English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (5 milliseconds)
English Persian
teenier ریزه
teeniest ریزه
teeny ریزه
tinier ریزه
tiniest ریزه
tiny ریزه
mince ریزه
minces ریزه
detritus ریزه
shiver ریزه
shivered ریزه
shivering ریزه
bit ریزه
bits ریزه
particle ریزه
particles ریزه
mammock ریزه
mote ریزه
orts ریزه
tiddlier ریزه
tiddliest ریزه
tiddly ریزه
Other Matches
hash ریزه ریزه کردن
gleanings ریزه باقی
gleanings ریزه فراری
grit blasting سنگ ریزه
gleaner ریزه خور
fal lal ریزه کاری
Lilliputian ریزه اندام
to stab in the back ریزه خوانی
spillikin ریزه استخوان
snow flake برف ریزه
calion سنگ ریزه
sherd حزف ریزه
sabulous دارای شن ریزه
calyon سنگ ریزه
quenelle کوفته ریزه
noil پشم ریزه
delicacy of touch ریزه کاری
radioactive fallout ریزه پرتوزا
elegance ریزه کاری
subdivision بخش ریزه
chip ژتن ریزه
chips ژتن ریزه
puny ریزه اندام
subdivisions بخش ریزه
petite ریزه اندام
pores ریزه سوراخ
pore ریزه سوراخ
snowflake برف ریزه
snowflakes برف ریزه
animalcule جانوار ریزه
detailing ریزه کاری
animalculum جانور ریزه
detail ریزه کاری
fallout ریزه پرتوزا
atomic fallout ریزه پرتوزا
midget ریز اندام ریزه
beads کوچک و لاغر ریزه
bead کوچک و لاغر ریزه
statuettes تندیس ریزه اندام
statuette تندیس ریزه اندام
midgets ریز اندام ریزه
intricacies تودرتویی ریزه کاری
intricacy تودرتویی ریزه کاری
rime سرما ریزه پله
gravelly دارای سنگ ریزه
hoarfrost سرما ریزه پژه
detail drawing نقشه ریزه کاری
phagotroph ریزه پرواره بیگانه خوار
raggle یکی از شیارهای سنگتراشی ریزه
foofaraw ریزه کاری پر زرق وبرق ناراحتی
frost سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frosts سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
spall سنگ ریزه با چکش تراش دادن وبشکل دراوردن
biochip تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
esker برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
mammock ریزه کردن قطعه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com