Dictiornary-Farsi | ریزش مژگان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 200 (9 milliseconds)

English	Persian
deplumation	ریزش مژگان


Other Matches

fallout prediction	محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
cilia	مژگان
eyelash	مژگان
lashless	بی مژگان
lash	ضربه مژگان
lashes	ضربه مژگان
lashed	ضربه مژگان
distichiasis	مژگان زیادی
eyewinker	مژگان یاپلک چشم
batted	چشمک زدن مژگان راتکان دادن
bats	چشمک زدن مژگان راتکان دادن
bat	چشمک زدن مژگان راتکان دادن
ciliate	مژگان دار مژه دار
ciliolated	مژگان دار مژه دار
pours	ریزش
inset	: ریزش
insets	: ریزش
abscission	ریزش
afflux	ریزش
sprinkle	ریزش نم نم
sprinkled	ریزش نم نم
outflows	ریزش
catarrh	ریزش
pouring	ریزش
coryza	ریزش
effusion	ریزش
poured	ریزش
pour	ریزش
effusions	ریزش
sprinkles	ریزش نم نم
outflow	ریزش
affluxion	ریزش
affusion	ریزش
overflown	ریزش
perfusion	ریزش
psilosis	ریزش مو
log chute	ریزش
swoop [on]	ریزش [سر]
on the fly	ریزش
inpouring	ریزش
fox evil	ریزش مو
affution	ریزش
calvities	ریزش مو
chuct	ریزش
disembogue	ریزش
come down	ریزش
defluxion	ریزش
depilation	ریزش مو
disemboguement	ریزش
disengorgement	ریزش
drencher	اب ریزش
gushes	ریزش
gushed	ریزش
sprayed	ریزش
landslide	ریزش
fallout	ریزش
overflow	ریزش
chutes	ریزش
overflows	ریزش
infusions	ریزش
infusion	ریزش
sprays	ریزش
spraying	ریزش
influx	ریزش
diffusion	ریزش
spray	ریزش
rheumatism	ریزش
chute	ریزش
influxes	ریزش
gush	ریزش
spilling	ریزش
precipitation	ریزش
flux	ریزش
spills	ریزش
landslides	ریزش
overflowed	ریزش
spilled	ریزش
spill	ریزش
slumps	افت ریزش
mucorrhea	ریزش مخاط
fallout	ریزش اتمی
lachrymation	ریزش اشک
over flow	طغیان ریزش
outpour	بیرون ریزش
intinction	ریزش القاء
fail out	ریزش کردن
fall of rock	ریزش سنگ
rock rubble	ریزش سنگ
fallout pattern	شکل ریزش
flow side	ریزش در شیب
flush pipe	لوله ریزش
gleet	ریزش مخاط
insti	ریزش تدریجی
inflow	ریزش درونی
instillation	ریزش تدریجی
epiphora	اشک ریزش
slumping	افت ریزش
chute	ریزش با سقوط
hair loss	ریزش مو [پزشکی]
alopecia	ریزش مو [پزشکی]
baldness	ریزش مو [پزشکی]
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
slides	سراشیبی ریزش
chutes	ریزش با سقوط
pouring platform	سطح ریزش
slumped	افت ریزش
pour point	نقطه ریزش
pouring cup	قاشق ریزش
pouring gate	دریچه ریزش
lopecia	ریزش مو [پزشکی]
pouring nozzle	شیپوره ریزش
pouring spout	ناودان ریزش
slump	افت ریزش
ptyalism	ریزش خیو
rate of pouring	سرعت ریزش
splotch	ریزش یا پاشیدن
slide	سراشیبی ریزش
drop manhole	دهانه ریزش
fall	شیبشکن ریزش
splash	صدای ریزش
dewfall	ریزش شبنم
splashes	صدای ریزش
overflowing	فراوان ریزش
snowfall	برف ریزش
outflow	ریزش جریان
castability	قابلیت ریزش
splashing	صدای ریزش
pourability	قابلیت ریزش
landslide	ریزش خاک
outflows	ریزش جریان
landfalls	ریزش زمین
landfall	ریزش زمین
outpourings	بیرون ریزش
drop inlet	دریچه ریزش
downfall	انحطاط ریزش
landslides	ریزش خاک
drip loop	حلقه ریزش اب
downcome	انحطاط ریزش
income	ریزش فهور
outpouring	بیرون ریزش
snowfalls	برف ریزش
disemboguement	ریزش گاه
annual preciptation	ریزش سالانه
landslips	ریزش خاک کوه
rainfall	ریزش باران بارنغگی
landslip	ریزش خاک کوه
rheumy	دارای ریزش یازکام
poured	تراوش بوسیله ریزش
pours	تراوش بوسیله ریزش
residual	مربوط به ریزش اتمی
stave	شکستن ریزش کردن
pour	تراوش بوسیله ریزش
shedding of battery plate	ریزش صفحه باتری
rheum	ریزش اب چشم یادهان
snow inlet	دریچه ریزش برف
flux	اسهال خون ریزش
head	ارتفاع ریزش سر رولور سر
gravitational collapse	فرو ریزش گرانشی
dewfall	هنگام ریزش شبنم
pouring	تراوش بوسیله ریزش
drip proof enclosure	حفافت در مقابل ریزش اب
infalling	ریزش بسوی درون
electron disintegration	فرو ریزش الکترونی
haemothorax	ریزش خون درسینه
land slip	ریزش سنگ از کوه
instilment	ریزش و تلقین تدریجی
fallout pattern	نمونه ریزش اتمی
indraft	ریزش چیزی بسوی درون
hemorrhaging	خون ریزش نزف الدم
hemorrhages	خون ریزش نزف الدم
pours	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
haemorrhages	خون ریزش نزف الدم
pouring	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
pour	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
haemorrhaging	خون ریزش نزف الدم
poured	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
hemorrhaged	خون ریزش نزف الدم
rain wash	فرسایش ناشی از ریزش باران
haemorrhaged	خون ریزش نزف الدم
indravgnt	ریزش چیزی سوی درون
haemorrhage	خون ریزش نزف الدم
indraght	ریزش چیزی بسوی درون
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something	جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
landslides	ریزش خاک کوه کنار جاده
landslide	ریزش خاک کوه کنار جاده
moderator lamp	چراغی که ریزش نفت انرامیتوان میزان کرد
fallout wind vector plot	طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
nappe	تیغه ابی که روی سرریز یابند ریزش میکند
extravasattion	خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
emission theory	فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
rainout	ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
moult	[پودنما شدن فرش در اثر از دست دادن پرزها، ریزش الیاف از سطح فرش]
rain discharge	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
collapse pressure	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
area of military significant fallout	منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
hemorrhage	خون ریزی خون ریزش
clean weapon	جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
drop zone	منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
splash proof enclosure	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب