English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
press cast ریختن تحت فشار
Search result with all words
die casting ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
Other Matches
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
disassemble به هم ریختن
infuse ریختن
infused ریختن
spilled ریختن
infuses ریختن
infusing ریختن
lash vi ریختن
spilling ریختن
lave ریختن
spills ریختن
cast concrete ریختن
mewing پر ریختن
interfusion در هم ریختن
spill ریختن
to take a cast of ریختن
mixing در هم ریختن
strew ریختن
strewed ریختن
strewing ریختن
strewn ریختن
strews ریختن
grout ریختن
yeild ریختن
mewed پر ریختن
to take to one's legs ریختن
mew پر ریختن
disembogue ریختن
interfuse در هم ریختن
effuse ریختن
sheds ریختن
shed ریختن
spilled or spilt ریختن
pour ریختن
dump ریختن
to water آب ریختن
pouring ریختن
skink ریختن
sands شن ریختن
sand شن ریختن
shedding ریختن
affuse ریختن
affose ریختن
poured ریختن
birl ریختن
bestrew ریختن
besprinkle ریختن
affution ریختن
to inject into the bowels ریختن
pours ریختن
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
to come down with a run فرو ریختن
molting موی ریختن
outpour بیرون ریختن
molted موی ریختن
oviposit تخم ریختن
practise or tice طرح ریختن
defoliates برگ ریختن
defoliating برگ ریختن
blocks قالب ریختن
dish در بشقاب ریختن
block قالب ریختن
dishes در بشقاب ریختن
perspiring عرق ریختن
defoliated برگ ریختن
defoliate برگ ریختن
spews بخارج ریختن
spewing بخارج ریختن
blocked قالب ریختن
to break out بیرون ریختن
overfeed زیادمصالح ریختن در
barrel در خمره ریختن
caves فرو ریختن
cave فرو ریختن
bottom cast از زیر ریختن
bottom pour از زیر ریختن
shedding پوست ریختن
cast concrete بتن ریختن
cast up hill سربالا ریختن
vents بیرون ریختن
bollix بهم ریختن
inpour بدرون ریختن
shed پوست ریختن
barrels در خمره ریختن
flushing اب را بافشار ریختن
flushes اب را بافشار ریختن
flush اب را بافشار ریختن
stoking سوخت ریختن در
stokes سوخت ریختن در
stoked سوخت ریختن در
stoke سوخت ریختن در
sheds پوست ریختن
canning درقوطی ریختن
can درقوطی ریختن
illapse فرو ریختن
cans درقوطی ریختن
inurn در خاکدان ریختن
baskets درسبد ریختن
basket درسبد ریختن
fob بجیب ریختن
spew بخارج ریختن
infusions ریختن پاشیدن
grout دوغاب ریختن
infusion ریختن پاشیدن
desquamate پوست ریختن
die cast ریختن فشاری
die cast ریختن حدیدهای
dish out در فرف ریختن
ecdysis پوست ریختن
effuse بیرون ریختن از
encase in concrete بتن ریختن
fall in فرو ریختن
spewed بخارج ریختن
decanted ریختن شراب
huddled روی هم ریختن
huddle روی هم ریختن
void بیرون ریختن
rewrites از نو طرح ریختن
rewriting از نو طرح ریختن
rewritten از نو طرح ریختن
rewrote از نو طرح ریختن
emit بیرون ریختن
huddles روی هم ریختن
huddling روی هم ریختن
decanting ریختن شراب
sacks درکیسه ریختن
sacked درکیسه ریختن
sack درکیسه ریختن
decants ریختن شراب
rewrite از نو طرح ریختن
perspire عرق ریختن
perspired عرق ریختن
perspires عرق ریختن
emits بیرون ریختن
vented بیرون ریختن
vent بیرون ریختن
sands ماسه ریختن شن
sand ماسه ریختن شن
to make plans برنامه ریختن
to forge out plans برنامه ریختن
to make plans نقشه ریختن
to forge out plans نقشه ریختن
venting بیرون ریختن
bottle دربطری ریختن
to pour out بیرون ریختن
emitted بیرون ریختن
emitting بیرون ریختن
jetting بیرون ریختن
jetted بیرون ریختن
jets بیرون ریختن
jet بیرون ریختن
bottles دربطری ریختن
recasting ازنو ریختن
molts موی ریختن
jug درکوزه ریختن
to shed tears اشک ریختن
dusts ریختن پاشیدن
dust ریختن پاشیدن
to spawn eggs ریختن تخم
jugs درکوزه ریختن
drafts از بشکه ریختن
dusted ریختن پاشیدن
drafted از بشکه ریختن
draft از بشکه ریختن
bleed خون ریختن
bleeds خون ریختن
moult موی ریختن
to make hay of روی هم ریختن
moulted موی ریختن
moults موی ریختن
to pour out tea چایی ریختن
weeps اشک ریختن
weep اشک ریختن
to rain tears اشک ریختن
saucer در نعلبکی ریختن
saucers در نعلبکی ریختن
back-up معکوس ریختن
back up معکوس ریختن
topdress سطحی ریختن
tun دربشکه ریختن
decant ریختن شراب
recast ازنو ریختن
recasts ازنو ریختن
To cast in a mould . درقالب ریختن
come along <idiom> برنامه ریختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com