Dictiornary-Farsi | ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
shell molding type foundry	ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای


Other Matches

sell molding	قالب گیری پوستهای
shell molding process	فرایند قالب گیری پوستهای
shell molding machine	دستگاه قالب گیری پوستهای
shell moulded casting	قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
shell casting	ریخته گری پوستهای
shell mould	قالب گرفتن پوستهای
compression molding process	فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
molded	قالب ریخته گری
mold	قالب ریخته گری
mould	قالب ریخته گری
pigs	قالب ریخته گری
molds	قالب ریخته گری
moulded	قالب ریخته گری
moulds	قالب ریخته گری
pig	قالب ریخته گری
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
platen	صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
molded	قالب گیری
moulds	قالب گیری
moulded	قالب گیری
moulding	قالب گیری
mould	قالب گیری
stamping	قالب گیری
molds	قالب گیری
cased	قالب گیری
benches	میز قالب گیری
moulding clay	خاک قالب گیری
molding shop	کارگاه قالب گیری
molder's tool	ابزار قالب گیری
molding sand	ماسه قالب گیری
molding machine	دستگاه قالب گیری
molding box	جعبه قالب گیری
bench	میز قالب گیری
metal stamping	قالب گیری فلزی
die stamping	قالب گیری حدیدهای
stamping die	حدیده قالب گیری
loam molding	قالب گیری ماسهای
loam molding shop	قالب گیری ماسهای
stamping quality	کیفیت قالب گیری
compression molding compound	قالب گیری تراکمی
comppression molding compound	قالب گیری تراکمی
stamping mass	جرم قالب گیری
template molding	قالب گیری شابلونی
transfer mold	قالب گیری انتقالی
size stick	قالب اندازه گیری
injection moulding	روش قالب گیری تزریقی
die stamping press	پرس قالب گیری حدیدهای
fuller	منگنه شیاردار قالب گیری
croning molding process	فرایند قالب گیری کرونینگ
molding sand preparation plant	واحد تهیه ماسه قالب گیری
plaster of Paris	گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
investments	مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investment	مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
hollow ware	چینی یاشیشهای که بصورت استوانهای شکل ویا نظیر ان قالب گیری شده است
pellicular	پوستهای
membrane curing	گیرش پوستهای
shell roof	بام پوستهای
film cutout	فیوز پوستهای
basic type single tier formwork	قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
importing	1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import	1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported	1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize	قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
blow-ups	تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up	تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up	تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
He's a wet blanket.	او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
metal founder	ریخته گر
founders	ریخته گر
foundry man	ریخته گر
disorganized	در هم ریخته
besprent	ریخته
caster	ریخته گر
moulder	ریخته گر
foundered	ریخته گر
hot topping	ریخته گی
brass founder	ریخته گر
casting	ریخته گی
founder	ریخته گر
foundering	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
group casting	ریخته گری
founds	ریخته گری
skinned	پوسته ریخته گی
wild and woolly	درهم ریخته
founding	ریخته گری
found	ریخته گری
investment castings	ریخته گی بسته
casting	ریخته گری
casting	قطعه ریخته گی
moulding	ریخته گری
skin	پوسته ریخته گی
skinning	پوسته ریخته گی
skins	پوسته ریخته گی
precast	پیش ریخته
foundry	ریخته گری
investment foundry	ریخته گی بسته
iron foundry	ریخته گی اهن
chuted concrete	بتن ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
sheet asphalt	اسفالت ریخته
cast steel	فولاد ریخته گی
cast metal	فلز ریخته گی
cast glass	شیشه ریخته گی
cast crystal	بلور ریخته
cast concrete	بتن ریخته گی
potted	در کوزه ریخته
foundries	ریخته گری
molten	ریخته ریختگی
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
loam castings	ریخته گری شنی
sand casting	ریخته گری ماسهای
steel foundry	ریخته گری فولاد
jakes	اشغال درهم ریخته
art casting	ریخته گری صنعتی
pig	اهن تازه ریخته
pigs	اهن تازه ریخته
ejecta	مواد بیرون ریخته
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
litter	زایمان ریخته وپاشیده
littered	زایمان ریخته وپاشیده
littering	زایمان ریخته وپاشیده
foundry cupola	کوپول ریخته گری
litters	زایمان ریخته وپاشیده
machinery castings	ریخته گری ماشینی
cast steel	فولاد ریخته گری
trumpet	قیف ریخته گری
trumpeted	قیف ریخته گری
trumpeting	قیف ریخته گری
injection molding	ریخته گری تزریقی
core sand	ماسه ریخته گری
metal casting	ریخته گری فلز
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
ingot casting	ریخته گری شمش
mis run casting	ریخته گری غلط
iron casting	ریخته گری اهن
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
cast molding	قالبگیری ریخته گری
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
forge	ریخته گری فلز
compression molding	ریخته گری فشاری
group teaming	ریخته گری گروهی
group casting	ریخته گری گروهی
metal foundry	ریخته گری فلزات
plaster casts	ریخته گری گچی
debris	اشغال روی هم ریخته
direct casting	ریخته گری مستقیم
fusion casting	ریخته گری ذوبی
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
pouring cup	قاشق ریخته گری
precision casting	ریخته گری دقیق
press casting	ریخته گری فشاری
plaster cast	ریخته گری گچی
foundry pit	جهنم ریخته گری
composite casting	ریخته گری مرکب
chuted concrete	بتن ریخته شده
forges	ریخته گری فلز
down hill casting	ریخته گری مستقیم
transfer molding	ریخته گری انتقالی
foundry practice	تکنیک ریخته گری
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
foundry pit	چاله ریخته گری
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
green concrete	بتن تازه ریخته شده
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی