Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
English
Persian
dry sand casting
ریخته گری ماسهای خشک
Search result with all words
sand casting
ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
sand casting
ریخته گری ماسهای
Other Matches
vertical sand drainage
زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
arenaceous
ماسهای
sandy
ماسهای
sabulous
ماسهای
sand mastic
ماستیک ماسهای
argilloarenaceous
خاک رس ماسهای
sandy soil
زمین ماسهای
sand cushion
بستر ماسهای
loam molding shop
قالب گیری ماسهای
sand castings
قطعه ریختگی ماسهای
dry sand molding
قالبریزی ماسهای خشک
dry sand mold
قالب ماسهای خشک
loam molding
قالب گیری ماسهای
trap shot
ضربه به گوی از محدوده ماسهای
sand equivalent
درجه ماسهای بودن خاک
mis run casting
ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
trapped
زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
ladle crane
جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
black wash
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
foundry man
ریخته گر
metal founder
ریخته گر
hot topping
ریخته گی
besprent
ریخته
moulder
ریخته گر
caster
ریخته گر
cast copper
مس ریخته گی
brass founder
ریخته گر
casting
ریخته گی
disorganized
در هم ریخته
foundered
ریخته گر
foundering
ریخته گر
founders
ریخته گر
founder
ریخته گر
founding
ریخته گری
skinning
پوسته ریخته گی
group casting
ریخته گری
molten
ریخته ریختگی
investment castings
ریخته گی بسته
chuted concrete
بتن ریخته گی
cast concrete
بتن ریخته گی
investment foundry
ریخته گی بسته
cast crystal
بلور ریخته
cast glass
شیشه ریخته گی
cast metal
فلز ریخته گی
iron foundry
ریخته گی اهن
cast steel
فولاد ریخته گی
castellated nut
مهره ریخته گی
wild and woolly
درهم ریخته
sheet asphalt
اسفالت ریخته
potted
در کوزه ریخته
precast
پیش ریخته
casting
قطعه ریخته گی
foundry
ریخته گری
casting
ریخته گری
skins
پوسته ریخته گی
skin
پوسته ریخته گی
foundries
ریخته گری
skinned
پوسته ریخته گی
found
ریخته گری
founds
ریخته گری
moulding
ریخته گری
group teaming
ریخته گری گروهی
foundry sand
ماسه ی ریخته گری
fusion casting
ریخته گری ذوبی
foundry practice
تکنیک ریخته گری
group casting
ریخته گری گروهی
metal casting
ریخته گری فلز
ejecta
مواد بیرون ریخته
eruptive rock
سنگ بیرون ریخته
foundry cupola
کوپول ریخته گری
trumpeted
قیف ریخته گری
foundry pit
چاله ریخته گری
foundry pit
جهنم ریخته گری
ingot casting
ریخته گری شمش
injection molding
ریخته گری تزریقی
steel foundry
ریخته گری فولاد
non ferrous casting
قطعه ریخته گی غیراهنی
olio
مخلوط چیزدرهم ریخته
mold
قالب ریخته گری
shell casting
ریخته گری پوستهای
mis run casting
ریخته گری غلط
metal foundry
ریخته گری فلزات
machinery castings
ریخته گری ماشینی
pouring cup
قاشق ریخته گری
jakes
اشغال درهم ریخته
loam castings
ریخته گری شنی
iron casting
ریخته گری اهن
investment castings process
فرایند ریخته گی بسته
precision casting
ریخته گری دقیق
investment castings
قطعات ریخته گی بسته
press casting
ریخته گری فشاری
transfer molding
ریخته گری انتقالی
foundry ladle
پاتیل ریخته گری
forge
ریخته گری فلز
molded
قالب ریخته گری
compression molding
ریخته گری فشاری
chuted concrete
بتن ریخته شده
molds
قالب ریخته گری
plaster cast
ریخته گری گچی
plaster casts
ریخته گری گچی
litter
زایمان ریخته وپاشیده
littered
زایمان ریخته وپاشیده
debris
اشغال روی هم ریخته
art casting
ریخته گری صنعتی
cast steel
فولاد ریخته گری
cast molding
قالبگیری ریخته گری
littering
زایمان ریخته وپاشیده
litters
زایمان ریخته وپاشیده
bottom casting
قطعات ریخته گی بسته
bottom pure ladle
پاتیل ریخته گری
core sand
ماسه ریخته گری
composite casting
ریخته گری مرکب
pigs
اهن تازه ریخته
forges
ریخته گری فلز
grey iron foundry
ریخته گری خاکستری
pigs
قالب ریخته گری
pig
اهن تازه ریخته
direct casting
ریخته گری مستقیم
mould
قالب ریخته گری
down hill casting
ریخته گری مستقیم
pig
قالب ریخته گری
trumpeting
قیف ریخته گری
die mold
فرم ریخته گی تزریقی
trumpet
قیف ریخته گری
moulded
قالب ریخته گری
moulds
قالب ریخته گری
tumultuous
شلوغ بهم ریخته
pig bed
شن ویژه ریخته گری اهن
pressure die casting
ریخته گری حدیدهای فشاری
press cast process
فرایند ریخته گری فشاری
slip casting
روش ریخته گری لغزشی
potted
کوزه کرده ذدزفرف ریخته
pouring bay
کارگاه کوچک ریخته گری
steel casting
پروفیل فولادی ریخته گری
pressure casting
قطعه ریخته گری فشاری
pig casting machine
دستگاه ریخته گری شمش
rate of die casting
سرعت ریخته گری حدیدهای
steel casting foundry
ریخته گری پروفیل فولاد
top pour ladle
کفچه یا پاتیل ریخته گری
He has collected what the other person.
<proverb>
هر چه این ریخته او جمع کرده.
core molding machine
دستگاه ریخته گری هسته
green concrete
بتن تازه ریخته شده
gravity die casting
ریخته گری حدیدهای ثقلی
die casting alloy
الیاژ ریخته گری حدیدهای
die casting machine
دستگاه ریخته گری حدیدهای
die casting process
فرایند ریخته گری حدیدهای
diecasting
ریخته گری با قالب فلزی
foundry furnace
بوته یا کوره ریخته گری
direct chill casting
ریخته گری مستقیم تبریدی
dissarranged sentences test
ازمون جملههای درهم ریخته
group teaming plate
صفحه ریخته گری گروهی
hot mold centrifugal casting process
فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
continous casting plant
تاسیسات ریخته گری دائمی
mallable casting
ریخته گری چکش خوار
brass and bronze foundry
ریخته گری برنج و برنز
lost wax process
ریخته گری با مدلهای مومی
littery
ریخته و پاشیده درهم برهم
foundry pig iron
اهن خام ریخته گری
jetsam
کالاهای به دریا ریخته شده
I am inundated with work.
هزار جور کارسرم ریخته
centrifugally cast pipe
لوله ریخته گی گریز از مرکز
ingot casting car
واگن ریخته گری شمش
continous casting method
روش ریخته گری دائمی
dissected sentences test
ازمون جملههای درهم ریخته
It was a mess . Everything was scattered all over the place.
همه چیز ریخته وپاشیده بود
She had let her hair down .
موهایش را ریخته بود روی شانه اش
centrifugal casting machine
دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process
فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process
طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugally cast concrete
بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
bullybeef
گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
mallable iron foundry
ریخته گری اهن چکش خوار
centrifugal casting
ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
overshot wheel
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
die0casting die
حدیده ریخته گری تحت فشار
pressure die casting machine
دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process
فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
shell molding type foundry
ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
die casting
ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
flotsam and jetsam
کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
slough
در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
knuckle sprue
استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
kentledge
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
core binder
ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
geomancer
کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
berm
خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
platen
صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
bloodstain
خون الود خون ریخته
bloodstained
خون الود خون ریخته
transposition system
سیستم رمز با استفاده ازحروف در هم ریخته سیستم رمز در هم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com