English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
To bet on something . روی چیزی شرط بستن (مانند مسابقات وغیره )
Other Matches
citriculture کاشتن مرکبات مانند لیمووپرتقال وغیره
pailett زینت الات بدلی مانند منجوق وغیره
hipster شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
bay یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
To operate something . چیزی را بکار انداختن (موتور، دستگاه وغیره )
levy a tax on something مالیات بر چیزی بستن
levy a tax on مالیات بر چیزی بستن
put one's money on something <idiom> بر سر چیزی شرط بستن
to back روی چیزی شرط بستن
To set ones hopes on something. امید خودرا به چیزی بستن
to stick something چیزی را سفت و پابرجا بستن
hasp بستن دور چیزی پیچیدن
hasps بستن دور چیزی پیچیدن
overtaxed مالیات سنگین بر چیزی یاشخصی بستن
overtaxes مالیات سنگین بر چیزی یاشخصی بستن
overtax مالیات سنگین بر چیزی یاشخصی بستن
To pin something on someone . چیزی را به کسی بستن (نسبت دادن )
overtaxing مالیات سنگین بر چیزی یاشخصی بستن
to put somebody in chains <idiom> دست و پای کسی [چیزی] را بستن [اصطلاح]
to occlude بستن [جلو چیزی راگرفتن ] [مسدود کردن]
seal بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
seals بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
flocculence حالت چیزی که مانند
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
peg میله چوبی با نوک تیز [برای محکم بستن چیزی به آنها]
represents عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represent عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represented عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to bin something دور انداختن [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
to quit something cold turkey چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
to trash something [American E] لگد زدن به [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
to bin something لگد زدن به [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
to trash something [American E] دور انداختن [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
something collapses like a card of house متلاشی شدن چیزی مانند ساختمان از ورقهای بازی
crunch صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
crunched صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
crunches صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
clip-on <adj.> گیره دار [چیزی با گیره برای بستن]
texture mapping 1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
Track and field events . مسابقات دو میدانی
double elimination tournament مسابقات دو حذفی
commissioners مدیر مسابقات
refereeing داور مسابقات
commissioner مدیر مسابقات
arena میدان مسابقات
referees داور مسابقات
arenas میدان مسابقات
tournament تشکیل مسابقات
tournament مسابقات قهرمانی
tournaments مسابقات قهرمانی
referee داور مسابقات
tournaments تشکیل مسابقات
refereed داور مسابقات
oarsman پارو زن مسابقات قایقرانی
stand سکوب تماشاچیان مسابقات
umpired سرداور داور مسابقات
umpires سرداور داور مسابقات
oarsmen پارو زن مسابقات قایقرانی
World Series مسابقات نهایی بیسبال
umpire سرداور داور مسابقات
umpiring سرداور داور مسابقات
semi-final مسابقات نیم پایانی
referee داور مسابقات شدن
refereed داور مسابقات شدن
cups گلدان جایزه مسابقات
refereeing داور مسابقات شدن
cupped گلدان جایزه مسابقات
referees داور مسابقات شدن
Olympic مربوط به مسابقات المپیک
cup گلدان جایزه مسابقات
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
agonistic وابسته به مسابقات باستانی یونان
To win on points. با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
track and field وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
nordic combined مجموع مسابقات اسکی نوردیک
officiate بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
field events ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field event ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
officiated بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
Test matches مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
Test match مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
officiates بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
showdown مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
showdowns مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
swiss system نوعی روش تعیین حریف در مسابقات شطرنج
egg position حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
olympiad جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
past performances سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
hunt meeting برنامه مسابقات دو یا دو بامانع برای سوارکاران اماتور
semifinalist کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
roadwork تمرین عملی برای مسابقات مشت زنی و غیره
To be out to do some thing . کمر همت بستن ( کمر انجام کاری را بستن )
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
play off درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
bleacher کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
etcaetera وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera . وغیره وغیره
et cetera وغیره
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
dales خلیج وغیره
snapping قفلکیف وغیره
snapped قفلکیف وغیره
snap قفلکیف وغیره
dale خلیج وغیره
snaps قفلکیف وغیره
pile پرزقالی وغیره
sheeting ملافه وغیره
piled پرزقالی وغیره
service charge سرویس مهمانخانه وغیره
tubes لوله خمیرریش وغیره
curlicue تزئینات خطاطی وغیره
tube لوله خمیرریش وغیره
vases گلدان نقره وغیره
vase گلدان نقره وغیره
coronel هاله خورشید وغیره
stationed ایستگاه اتوبوس وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll. بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
coronal هاله خورشید وغیره
shell پوست فندق وغیره
snout لوله کتری وغیره
seance جلسه احضارارواح وغیره
dossel پشتی صندلی وغیره
shelling پوست فندق وغیره
tamp سوراخی را با شن وغیره پرکردن
propellor پروانه هواپیماوکشتی وغیره
snouts لوله کتری وغیره
dower لانه خرگوش وغیره
propeller پروانه هواپیماوکشتی وغیره
To score a goal . گل زدن ( درفوتبال وغیره )
dossal پشتی صندلی وغیره
shells پوست فندق وغیره
pillboxes قوطی حب دارو وغیره
pillbox قوطی حب دارو وغیره
station ایستگاه اتوبوس وغیره
clop لنگی اسب وغیره
coequal درشان ومقام وغیره
trap زانویی مستراح وغیره
dollop دسته علف وغیره
dollops دسته علف وغیره
stations ایستگاه اتوبوس وغیره
furnace تون حمام وغیره
frontlet پیشانی اسب وغیره
subsidence تخفیف درد وغیره
ratoon نهال موز وغیره
sashes حمایل نظامی وغیره
sash حمایل نظامی وغیره
furnaces تون حمام وغیره
To turn over the pages . ورق زدن ( کتاب وغیره )
blear تاری حاصل از اشک وغیره
Please pay the bearer . دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
My hair stood on end . مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
bisk ماهی وغیره درست میکنند
stancher بند اور خون وغیره
hide پوست خام گاووگوسفند وغیره
spinule خارهای ریز چرخ وغیره
speedup ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
sick berth بهداری کشتی ودانشکده وغیره
nephews پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
nephew پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
horologe ساعت مچی ودیواری وغیره
Known and unknown . معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
hides پوست خام گاووگوسفند وغیره
eversion برگرداندن پلک چشم وغیره
tank farm محوطه مخازن نفت وغیره
sick bay بهداری کشتی ودانشکده وغیره
tailpiece ارایش ته فصل کتاب وغیره
sick bays بهداری کشتی ودانشکده وغیره
lysis زوال وفساد سلول وغیره
closures دریچه درب بطری وغیره
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
float بستنی مخلوط با شربت وغیره
closure دریچه درب بطری وغیره
loge جای ویژه در تاتر وغیره
The kI'lled and the wounded. کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
To hit a wining streak. شانس آوردن ( درقمار وغیره )
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
copartner سهیم وشریک در تجارت وغیره
To be decorated . نشان گرفتن ( مدال وغیره )
wreckage لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
floated بستنی مخلوط با شربت وغیره
floats بستنی مخلوط با شربت وغیره
barns انبار کاه و جو وکنف وغیره
skyrocketed ازدیاد سریع قیمت وغیره
barn انبار کاه و جو وکنف وغیره
skyrocketing ازدیاد سریع قیمت وغیره
hob با دندانه ماشین وغیره بریدن
skyrocket ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrockets ازدیاد سریع قیمت وغیره
hobs با دندانه ماشین وغیره بریدن
choreography رقص مخصوصا درتئاتر وغیره
To air the clothes (bed-sheets etc). آفتابب دادن لباس ،( ملحفه وغیره )
mannitol ماده قندی شیر خشت وغیره
mannite ماده قندی شیر خشت وغیره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com