English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
goose step رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
Other Matches
goose-stepping رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-steps رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-step رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepped رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
buckle زانو شدن خمیدگی زانو
buckles زانو شدن خمیدگی زانو
buckled زانو شدن خمیدگی زانو
right justify هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
galvanism تماس برق بابدن
genuflexion خم کردن زانو
genuflecting زانو خم کردن
genuflected زانو خم کردن
genuflects زانو خم کردن
genuflect زانو خم کردن
to bend the knee خم کردن زانو
genuflection خم کردن زانو
dexiotropic واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
alpha herculis الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
kill spring فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bi directional چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
orthotropous دارای تخمک راست راست اسه
one two ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
To lead an idle life. راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
plain dealing معامله راست حسینی راست باز
off خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
unbend راست کردن
straightens راست کردن
prink راست کردن
straightened راست کردن
deskew راست کردن
straightening راست کردن
erect راست کردن
set right راست کردن
unbent راست کردن
erects راست کردن
erected راست کردن
erecting راست کردن
unbends راست کردن
straighten راست کردن
to play fair مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
straightens راست کردن یا شدن
straightening راست کردن یا شدن
straightened راست کردن یا شدن
straighten راست کردن یا شدن
erect سیخ راست کردن
erected سیخ راست کردن
image erection راست کردن تصویر
erecting سیخ راست کردن
right justify هم تراز کردن از راست
erects سیخ راست کردن
erectable قابل راست کردن یا بنا کردن
directed مستقیم راست راهنمایی کردن
To cook up a story <idiom> [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
to play square راست وحسینی بازی کردن
to spin a yarn <idiom> [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
direct مستقیم راست راهنمایی کردن
to tell a coke-and-bull story <idiom> [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
starboard بطرف راست حرکت کردن
directs مستقیم راست راهنمایی کردن
acey deucy کوتاهتر کردن رکاب راست ازرکاب چپ
to beat about the bush سر راست حرف نزدن بطورغیرمستقیم کاری را کردن
to cry wolf too often کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
righting شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
right شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
straight from the shoulder <idiom> راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
outside pass رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
righted شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
rectification تصویر کردن یک عکس مورب هوایی روی یک سطح افقی راست کردن عکس
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusting فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
side step فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
mooreup زانو
knee زانو
trap زانو
knees زانو
elbows زانو
elbowed زانو
elbow زانو
knapper زانو
pipe bend or knee زانو
knee high تا زانو
marrow bone زانو
marrow bones زانو
gooseneck زانو
goose neck زانو
knee-deep زانو رس
kneeler زانو زن
hiza زانو
knee deep زانو رس
geniculation زانو
run through <idiom> ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
hercules زانو زده
kneel زانو زدن
popliteal tendon پی زیر زانو
kneeled زانو زدن
patellae کاسه زانو
kneels زانو زدن
knee زانو دارکردن
hock ختمی پس زانو
knee joint زانو زانویی
knee pan کاسه زانو
knee piece زانو بند
kneehole جای زانو
kneeling position وضعیت به زانو
kneepan کاسه زانو
the water was overknee اب از زانو میگذشت
popliteal artery شریان پس زانو
popliteus ماهیچه پس زانو
down on your knees زانو بزنید
kneecaps کاسه زانو
kneecap کاسه زانو
weak kneed سست زانو
weak-kneed سست زانو
overknee از زانو گذرنده
scutum کاسه زانو
knee joint مفصل زانو
tendinitis ورم زانو
knees زانو دارکردن
patella کاسه زانو
cross legged چهار زانو
herculis زانو زده
knee cap کاسه زانو
patellae کشکک زانو
knee cap گنده زانو
patella کشکک زانو
knee-high بلند تا سر زانو
marrow bones قاب زانو
marrow bone قاب زانو
tendimitis ورم زانو
knee hole جای زانو
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
hercules بر زانو نشسته راقص
avalement حالت فنری زانو
patellar reflex بازتاب پرش زانو
patellar مانند کاسه زانو
knee jerk reflex بازتاب پرش زانو
patellate مانند کاسه زانو
herculis بر زانو نشسته راقص
popliteal tendon وتر پشت زانو پی
patellar tendon زردپی کشکک زانو
housemaid's knee اماس کاسه زانو
knee pain زانو درد [پزشکی]
deice بدون یخ کردن
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
kneehole جای زانو ویادرزیر میزتحریر
to kneel پیش کسی زانو زدن
to bow one's knee or back زانو یا کمر کسی خم شدن
bermuda shorts شلوار کوتاه تا زیر زانو
knee-jerk حرکت غیر ارادی زانو
delouse بدون شپش کردن
disequilibrate بدون تعادل کردن
delouses بدون شپش کردن
delousing بدون شپش کردن
unseam بدون درز کردن
depolarize بدون قطب کردن
denitrify بدون نیترات کردن
degum بدون صمغ کردن
deloused بدون شپش کردن
hamstrung زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing زردپی طرفین حفره پشت زانو
knuckle kneed دارای زانوهای برامده دچاربرامدگی زانو
hamstring زردپی طرفین حفره پشت زانو
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
live in a small way بدون سر و صدا زندگی کردن
prejudge بدون رسیدگی قضاوت کردن
unvoice بدون صدا ادا کردن
ad-libs بدون نوشته صحبت کردن
prejudged بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudges بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudging بدون رسیدگی قضاوت کردن
ad-lib بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbing بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbed بدون نوشته صحبت کردن
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
kow-tow زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towing زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
knee paddling پاروزدن تخته موج با دست روی زانو
knock knee کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com