English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
acid radical ریشه با بنیان اسیدی رادیکال اسیدی
Other Matches
acid reduction کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
monacid یک اسیدی
acidic اسیدی
monoacid یک اسیدی
acidulous اسیدی
acid proof ثبات اسیدی
acid process فرایند اسیدی
acid reaction واکنش اسیدی
acid phosphatase فسفاتاز اسیدی
acidic value عدد اسیدی
acid value عدد اسیدی
acid number عدد اسیدی
acid lining لایه اسیدی
acid ketone کتون اسیدی
acid ionization یونش اسیدی
acidulating agent اسیدی کننده
acid salt نمک اسیدی
acidulation اسیدی کردن
acidulant اسیدی کننده
acid oxide اکسید اسیدی
acidion یون اسیدی
acidify اسیدی کردن
acidified اسیدی شده
acidification اسیدی کردن
acidifiable اسیدی شدنی
acidic oxide اکسیژن اسیدی
acid solvent حلال اسیدی
acid soil خاک اسیدی
acid hydrolysis آبکافت اسیدی
acid hydrogen هیدروژن اسیدی
acidic group گروه اسیدی
bogs مانداب اسیدی
acid rain باران اسیدی
acid cooler مبرد اسیدی
acid clay خاک رس اسیدی
acid catalyst کاتالیزور اسیدی
acidulate اسیدی کردن
acid blue ابی اسیدی
bog مانداب اسیدی
acidifier اسیدی کننده
acid forming element عنصر اسیدی
acid fume دود اسیدی
acid gases گازهای اسیدی
acid extraction استخراج اسیدی
acid dye رنگینه اسیدی
acid group گروه اسیدی
acidity قدرت اسیدی
acid decomposition تجزیه اسیدی
acid function عامل اسیدی
acid base behavior خاصیت اسیدی- بازی
acid base balance توان اسیدی- بازی
acid precipitation تسریع بارش اسیدی
oxygen ration ضریب قدرت اسیدی
acicity of wastewater درجه اسیدی فاضلاب
polyacidic base باز چند اسیدی
acid catalysis کاتالیزور در محیط اسیدی
acid base catalysis خاصیت اسیدی- بازی
acidifier ماده اسیدی کننده
acid alizarin black سیاه الیزارین اسیدی
acidic resins رزین های اسیدی
acidic اسید دار اسیدی
polyacid base باز چند اسیدی
acid cure پخت در محیط اسیدی
acid depolarization قطبش زدایی اسیدی
acidity coefficient ضریب قدرت اسیدی
acidulating agent ماده اسیدی کننده
brown air city شهر با مه دود اسیدی
acetify اسیدی شدن [شیمی]
edulcoration دفع موادنمکی یا اسیدی
acidity of wastewater درجه اسیدی فاضلاب
acid alizarian blue black ابی سیر الیزارین اسیدی
to acidify something چیزی را اسیدی کردن [شیمی]
persalt نمک دارای خاصیت اسیدی
aceko black نوعی رنگ سیاه اسیدی
nitrous acid اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
prussic acid اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
acid alkylation الکیل دار کردن در محیط اسیدی
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
palmitic اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
rigorous <adj.> رادیکال
drastic <adj.> رادیکال
radical رادیکال
extreme <adj.> رادیکال
radicals رادیکال
radical <adj.> رادیکال
radicate ریشه گرفتن ریشه دار شدن
rhizogenic تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenetic تولید کننده ریشه ریشه اور
radical علامت رادیکال
radicals علامت رادیکال
free radical رادیکال ازاد
surd صامت رادیکال
radical economists اقتصاددانان رادیکال
radical ion polymerization بسپارش یونی رادیکال
radicand عدد زیر رادیکال
to strike root ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
radicals بنیان
radical بنیان
structure بنیان
structures بنیان
basis بنیان
valence بنیان
warp and woof بنیان
radicle بنیان
structuring بنیان
free redical بنیان ازاد
founder بنیان گذار
foundered بنیان گذار
foundering بنیان گذار
founders بنیان گذار
root بنیان پایه
market structure بنیان بازار
bottom بنیان نهادن
bottoms بنیان نهادن
foundation بنیان بنگاه
acid radical بنیان اسید
roots بنیان پایه
structuralization بنیان گذاری
economic structure بنیان اقتصادی
capital structure بنیان سرمایه
bulid بنیان گذاردن
valence بنیان ترکیب اتمی
trihydroxy هیدورکسیدی دارای سه بنیان هیدروکسیل
pentavalent دارای پنج فرفیت یا بنیان
Cellophane لایه پلاستیکی شفاف با بنیان سلولزی
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
monrovia powers اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
homoousian از یک ریشه
cama ریشه
expansion scab ریشه
fimbriation ریشه
depth of face ریشه
frange ریشه
harl ریشه
fimbria ریشه
fibreless بی ریشه
harle ریشه
fringes ریشه
fringe ریشه
paronymous هم ریشه
tassels ریشه
stubbing ریشه
stubbed ریشه
stub ریشه
extraction ریشه
stumps ریشه
stumping ریشه
rootlet ریشه چه
roots ریشه
tie [knot] ریشه
tassel ریشه
root ریشه
rootless بی ریشه
stubs ریشه
thrum ریشه
stumped ریشه
stump ریشه
scabs ریشه
radix ریشه
rhizogenetic ریشه زا
scab ریشه
rhizogenous ریشه زا
radicals ریشه
radical ریشه
cognate هم ریشه
rhizogenic ریشه زا
radicle ریشه چه
irrationable ریشه گنگ
irradicate از ریشه دراوردن
radical ریشه [ریاضی]
rootage مجموع ریشه ها
filose ریشه دار
musk root ریشه مشک
morphophonemics ریشه شناسی
thrum ریشه فرش
root ریشه [ریاضی]
firtree root ریشه صنوبری
irradicable ریشه کن نشدنی
hang nail ریشه ناخن
grubbing up ریشه کنی
geometric mean ریشه nام
i. and evdevolution ریشه گیری
imaginary root ریشه ی انگاری
imaginary root ریشه ی موهومی
gelsemium ریشه یاسمن
galangale ریشه جوز
horse radish ریشه خردل
fringing ریشه یابی
rhizomorphous ریشه مانند
fringent ریشه مانند
irradicate ریشه کن کردن
hangnail ریشه ناخن
radicle ریشه کوچک
root directory دایرکتوری ریشه
root of the weld ریشه جوش
root out ریشه کن کردن
root section مقطع ریشه
root up ریشه کن کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com