Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
minuteness	ریزی ناچیزی
Other Matches
nothingness	ناچیزی
paltriness	ناچیزی
negligibility	ناچیزی
triviality	ناچیزی
trivialities	ناچیزی
flimsiness	ناچیزی ناقابلی
insignificancy	ناچیزی ناقابلی
insignificance	ناچیزی ناقابلی
linear programming	برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
moulting	پر ریزی موی ریزی
planning directive	دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning comission	هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning factor	معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
simplex method	روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
planning guidance	راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
foundation	پی ریزی
molt	پر ریزی
gravelling	شن ریزی
deplumation	پر ریزی
shrouding	شن ریزی
tininess	ریزی
inpouring	تو ریزی
evacuation	برون ریزی
perspiration	عرق ریزی
projecting	طرح ریزی
bloodbath	خون ریزی
bloodbaths	خون ریزی
budgeting	بودجه ریزی
iron foundry	اهن ریزی
grouting	دوغاب ریزی
planning <adj.>	برنامه ریزی
bellfounding	زنگ ریزی
sweats	عرق ریزی
earthwork	خاک ریزی
schematization	برنامه ریزی
schematization	طرح ریزی
rip rap	سنگ ریزی
foundation	پی ریزی اساس
sweating	عرق ریزی
retropulsion	درون ریزی
libation	ساغر ریزی
filling	خاک ریزی
fillings	خاک ریزی
sweat	عرق ریزی
libations	ساغر ریزی
planning	طرح ریزی
egestion	بیرون ریزی
modeller	طرح ریزی
placing concrete	بتن ریزی
landslip	فرو ریزی
landslips	فرو ریزی
actification	سرکه ریزی
acting out	برون ریزی
designment	طراح ریزی
cast iron	چدن ریزی
fineness modulus	مدول ریزی
chumming	طعمه ریزی
circumfusion	دور ریزی
fineness	ریزی دانه ها
outflows	بیرون ریزی
outflow	بیرون ریزی
modelling	طرح ریزی
green sand molding	قالب ریزی تر
foundries	چدن ریزی
foundry	چدن ریزی
casting	چدن ریزی
effusion	برون ریزی
effusions	برون ریزی
gravelling	سنگ ریزی
foundation soil	پی ریزی ساختمان
concrete work	بتن ریزی
suffusion	زیر ریزی
discharges	برون ریزی
projection	طرح ریزی
projections	طرح ریزی
scheming	طرح ریزی
programming	برنامه ریزی
purge	برون ریزی
purges	برون ریزی
discharge	برون ریزی
purged	برون ریزی
management	برنامه ریزی
managements	برنامه ریزی
optimal planning	برنامه ریزی بهینه
agricultural planning	برنامه ریزی کشاورزی
planning horizon	مدت برنامه ریزی
adhoc planning	برنامه ریزی روزمره
optimal planning	برنامه ریزی مطلوب
planning cycle	دوره برنامه ریزی
projected	طرح ریزی کردن
bloodguiltiness	خون ریزی ناحق
career planning	طرح ریزی مشاغل
project	کاربرنامه ریزی شده
centeralized planning	برنامه ریزی متمرکز
central planning	برنامه ریزی مرکزی
centralized planning	برنامه ریزی متمرکز
planning horizon	افق برنامه ریزی
projected	کاربرنامه ریزی شده
projects	کاربرنامه ریزی شده
constructed	طرح ریزی کردن
jettisons	به دریا ریزی محموله
family planning	برنامه ریزی خانواده
construct	طرح ریزی کردن
jettisoning	به دریا ریزی محموله
jettisoned	به دریا ریزی محموله
constructing	طرح ریزی کردن
jettison	به دریا ریزی محموله
personnel development	برنامه ریزی استخدامی
overall planning	برنامه ریزی کلی
projects	طرح ریزی کردن
outline	طرح ریزی کردن
molds	قالب ریزی کردن
mould	قالب ریزی کردن
fire planning	طرح ریزی اتش
fineness of lime	نرمی و ریزی اهک
fineness modulus	مدول نرمی و ریزی
moulded	قالب ریزی کردن
fineness modulus	مدول ریزی و نرمی
moulds	قالب ریزی کردن
macroplanning	برنامه ریزی کلان
goal programming	برنامه ریزی ارمانی
outlined	طرح ریزی کردن
imperative planning	برنامه ریزی اجباری
outlines	طرح ریزی کردن
gun metal	فلز توپ ریزی
gun bronz	برنز توپ ریزی
outlining	طرح ریزی کردن
molded	قالب ریزی کردن
linear programming	برنامه ریزی خطی
financial planning	برنامه ریزی مالی
ex ante	برنامه ریزی شده
embank	خاک ریزی کردن
curriculum development	برنامه ریزی درسی
corporate planning	برنامه ریزی شرکت
contract scheduling	برنامه ریزی قرارداد
consolidated planning	برنامه ریزی تلفیقی
programs	برنامه ریزی کردن
comprehensive planning	برنامه ریزی جامع
national planning	برنامه ریزی ملی
program	برنامه ریزی کردن
rural planning	برنامه ریزی روستائی
educational planning	برنامه ریزی اموزشی
economic planning	برنامه ریزی اقتصادی
dynamic programming	برنامه ریزی پویا
mold	قالب ریزی کردن
discharge of affect	برون ریزی هیجانی
dietetics	برنامه ریزی غذایی
development planning	برنامه ریزی توسعه
project	طرح ریزی کردن
planning model	الگوی برنامه ریزی
design	طرح ریزی کردن
projectable	قابل طرح ریزی
quadratic programming	برنامه ریزی غیرخطی
quantitative programming	برنامه ریزی کمی
regional planning	برنامه ریزی منطقهای
plan	طرح ریزی کردن
rip par in dam slope	سنگ ریزی در شیب سد
plan	برنامه ریزی کردن
road embankment	خاک ریزی جاده
programming methods	روشهای برنامه ریزی
ballast	شن ریزی مصالح شکسته
contrives	طرح ریزی کردن
contrived	طرح ریزی کردن
contrive	طرح ریزی کردن
swage	قالب ریزی کردن
founds	قالب ریزی کردن
found	قالب ریزی کردن
stokehold	محل سوخت ریزی
timing	برنامه ریزی زمانی
state planning	برنامه ریزی دولتی
salamander	مجرای شمش ریزی
plots	طرح ریزی کردن
plot	طرح ریزی کردن
seedbed	جای تخم ریزی
social planning	برنامه ریزی اجتماعی
programmed	برنامه ریزی شده
designs	طرح ریزی کردن
plotted	طرح ریزی کردن
schedule	برنامه ریزی کردن
sows	مجرای شمش ریزی
sowed	مجرای شمش ریزی
sow	مجرای شمش ریزی
plans	طرح ریزی کردن
schedules	برنامه ریزی کردن
plans	برنامه ریزی کردن
scheduled	برنامه ریزی کردن
sectoral planning	برنامه ریزی بخشی
contriving	طرح ریزی کردن
metals	: سنگ ریزی کردن
product planning	برنامه ریزی محصولات
explosion	بیرون ریزی سروصدا
production planning	برنامه ریزی تولید
preplanned	طرح ریزی شده
transfer molding	قالب ریزی انتقالی
type metal	فلز حروف ریزی
develop	برنامه ریزی و تولید
bottom pouring plate	صفحه سری ریزی
To lay the foundation.	پی نهادن ( پی ریزی کردن )
square away <idiom>	برنامه ریزی کردن
work out <idiom>	برنامه ریزی کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com