Dictiornary-Farsi | ریخته گی بسته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (10 milliseconds)

English	Persian
investment castings	ریخته گی بسته
investment foundry	ریخته گی بسته


Search result with all words

bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
Other Matches

mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
packet	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
packaging	ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window	پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap	بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet	بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
slated items	مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
foundering	ریخته گر
moulder	ریخته گر
founder	ریخته گر
hot topping	ریخته گی
metal founder	ریخته گر
foundry man	ریخته گر
disorganized	در هم ریخته
brass founder	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
caster	ریخته گر
founders	ریخته گر
foundered	ریخته گر
besprent	ریخته
casting	ریخته گی
iron foundry	ریخته گی اهن
chuted concrete	بتن ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
wild and woolly	درهم ریخته
founds	ریخته گری
group casting	ریخته گری
found	ریخته گری
sheet asphalt	اسفالت ریخته
moulding	ریخته گری
precast	پیش ریخته
cast steel	فولاد ریخته گی
skins	پوسته ریخته گی
skinning	پوسته ریخته گی
skinned	پوسته ریخته گی
skin	پوسته ریخته گی
casting	قطعه ریخته گی
foundries	ریخته گری
casting	ریخته گری
foundry	ریخته گری
potted	در کوزه ریخته
molten	ریخته ریختگی
cast crystal	بلور ریخته
cast glass	شیشه ریخته گی
cast concrete	بتن ریخته گی
cast metal	فلز ریخته گی
founding	ریخته گری
fusion casting	ریخته گری ذوبی
foundry practice	تکنیک ریخته گری
metal casting	ریخته گری فلز
metal foundry	ریخته گری فلزات
molds	قالب ریخته گری
mis run casting	ریخته گری غلط
mold	قالب ریخته گری
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
iron casting	ریخته گری اهن
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
plaster cast	ریخته گری گچی
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
injection molding	ریخته گری تزریقی
ingot casting	ریخته گری شمش
plaster casts	ریخته گری گچی
debris	اشغال روی هم ریخته
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
art casting	ریخته گری صنعتی
litters	زایمان ریخته وپاشیده
littering	زایمان ریخته وپاشیده
mould	قالب ریخته گری
littered	زایمان ریخته وپاشیده
jakes	اشغال درهم ریخته
litter	زایمان ریخته وپاشیده
moulds	قالب ریخته گری
moulded	قالب ریخته گری
loam castings	ریخته گری شنی
machinery castings	ریخته گری ماشینی
group teaming	ریخته گری گروهی
group casting	ریخته گری گروهی
foundry pit	جهنم ریخته گری
foundry pit	چاله ریخته گری
direct casting	ریخته گری مستقیم
core sand	ماسه ریخته گری
pig	قالب ریخته گری
sand casting	ریخته گری ماسهای
forges	ریخته گری فلز
shell casting	ریخته گری پوستهای
chuted concrete	بتن ریخته شده
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
molded	قالب ریخته گری
forge	ریخته گری فلز
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
transfer molding	ریخته گری انتقالی
composite casting	ریخته گری مرکب
steel foundry	ریخته گری فولاد
compression molding	ریخته گری فشاری
trumpeting	قیف ریخته گری
trumpeted	قیف ریخته گری
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
pouring cup	قاشق ریخته گری
cast molding	قالبگیری ریخته گری
precision casting	ریخته گری دقیق
pig	اهن تازه ریخته
foundry cupola	کوپول ریخته گری
press casting	ریخته گری فشاری
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
ejecta	مواد بیرون ریخته
trumpet	قیف ریخته گری
down hill casting	ریخته گری مستقیم
pigs	قالب ریخته گری
pigs	اهن تازه ریخته
cast steel	فولاد ریخته گری
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
green concrete	بتن تازه ریخته شده
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
It was a mess . Everything was scattered all over the place.	همه چیز ریخته وپاشیده بود
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
bullybeef	گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
mallable iron foundry	ریخته گری اهن چکش خوار
die0casting die	حدیده ریخته گری تحت فشار
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
pressure die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
overshot wheel	چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
shell molding type foundry	ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
sand casting	ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
slough	در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
flotsam and jetsam	کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
die casting	ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
knuckle sprue	استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
kentledge	چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
geomancer	کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
core binder	ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
berm	خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
platen	صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
bundles	بسته
package	بسته
clotted	بسته
bundling	بسته
stack	بسته
clotty	بسته
stacks	بسته
shook	بسته
jellied	بسته
bundle	بسته
stacked	بسته
strikebound	بسته
bunged up	بسته
parcels	بسته
packages	بسته
trusser	بسته
parcel	بسته
pinioned	کت بسته
uncrossed	بسته
kits	بسته
kit	بسته
packaged	بسته
packed	بسته ای
fronted	صف بسته
pack box	بسته