English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
the root of a tree ریشه درخت
Search result with all words
phlorizin ماده تلخی که ازپوست ریشه درخت سیب ومانندان گرفته میشود
rootery توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
saw yer درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
sawyer درخت ریشه کن شده وشناور
He uprooted the tree . درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
Other Matches
radicate ریشه گرفتن ریشه دار شدن
rhizogenic تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenetic تولید کننده ریشه ریشه اور
to take root ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
to strike root ریشه گرفتن ریشه دواندن
ceiba درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
papaw درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
underbrush درخت کوچک روینده درزیر درخت
myrica درخت شیشعان درخت موم
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
gambier درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambir درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
Cypress design طرح درخت سرو [سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
expansion scab ریشه
stumps ریشه
rhizogenous ریشه زا
stumping ریشه
root ریشه
paronymous هم ریشه
stumped ریشه
rootlet ریشه چه
stump ریشه
radicle ریشه چه
rootless بی ریشه
radix ریشه
stubs ریشه
rhizogenic ریشه زا
rhizogenetic ریشه زا
stubbing ریشه
stubbed ریشه
stub ریشه
depth of face ریشه
cognate هم ریشه
roots ریشه
cama ریشه
fringes ریشه
fimbriation ریشه
tassels ریشه
radical ریشه
extraction ریشه
frange ریشه
fringe ریشه
radicals ریشه
tassel ریشه
harl ریشه
homoousian از یک ریشه
tie [knot] ریشه
scab ریشه
fibreless بی ریشه
scabs ریشه
fimbria ریشه
harle ریشه
thrum ریشه
galangale ریشه جوز
fringing ریشه یابی
gelsemium ریشه یاسمن
runners ریشه هوایی
themes ریشه زمینه
geometric mean ریشه nام
enrooted ریشه کرده
theme ریشه زمینه
rhizomorphous ریشه مانند
fringent ریشه مانند
eradiacable ریشه کن شدنی
extirpator ریشه کن کننده
extirpation ریشه کنی
fimbriate ریشه دار
root ریشه کن کردن
fimbriated ریشه دار
cube roots ریشه سوم
cube roots ریشه مکعب
cube root ریشه مکعب
cube root ریشه سوم
filose ریشه دار
deracinate از ریشه در اوردن
firtree root ریشه صنوبری
irrationable ریشه گنگ
etymon ریشه کلمه
cognate واژه هم ریشه
roots ریشه کن کردن
eradication ریشه کن کردن
eradication ریشه کنی
fibrous ریشه دار
rooted ریشه دار
rooted ریشه کرده
tufts ریشه پارچه
tuft ریشه پارچه
frills ریشه دارکردن
eradication ریشه کن شدن
ineradicable ریشه کن نشدنی
etymology ریشه شناسی
fixing حاشیه ریشه
pedigree ریشه نژاد
pedigrees ریشه نژاد
deep-rooted ریشه کرده
stem ریشه اصل
stemmed ریشه اصل
stemming ریشه اصل
stems ریشه اصل
etymologies ریشه شناسی
frill ریشه دارکردن
ablation ریشه کنی
uprooted ریشه کن کردن
uproot ریشه کن کردن
madder ریشه روناس
ciliate ریشه دار
supplanting از ریشه کندن
roots ریشه گرفتن
ciliolated ریشه دار
ciliated ریشه دار
deep rooted ریشه کرده
uprooting ریشه کن کردن
uproots ریشه کن کردن
supplant از ریشه کندن
acid radical ریشه اسید
ammonium ریشه +4NH
barbate ریشه دار
blade root ریشه تیغه
eradicating ریشه کن کردن
bonder ریشه دار
bottom run قشر ریشه
supplants از ریشه کندن
supplanted از ریشه کندن
root ریشه گرفتن
runner ریشه هوایی
rhizopod ریشه پایان
rootlet ریشه فرعی
rooty ریشه دار
rooty شبیه ریشه
rush root ریشه اریسا
rush root ریشه ایرسا
squar root ریشه دوم
strike root ریشه زدن
supplantation از ریشه کنی
rooter ریشه کننده
rootage مجموع ریشه ها
rootage ریشه بندی
rhizopodous ریشه پای
root directory دایرکتوری ریشه
root of the weld ریشه جوش
root out ریشه کن کردن
root section مقطع ریشه
germs ریشه منشاء
germ ریشه منشاء
root up ریشه کن کردن
supplanter ریشه کن کننده
tap root ریشه عمودی
tap root ریشه اصلی
abort ریشه نکردن
thrum ریشه فرش
radical ریشه [ریاضی]
root ریشه [ریاضی]
ventral root ریشه قدامی
to take root ریشه کردن
the root of a word ریشه واژه
thrum ریشه دار
to pull up by the roots ریشه کن کردن
to pull up by the roots از ریشه دراوردن
to root up از ریشه دراوردن
to root up ریشه کن کردن
to strike root ریشه زدن
to take root ریشه زدن
frilled ریشه دار
rhizophagous ریشه خوار
i. and evdevolution ریشه گیری
beetroots ریشه چغندر
square root ریشه دوم
square roots ریشه دوم
imaginary root ریشه ی موهومی
morphophonemics ریشه شناسی
hangnail ریشه ناخن
fringed ریشه دار
wing root ریشه بال
irradicate از ریشه دراوردن
irradicate ریشه کن کردن
irradicable ریشه کن نشدنی
horse radish ریشه خردل
grubbing up ریشه کنی
imaginary root ریشه ی انگاری
tendril ریشه پیچک
beetroot ریشه چغندر
musk root ریشه مشک
rhizoid ریشه نما
rhizoid ریشه مانند
rhizanthous گل اور از ریشه
radicle اصل ریشه
radicle ریشه کوچک
inveterate ریشه کرده
rhizome شبیه ریشه
paronym واژه هم ریشه
tendrils ریشه پیچک
outroot از ریشه کندن
hang nail ریشه ناخن
orris root ریشه بنفشه
ingrained دیرینه ریشه کرده
etymology ریشه جویی صرف
gelsemium ریشه یاس زرد
to extract a root ریشه گرفتن [ریاضی]
zero of a function ریشه تابع [ریاضی]
root of a function ریشه تابع [ریاضی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com