English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
rootage ریشه بندی
Other Matches
rhizogenetic تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenic تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate ریشه گرفتن ریشه دار شدن
to strike root ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
wording جمله بندی کلمه بندی
classification طبقه بندی رده بندی
lineaments طرح بندی صورت بندی
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineament طرح بندی صورت بندی
classifications طبقه بندی رده بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
stub ریشه
stubbed ریشه
stubbing ریشه
stubs ریشه
homoousian از یک ریشه
fringes ریشه
fringe ریشه
cognate هم ریشه
rootless بی ریشه
radicle ریشه چه
scab ریشه
tassels ریشه
radix ریشه
depth of face ریشه
rootlet ریشه چه
stump ریشه
paronymous هم ریشه
tie [knot] ریشه
stumped ریشه
stumping ریشه
stumps ریشه
scabs ریشه
expansion scab ریشه
radicals ریشه
radical ریشه
cama ریشه
tassel ریشه
fibreless بی ریشه
rhizogenetic ریشه زا
root ریشه
harle ریشه
rhizogenic ریشه زا
thrum ریشه
rhizogenous ریشه زا
roots ریشه
frange ریشه
fimbria ریشه
harl ریشه
extraction ریشه
fimbriation ریشه
square root ریشه دوم
root ریشه کن کردن
square roots ریشه دوم
roots ریشه گرفتن
stemming ریشه اصل
frilled ریشه دار
fringed ریشه دار
root out ریشه کن کردن
root directory دایرکتوری ریشه
orris root ریشه بنفشه
stems ریشه اصل
root of the weld ریشه جوش
beetroots ریشه چغندر
beetroot ریشه چغندر
root ریشه گرفتن
root ریشه [ریاضی]
roots ریشه کن کردن
inveterate ریشه کرده
ciliated ریشه دار
pedigree ریشه نژاد
morphophonemics ریشه شناسی
ciliolated ریشه دار
ciliate ریشه دار
stemmed ریشه اصل
pedigrees ریشه نژاد
eradicating ریشه کن کردن
stem ریشه اصل
deep-rooted ریشه کرده
musk root ریشه مشک
rootlet ریشه فرعی
rooty ریشه دار
rooty شبیه ریشه
rooted ریشه کرده
uproots ریشه کن کردن
rooter ریشه کننده
rhizanthous گل اور از ریشه
ineradicable ریشه کن نشدنی
ablation ریشه کنی
cube roots ریشه سوم
cube roots ریشه مکعب
cube root ریشه سوم
cube root ریشه مکعب
rhizoid ریشه مانند
acid radical ریشه اسید
uprooting ریشه کن کردن
uprooted ریشه کن کردن
etymologies ریشه شناسی
rooted ریشه دار
radicle اصل ریشه
radicle ریشه کوچک
fibrous ریشه دار
etymology ریشه شناسی
eradication ریشه کنی
eradication ریشه کن کردن
uproot ریشه کن کردن
eradication ریشه کن شدن
root up ریشه کن کردن
rhizoid ریشه نما
supplanted از ریشه کندن
rhizopod ریشه پایان
paronym واژه هم ریشه
supplanting از ریشه کندن
rhizopodous ریشه پای
blade root ریشه تیغه
bonder ریشه دار
supplants از ریشه کندن
root section مقطع ریشه
bottom run قشر ریشه
madder ریشه روناس
supplant از ریشه کندن
rootage مجموع ریشه ها
ammonium ریشه +4NH
themes ریشه زمینه
theme ریشه زمینه
runners ریشه هوایی
runner ریشه هوایی
rhizome شبیه ریشه
tendrils ریشه پیچک
tendril ریشه پیچک
thrum ریشه فرش
rhizophagous ریشه خوار
barbate ریشه دار
outroot از ریشه کندن
rush root ریشه اریسا
to pull up by the roots از ریشه دراوردن
deep rooted ریشه کرده
firtree root ریشه صنوبری
the root of a word ریشه واژه
hangnail ریشه ناخن
the root of a tree ریشه درخت
hang nail ریشه ناخن
grubbing up ریشه کنی
irrationable ریشه گنگ
eradiacable ریشه کن شدنی
squar root ریشه دوم
to take root ریشه زدن
to take root ریشه کردن
tap root ریشه اصلی
to strike root ریشه زدن
filose ریشه دار
to pull up by the roots ریشه کن کردن
radical ریشه [ریاضی]
fimbriate ریشه دار
fimbriated ریشه دار
thrum ریشه دار
irradicable ریشه کن نشدنی
enrooted ریشه کرده
to root up از ریشه دراوردن
irradicate ریشه کن کردن
irradicate از ریشه دراوردن
frill ریشه دارکردن
frills ریشه دارکردن
deracinate از ریشه در اوردن
tap root ریشه عمودی
fringent ریشه مانند
fringing ریشه یابی
imaginary root ریشه ی انگاری
ventral root ریشه قدامی
wing root ریشه بال
abort ریشه نکردن
horse radish ریشه خردل
i. and evdevolution ریشه گیری
supplantation از ریشه کنی
cognate واژه هم ریشه
fixing حاشیه ریشه
galangale ریشه جوز
geometric mean ریشه nام
strike root ریشه زدن
tufts ریشه پارچه
extirpator ریشه کن کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com