Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
residual current state
رژیم جریان مانده
Other Matches
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
residual current
جریان مانده
transient decay current
جریان مانده میرا
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
hards
پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
idle balance
مانده راکد مانده غیرفعال
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
rinsing
پس مانده ابکشی پس مانده
retort residue
ته مانده یا پس مانده قرع
rTgimes
رژیم
regimes
رژیم
regime
رژیم
operating condition
رژیم
operating conditions
رژیم
residue check
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
dieted
رژیم غذایی
diet
رژیم غذایی
diets
رژیم غذایی
dieted
رژیم گرفتن
diets
رژیم گرفتن
dieting
رژیم غذایی
dieting
رژیم گرفتن
diet
رژیم گرفتن
saturation state
رژیم اشباع
food program
رژیم تغذیه
ratings
رژیم اسمی
rating
رژیم اسمی
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
space charge limited current state
رژیم بار پیرامونی
royalism
طرفداری از رژیم سلطنتی
capitalism
رژیم سرمایه داری
dietetic
وابسته به رژیم غذایی
dietary
مربوط به رژیم غذایی
sovietization
انطباق با رژیم شوروی
sovietize
مطابق رژیم شوروی کردن
monarchies
سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
monarchy
سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
totalitarianism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
stagnation thesis
تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
totalism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
dietetics
فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
opportunism
به سرعت بر حسب اوضاع سیاسی یا تغییر رژیم وزمامدار
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
recrement
پس مانده
balances
مانده
refusing
پس مانده
riffraff
ته مانده
fag end
ته مانده
recrementitious
پس مانده
leavings
ته مانده
residue
ته مانده
leavings
پس مانده
loose ends
ته مانده
forwearied
مانده
forworn
مانده
deposit
پس مانده
deposits
پس مانده
heel tap
ته مانده
refuse
پس مانده
refused
پس مانده
residues
ته مانده
fordone
مانده
loose end
ته مانده
balance
مانده
residues
پس مانده
residues
مانده
tailing
پس مانده
refuses
پس مانده
heels
پس مانده
residve
پس مانده
residual
مانده
knub
پس مانده
offscourings
پس مانده
outworn
مانده
scraps
ته مانده
draff
پس مانده
remanent
پس مانده
dreg
پس مانده
leftovers
پس مانده
oversize materials rejects
مانده
orts
پس مانده
scum
پس مانده
silt
ته مانده
residual
ته مانده
dross
پس مانده
leftover
پس مانده
picking
پس مانده
remanence
مانده
scrapping
ته مانده
scrap
ته مانده
played out
مانده
residue
پس مانده
residue
مانده
heel
پس مانده
fag ends
ته مانده
scrapped
ته مانده
wearying
مانده
tailling
پس مانده
remainder
مانده
weary
مانده
wearies
مانده
wearied
مانده
remnant
باقی مانده
aces
ذرهای مانده
ort
پس مانده غذا
dregs
باقی مانده
debris
مانده طبیعی
to knock up
مانده شدن
greaves
پس مانده پیه
job lots
ته مانده انبار
remnants
باقی مانده
ace
ذرهای مانده
balances
مانده برابرکردن
residual
پس مانده ته نشین
remains
باقی مانده
debris
باقی مانده
negative balance
مانده منفی
job lot
ته مانده انبار
retarded
عقب مانده
residue
پس مانده تقطیر
balance
مانده برابرکردن
gleanings
ته مانده درو
stay behind
عقب مانده
the work was paralysed
کارناقص مانده
surplus
باقی مانده
available balance
مانده موجود
residual bitumen
قیر ته مانده
backward
عقب مانده
remainder
باقی مانده
Two more days to go before (until). . .
دوروز مانده تا ...
ladle skull
ته مانده پاتیل
holdovers
باقی مانده
pitch
ته مانده تقطیر
pitches
ته مانده تقطیر
remanence
مغناطیس مانده
antepenultimate
دو تا به اخر مانده
idle balance
مانده بیکار
holdover
باقی مانده
left over
باقی مانده
relative harmonic content
مانده نسبی
reflex reserve
پس مانده بازتاب
distortion factor
مانده نسبی
residuum
پس مانده تقطیر
credit balance
مانده بستانکار
coke breeze
پس مانده ذغال کک
debt balance
مانده بدهکار
cash balance
مانده نقدی
residual deviation
انحراف مانده
residual discharge
تخلیه مانده
residual error
خطای مانده
residual magnetic induction
مغناطیس مانده
balance due
مانده معوق
residual magnetization
مغناطیس مانده
residual magnetism
مغناطیس مانده
residual schizophrenia
اسکیزوفرنی مانده
residual stress
تنش پس مانده
leftover
پس مانده غذا
leftovers
پس مانده غذا
adverse balance
مانده منفی
excrement
پس مانده فضله
positive balance
مانده مثبت
breezing
پس مانده ذغال
behinds
عقب مانده
lagging
عقب مانده
scantling
باقی مانده
breeze
پس مانده ذغال
breezed
پس مانده ذغال
breezes
پس مانده ذغال
behind
عقب مانده
underdeveloped
عقب مانده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com