نمایش
center
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
cursor tracking
حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
NDR
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
alerts
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerted
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alert
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
bubble help
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
autos
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
interactive
سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
auto
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
tone and semitone
پرده ونیم پرده
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
tringle
چوب پرده میل پرده چوب دیرک
pans
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan-
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
dump
نشان دادن متن یا گرافیک روی صفحه نمایش بر روی چاپگر
scanned
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scan
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
image
[ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.]
monitors
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
screenful
فریم کامل اطلاعات نمایش داده شده روی صفحه نمایش
images
ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند
monitor
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitored
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
menu
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
menus
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
intermezzo
حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی
graphic
صفحه نمایش کامپیوتری که اطلاعات گرافیکی را میتواند نمایش دهد
pages
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
name part
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
paged
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
page
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
dress rehearsal
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
screening, screenings
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
animations
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
text
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
screened
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
window
فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
pop down menu
منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب
texts
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
dress rehearsals
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
marching display
وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
screen
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
edited
فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
screens
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
preview
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
previews
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
roll scroll
متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
animation
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
edit
فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
ebcdic
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
ansi
که نحوه نمایش رنگها و تصاویر کوچک و ساده را روی صفحه نمایش بیان میکند
dot
آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش
non destructive cursor
نشانه گر در صفحه نمایش که حروف نمایش داده شده را با عبور از آنها پاک نمیکند
resolutions
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
resolution
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
animation
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
dotting
آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش
animations
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
wetzel
عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد
areas
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
area
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
composition and make up terminal
صفحه نمایش CRT که قابلیت نمایش و تغییر دقیق اندازههای نقاط و پهنای کاراکترها را دارد
enhance
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
mats
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
enhanced
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
splash screen
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
enhances
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
graphics
تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات
mat
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
enhancing
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
high resolution bit mapped display
تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش
screened
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screening, screenings
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screens
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
snowing
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snow
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snowed
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snows
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
screen
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
alphanumeric
وسیله نمایش که حروف و اعداد را نمایش میدهد
resolution
تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش
resolutions
تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش
prompt
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompted
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
cls
در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
data scope
یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد
Goh Chok Tong
تلویزیون
telly
تلویزیون
goggle box
تلویزیون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com