Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
top cast
ریختن از بالا
top pour
ریختن از بالا
Other Matches
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
lash vi
ریختن
yeild
ریختن
sheds
ریختن
grout
ریختن
mew
پر ریختن
disassemble
به هم ریختن
lave
ریختن
to take to one's legs
ریختن
shedding
ریختن
besprinkle
ریختن
bestrew
ریختن
birl
ریختن
shed
ریختن
disembogue
ریختن
affution
ریختن
spilling
ریختن
spilled
ریختن
spill
ریختن
effuse
ریختن
interfuse
در هم ریختن
spills
ریختن
strew
ریختن
strewed
ریختن
strewing
ریختن
strewn
ریختن
strews
ریختن
interfusion
در هم ریختن
affose
ریختن
affuse
ریختن
mewing
پر ریختن
mewed
پر ریختن
mixing
در هم ریختن
infuses
ریختن
skink
ریختن
pour
ریختن
spilled or spilt
ریختن
to inject into the bowels
ریختن
cast concrete
ریختن
sands
شن ریختن
sand
شن ریختن
pouring
ریختن
dump
ریختن
pours
ریختن
infusing
ریختن
to water
آب ریختن
to take a cast of
ریختن
infused
ریختن
infuse
ریختن
poured
ریختن
encase in concrete
بتن ریختن
come along
<idiom>
برنامه ریختن
spewed
بخارج ریختن
fall in
فرو ریختن
effuse
بیرون ریختن از
To cast in a mould .
درقالب ریختن
die cast
ریختن حدیدهای
drafts
از بشکه ریختن
drafted
از بشکه ریختن
spew
بخارج ریختن
draft
از بشکه ریختن
spewing
بخارج ریختن
desquamate
پوست ریختن
spews
بخارج ریختن
defoliate
برگ ریختن
back-up
معکوس ریختن
back up
معکوس ریختن
die cast
ریختن فشاری
defoliated
برگ ریختن
defoliating
برگ ریختن
dish out
در فرف ریختن
ecdysis
پوست ریختن
cast up hill
سربالا ریختن
dust
ریختن پاشیدن
to come down with a run
فرو ریختن
stoking
سوخت ریختن در
stokes
سوخت ریختن در
stoked
سوخت ریختن در
stoke
سوخت ریختن در
caves
فرو ریختن
cave
فرو ریختن
barrels
در خمره ریختن
shed
پوست ریختن
dishes
در بشقاب ریختن
to spawn eggs
ریختن تخم
to shed tears
اشک ریختن
to break out
بیرون ریختن
flush
اب را بافشار ریختن
to make hay of
روی هم ریختن
flushes
اب را بافشار ریختن
flushing
اب را بافشار ریختن
to pour out tea
چایی ریختن
to rain tears
اشک ریختن
practise or tice
طرح ریختن
barrel
در خمره ریختن
dish
در بشقاب ریختن
to tumble down
فرو ریختن
inurn
در خاکدان ریختن
inpour
بدرون ریختن
illapse
فرو ریختن
infusion
ریختن پاشیدن
bleeds
خون ریختن
bleed
خون ریختن
infusions
ریختن پاشیدن
grout
دوغاب ریختن
dusts
ریختن پاشیدن
weep
اشک ریختن
weeps
اشک ریختن
shedding
پوست ریختن
sheds
پوست ریختن
oviposit
تخم ریختن
overfeed
زیادمصالح ریختن در
outpour
بیرون ریختن
blocks
قالب ریختن
blocked
قالب ریختن
block
قالب ریختن
tun
دربشکه ریختن
dusted
ریختن پاشیدن
decanting
ریختن شراب
perspire
عرق ریختن
perspired
عرق ریختن
perspires
عرق ریختن
perspiring
عرق ریختن
rewrites
از نو طرح ریختن
rewriting
از نو طرح ریختن
rewritten
از نو طرح ریختن
rewrote
از نو طرح ریختن
fob
بجیب ریختن
basket
درسبد ریختن
baskets
درسبد ریختن
decants
ریختن شراب
rewrite
از نو طرح ریختن
canning
درقوطی ریختن
can
درقوطی ریختن
topdress
سطحی ریختن
to pour out
بیرون ریختن
emit
بیرون ریختن
vented
بیرون ریختن
vent
بیرون ریختن
sands
ماسه ریختن شن
sand
ماسه ریختن شن
to make plans
برنامه ریختن
to forge out plans
برنامه ریختن
to make plans
نقشه ریختن
jet
بیرون ریختن
jets
بیرون ریختن
jetted
بیرون ریختن
defoliates
برگ ریختن
emits
بیرون ریختن
emitted
بیرون ریختن
emitting
بیرون ریختن
bottles
دربطری ریختن
bottle
دربطری ریختن
vents
بیرون ریختن
venting
بیرون ریختن
jetting
بیرون ریختن
to forge out plans
نقشه ریختن
decanted
ریختن شراب
sacked
درکیسه ریختن
sack
درکیسه ریختن
bottom pour
از زیر ریختن
sacks
درکیسه ریختن
molting
موی ریختن
bollix
بهم ریختن
bottom cast
از زیر ریختن
cast concrete
بتن ریختن
huddled
روی هم ریختن
jugs
درکوزه ریختن
jug
درکوزه ریختن
saucers
در نعلبکی ریختن
saucer
در نعلبکی ریختن
moults
موی ریختن
moulted
موی ریختن
moult
موی ریختن
molts
موی ریختن
molted
موی ریختن
huddling
روی هم ریختن
crumbled
فرو ریختن
cans
درقوطی ریختن
recast
ازنو ریختن
void
بیرون ریختن
crumble
فرو ریختن
huddles
روی هم ریختن
recasting
ازنو ریختن
recasts
ازنو ریختن
crumbles
فرو ریختن
decant
ریختن شراب
crumbling
فرو ریختن
huddle
روی هم ریختن
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
paunch
امعاء درشکم ریختن
disgorges
خالی کردن ریختن
disgorged
خالی کردن ریختن
breaking down of insulation
فرو ریختن نارسانایی
storm bird
بنزین ریختن ماشین
disgorge
خالی کردن ریختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com