Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
decant
ریختن شراب
decanted
ریختن شراب
decanting
ریختن شراب
decants
ریختن شراب
Other Matches
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity
حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass
لیوان شراب پیمانه شراب
bacchus
شراب
the juice of the grape
شراب
wines
شراب
viniferous
شراب زا
wine
شراب
vinal
بشکل شراب
wine cellar
انبار شراب
wine cellar
شراب دخمه
cochineal
قرمز شراب کش
wine maker
شراب ریز
binge
شراب خواری
pottle
رطل شراب
binges
شراب خواری
fortified wine
شراب قوی
wineskin
مشک شراب
wine
شراب نوشیدن
viticulturist
شراب ساز
winegrower
شراب ساز
it is a racy wine
شراب رادارد
fortified wines
شراب قوی
wineglass
جام شراب
wino
معتاد به شراب
riesling
شراب سفید
wines
شراب نوشیدن
oenologist
شراب شناس
guzzler
شراب خور
grcen wine
شراب تازه
rhenish wine
شراب اسمانی
cider
شراب سیب
grail
جام شراب
enology
شراب شناسی
grcen wine
شراب نارس
filtrate
شراب ناب
vinous flavour
طعم شراب
viniferous
دارای شراب
viniculture
شراب سازی
winebibber
شراب خور
vermt
شراب افسنطین
ustulation
سوزاندن شراب
oenomel
شراب عسلی
fortified wine
شراب تقویت شده
vinic
مربوط به شراب یا الکل
fortified wines
شراب تقویت شده
frutex
شراب شربت الکلی
straw wine
شراب شیرین کشمش
clarets
نوعی شراب قرمز
vinifacteur
اسباب شراب سازی
loading
امیختن موادخارجی به شراب
viniculture
پرورش انگور شراب
vermouth
شراب شیرین افسنطین
vermouths
شراب شیرین افسنطین
gladstone
نوعی شراب ارزان
winepress
خمره شراب سازی
vintnery
عمده فروشی شراب
scuppernong
شراب انگور مشک
enology
مبحث شراب شناسی
wineshop
مغازه شراب فروشی
jeroboam
جام شراب بزرگ
vintner
عمده فروش شراب
cellars
جای شراب انداختن
goblet
گیلاس شراب تکه
chablis
نوعی شراب سفید
goblets
گیلاس شراب تکه
malmsey
شراب شیرین قبرس
gill
پیمانهای برای شراب
argol
دردشراب .ته نشین شراب
chianti
نوعی شراب قرمز
bacchus
رب النوع شراب و باده
cellar
جای شراب انداختن
maderia
شراب محصول مادریا
fiasco
ناکامی بطری شراب
vintners
عمده فروش شراب
chalice
گیلاس شراب
[در مراسم]
goblet
گیلاس شراب
[در مراسم]
claret
نوعی شراب قرمز
wineglasful
گیلاس شراب خوری
fiascos
ناکامی بطری شراب
libations
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
libation
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
vinometer
الت سنجش الکل شراب
sacked
شراب سفید پرالکل وتلخ
sack
شراب سفید پرالکل وتلخ
amontillado
نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
to lay down wine
شراب را انبار کردن یا جادادن
sherry
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherris
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherries
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
gourmet
خبره خوراک شراب شناس
buret
تنگ مخصوص شراب مقدس
port
شراب شیرین بارگیری کردن
buretto
تنگ مخصوص شراب مقدس
crust of wine
جرم شراب در روی شیشه
sacks
شراب سفید پرالکل وتلخ
altar of credence
[جایگاه نان و شراب مقدس]
gourmets
خبره خوراک شراب شناس
nectar
شراب لذیذ خدایان یونان شهد
rhenish
شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
dionysus
>دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
punched
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
birl
شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
wine cooler
هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
tents
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
punch
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
tartarous
دردی شکل مشتق از درده شراب
punches
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
tent
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
wine taster
جام شراب مخصوص نمونه گیری
daiquiri
مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
vinous eloquence
فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
tasters
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
lord's table
میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
bacchic ornament
[وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
taster
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
wine taster
کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
viticulture
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
When drink enters, wisdom departs.
<proverb>
آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
canaries
رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
The milk
[the wine]
has already turned
[gone off]
.
شیر
[شراب]
پیش از این بریده شده است.
canary
رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
tokay
انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
wine palm
هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
lash vi
ریختن
interfuse
در هم ریختن
interfusion
در هم ریختن
lave
ریختن
grout
ریختن
affose
ریختن
sands
شن ریختن
dump
ریختن
cast concrete
ریختن
birl
ریختن
bestrew
ریختن
besprinkle
ریختن
affution
ریختن
affuse
ریختن
sand
شن ریختن
effuse
ریختن
disembogue
ریختن
disassemble
به هم ریختن
pour
ریختن
poured
ریختن
pouring
ریختن
pours
ریختن
mixing
در هم ریختن
shedding
ریختن
to take to one's legs
ریختن
to take a cast of
ریختن
to water
آب ریختن
spill
ریختن
strew
ریختن
spilled
ریختن
yeild
ریختن
shed
ریختن
spills
ریختن
sheds
ریختن
spilling
ریختن
mew
پر ریختن
mewed
پر ریختن
mewing
پر ریختن
infuse
ریختن
infused
ریختن
strewed
ریختن
spilled or spilt
ریختن
infuses
ریختن
strewing
ریختن
strews
ریختن
skink
ریختن
to inject into the bowels
ریختن
infusing
ریختن
strewn
ریختن
to transubstantiate
تغییر دادن ماده
[نان و شراب مربوط به عشاربانی]
به بدن و خون عیسی مسیح
[دین]
Charbughra
چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
fall in
فرو ریختن
bottom cast
از زیر ریختن
bottom pour
از زیر ریختن
illapse
فرو ریختن
cast concrete
بتن ریختن
bollix
بهم ریختن
to forge out plans
نقشه ریختن
to make plans
نقشه ریختن
to make plans
برنامه ریختن
to pour out
بیرون ریختن
to forge out plans
برنامه ریختن
molted
موی ریختن
cast up hill
سربالا ریختن
ecdysis
پوست ریختن
effuse
بیرون ریختن از
to rain tears
اشک ریختن
encase in concrete
بتن ریختن
outpour
بیرون ریختن
to pour out tea
چایی ریختن
to make hay of
روی هم ریختن
to come down with a run
فرو ریختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com