Dictiornary-Farsi | ریخته گری برنج و برنز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز


Other Matches

brass and bronze	برنج و برنز
bronze	برنز
bronzes	برنز
bronz	برنز
bronze	برنگ برنز
art bronze	برنز صنعتی
bronze medals	مدال برنز
bronze medal	مدال برنز
bronze welding	جوشن برنز
bronze	رنگ برنز
phosphor bronze	فسفر برنز
bronzes	برنگ برنز
gun bronz	برنز توپ ریزی
bronze star medal	مدال ستاره برنز
Brownian	[طراحی مناظر به سبک برنز]
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
oilite bushing	بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
rice	برنج
brass	برنج
Br	برنج
cash crops	برنج
column rule	خط برنج
brassy	برنگ برنج
brazier	برنج سازی
brass	برنج الیاژ
triangular brass bead	مثلث برنج
braziers	برنج سازی
brass welding	جوش برنج
rice milk	شیر برنج
rice field	برنج کاری
rice puddings	شیر برنج
rde brass	برنج سرخ
brassier	برنگ برنج
brassiest	برنج مانند
brassiest	برنگ برنج
brasier	برنج ساز
brass founder	برنج ریز
brass ware	برنج الات
rice powder	ارد برنج
rice pudding	شیر برنج
rice chaff	کاه برنج
wild rice	برنج وحشی
rice paper	کاغذ برنج
brassy	برنج مانند
burnt food	ته دیگ [برنج]
rice	دانههای برنج
leaf brass	برنج ورقه
leaf brass	تنکه برنج
brassier	برنج مانند
does rice suit you?	برنج بشمامیسازد
free cutting brass	برنج اتومات
arrack	عرق نارگیل و برنج
consumptiveness	دچارشدگی برنج باریک
hot working brass	برنج قابل اهنگری
brass	برنج چند جوش
riziform	مانند دانه برنج
basic crops	پنبه تنباکو و برنج
alpha brass	برنج نوع الفا
beta brass	برنج نوع بتا
paddy	برنج اسیاب نکرده
paddies	برنج اسیاب نکرده
brassily	شبیه فلز برنج
brasier	برنج کار روی گر
boiled rice	برنج کته شده
brass pressure casting	برنج ریختگی فشاری
lattin	ترکیبی مانند فلز برنج
latten	ترکیبی مانند فلز برنج
brass bands	ادوات انها از برنج باشد
brass band	ادوات انها از برنج باشد
Rice is a wholesome food .	برنج غذای کاملی است
rice	بصورت رشتههای برنج ماننددراوردن
their principal food is rice	خوراک عمده انها برنج است
puddings	دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
pudding	دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
chopsticks	میلههای عاج یا چوبی که چینی ها برای خوردن برنج از ان استفاده میکنند
metal founder	ریخته گر
foundry man	ریخته گر
moulder	ریخته گر
besprent	ریخته
cast copper	مس ریخته گی
hot topping	ریخته گی
brass founder	ریخته گر
caster	ریخته گر
founders	ریخته گر
foundering	ریخته گر
casting	ریخته گی
disorganized	در هم ریخته
foundered	ریخته گر
founder	ریخته گر
precast	پیش ریخته
cast metal	فلز ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
founds	ریخته گری
found	ریخته گری
chuted concrete	بتن ریخته گی
group casting	ریخته گری
founding	ریخته گری
cast glass	شیشه ریخته گی
investment castings	ریخته گی بسته
investment foundry	ریخته گی بسته
cast steel	فولاد ریخته گی
iron foundry	ریخته گی اهن
molten	ریخته ریختگی
casting	ریخته گری
casting	قطعه ریخته گی
moulding	ریخته گری
potted	در کوزه ریخته
sheet asphalt	اسفالت ریخته
skin	پوسته ریخته گی
skinned	پوسته ریخته گی
skinning	پوسته ریخته گی
foundry	ریخته گری
skins	پوسته ریخته گی
wild and woolly	درهم ریخته
foundries	ریخته گری
cast concrete	بتن ریخته گی
cast crystal	بلور ریخته
steel foundry	ریخته گری فولاد
ingot casting	ریخته گری شمش
machinery castings	ریخته گری ماشینی
fusion casting	ریخته گری ذوبی
pouring cup	قاشق ریخته گری
precision casting	ریخته گری دقیق
sand casting	ریخته گری ماسهای
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
group teaming	ریخته گری گروهی
group casting	ریخته گری گروهی
injection molding	ریخته گری تزریقی
transfer molding	ریخته گری انتقالی
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
mis run casting	ریخته گری غلط
metal foundry	ریخته گری فلزات
mold	قالب ریخته گری
metal casting	ریخته گری فلز
loam castings	ریخته گری شنی
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
shell casting	ریخته گری پوستهای
press casting	ریخته گری فشاری
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
jakes	اشغال درهم ریخته
iron casting	ریخته گری اهن
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
foundry practice	تکنیک ریخته گری
mould	قالب ریخته گری
forges	ریخته گری فلز
molded	قالب ریخته گری
plaster cast	ریخته گری گچی
plaster casts	ریخته گری گچی
debris	اشغال روی هم ریخته
art casting	ریخته گری صنعتی
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
cast molding	قالبگیری ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گری
chuted concrete	بتن ریخته شده
composite casting	ریخته گری مرکب
forge	ریخته گری فلز
molds	قالب ریخته گری
moulded	قالب ریخته گری
moulds	قالب ریخته گری
litter	زایمان ریخته وپاشیده
littered	زایمان ریخته وپاشیده
littering	زایمان ریخته وپاشیده
litters	زایمان ریخته وپاشیده
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
trumpet	قیف ریخته گری
trumpeted	قیف ریخته گری
pig	قالب ریخته گری
pig	اهن تازه ریخته
pigs	قالب ریخته گری
pigs	اهن تازه ریخته
compression molding	ریخته گری فشاری
core sand	ماسه ریخته گری
foundry cupola	کوپول ریخته گری
foundry pit	جهنم ریخته گری
foundry pit	چاله ریخته گری
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
trumpeting	قیف ریخته گری
direct casting	ریخته گری مستقیم
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
down hill casting	ریخته گری مستقیم
ejecta	مواد بیرون ریخته
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
green concrete	بتن تازه ریخته شده