Dictiornary-Farsi | ریزش تدریجی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
insti	ریزش تدریجی
instillation	ریزش تدریجی


Search result with all words

instilment	ریزش و تلقین تدریجی
Other Matches

roll back	به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
fallout prediction	محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
phased	معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phase	معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phases	معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
step-by-step	تدریجی
step by step	تدریجی
progressive	تدریجی
gradatory	تدریجی
piecemeal	تدریجی
imperceptible	تدریجی
slows	تدریجی
gradational	تدریجی
slow	تدریجی
slowed	تدریجی
slower	تدریجی
slowest	تدریجی
slowing	تدریجی
step wise	تدریجی
gradual	تدریجی
gradualness	تدریجی بودن
fail softly	با خرابی تدریجی
partial shipment	حمل تدریجی
fail soft	با خرابی تدریجی
insti	تلقین تدریجی
progress payments	پرداخت تدریجی
evolution	تکامل تدریجی
quantize	تدریجی کردن
erosion	تحلیل تدریجی
graduality	تدریجی بودن
fail soft	تخریب تدریجی
delelopment	تکامل تدریجی
progressive assambly	نصب تدریجی
step by step excitation	تحریک تدریجی
piecemeal	بتدریج تدریجی
living death	مرگ تدریجی
piecemeal	بطور تدریجی
evanescence	زوال تدریجی
corrosion	فساد تدریجی
quantizer	تدریجی کننده
scale down	کاهش تدریجی
glaucoma	کوری تدریجی
progressive relaxation	ارمیدگی تدریجی
progressive paralysis	فلج تدریجی
progressive burning	سوزش تدریجی
gradation	انتقال تدریجی
gradations	انتقال تدریجی
processes	پیشرفت تدریجی ومداوم
gradual	شیب تدریجی واهسته
evolution	تحول تکامل تدریجی
gas degeneration	فساد تدریجی گازی
evanescence	فقدان تدریجی ناپایداری
graduate	تغییر تدریجی کردن
graduates	تغییر تدریجی کردن
graduating	تغییر تدریجی کردن
intergradation	محو سازی تدریجی
process	پیشرفت تدریجی ومداوم
insinuation	نفوذ دخول تدریجی
progressional	دارای پیشرفت تدریجی
progressive burning	سوختن تدریجی خرج
progressive cookery	پخت تدریجی غذای یکان
evolutionism	اصول ترقی و تکامل تدریجی
abklingen	محو شدن تدریجی احساس
lysis	سقوط وزوال تدریجی مرض
lysate	محصول زوال وفساد تدریجی سلول
frequency drift	تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
atmospheric corrosion	فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
striptease	رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
escalation	افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
winder	گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
lamb's tongue	[کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
accrual	افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
disembogue	ریزش
outflows	ریزش
outflow	ریزش
inpouring	ریزش
on the fly	ریزش
perfusion	ریزش
psilosis	ریزش مو
swoop [on]	ریزش [سر]
effusions	ریزش
inset	: ریزش
insets	: ریزش
disemboguement	ریزش
depilation	ریزش مو
disengorgement	ریزش
defluxion	ریزش
come down	ریزش
chuct	ریزش
calvities	ریزش مو
drencher	اب ریزش
affution	ریزش
affusion	ریزش
affluxion	ریزش
afflux	ریزش
abscission	ریزش
overflown	ریزش
fox evil	ریزش مو
effusion	ریزش
landslide	ریزش
spraying	ریزش
sprays	ریزش
infusion	ریزش
infusions	ریزش
log chute	ریزش
chutes	ریزش
chute	ریزش
gush	ریزش
gushed	ریزش
gushes	ریزش
sprinkle	ریزش نم نم
sprinkled	ریزش نم نم
sprayed	ریزش
spray	ریزش
overflows	ریزش
landslides	ریزش
rheumatism	ریزش
influx	ریزش
influxes	ریزش
spills	ریزش
precipitation	ریزش
spilling	ریزش
overflow	ریزش
spilled	ریزش
spill	ریزش
fallout	ریزش
overflowed	ریزش
sprinkles	ریزش نم نم
catarrh	ریزش
poured	ریزش
diffusion	ریزش
pours	ریزش
flux	ریزش
coryza	ریزش
pour	ریزش
pouring	ریزش
scallywag	نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
choke	از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choked	از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
scalogram	نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
chokes	از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
pouring cup	قاشق ریزش
ptyalism	ریزش خیو
outflow	ریزش جریان
inflow	ریزش درونی
outflows	ریزش جریان
rate of pouring	سرعت ریزش
fallout	ریزش اتمی
pouring nozzle	شیپوره ریزش
landfall	ریزش زمین
landfalls	ریزش زمین
pouring platform	سطح ریزش
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
gleet	ریزش مخاط
pouring spout	ناودان ریزش
downfall	انحطاط ریزش
over flow	طغیان ریزش
outpour	بیرون ریزش
splashing	صدای ریزش
landslides	ریزش خاک
outpourings	بیرون ریزش
landslide	ریزش خاک
mucorrhea	ریزش مخاط
pour point	نقطه ریزش
slumped	افت ریزش
splash	صدای ریزش
income	ریزش فهور
lachrymation	ریزش اشک
intinction	ریزش القاء
snowfall	برف ریزش
snowfalls	برف ریزش
fall	شیبشکن ریزش
lopecia	ریزش مو [پزشکی]
drop manhole	دهانه ریزش
drop inlet	دریچه ریزش
drip loop	حلقه ریزش اب
downcome	انحطاط ریزش
disemboguement	ریزش گاه
dewfall	ریزش شبنم
deplumation	ریزش مژگان
chutes	ریزش با سقوط
slide	سراشیبی ریزش
slides	سراشیبی ریزش
chute	ریزش با سقوط
pourability	قابلیت ریزش
castability	قابلیت ریزش
annual preciptation	ریزش سالانه
slump	افت ریزش
baldness	ریزش مو [پزشکی]
alopecia	ریزش مو [پزشکی]
fall of rock	ریزش سنگ
rock rubble	ریزش سنگ
fallout pattern	شکل ریزش
pouring gate	دریچه ریزش
splashes	صدای ریزش
outpouring	بیرون ریزش
flow side	ریزش در شیب
flush pipe	لوله ریزش
overflowing	فراوان ریزش
fail out	ریزش کردن