English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
etymologies ریشه شناسی
etymology ریشه شناسی
morphophonemics ریشه شناسی
Other Matches
rhizogenetic تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenic تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate ریشه گرفتن ریشه دار شدن
to strike root ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
entomology حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
psychbiology علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
philology زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
bacteriologic مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
lateral meniscus منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
immunogenetics رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
kinematics حرکت شناسی جنبش شناسی
neurologic وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
typology گونه شناسی نوع شناسی
ornithology پرنده شناسی [جانور شناسی] [پرنده شناسی]
laryngological وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
pathologically از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
oenology می شناسی شراب شناسی
fringe ریشه
rootless بی ریشه
cama ریشه
harle ریشه
root ریشه
expansion scab ریشه
harl ریشه
roots ریشه
thrum ریشه
tassels ریشه
tassel ریشه
paronymous هم ریشه
depth of face ریشه
fringes ریشه
stubs ریشه
stump ریشه
tie [knot] ریشه
rhizogenetic ریشه زا
fimbriation ریشه
rhizogenic ریشه زا
cognate هم ریشه
rhizogenous ریشه زا
scab ریشه
scabs ریشه
extraction ریشه
homoousian از یک ریشه
radicle ریشه چه
radicals ریشه
stumped ریشه
radical ریشه
stubbing ریشه
stubbed ریشه
stub ریشه
fibreless بی ریشه
fimbria ریشه
radix ریشه
frange ریشه
rootlet ریشه چه
stumps ریشه
stumping ریشه
stemming ریشه اصل
rootage ریشه بندی
stem ریشه اصل
stems ریشه اصل
pedigrees ریشه نژاد
etymon ریشه کلمه
deep-rooted ریشه کرده
the root of a word ریشه واژه
stemmed ریشه اصل
firtree root ریشه صنوبری
extirpator ریشه کن کننده
ventral root ریشه قدامی
to take root ریشه کردن
fimbriate ریشه دار
to take root ریشه زدن
to strike root ریشه زدن
to root up ریشه کن کردن
to root up از ریشه دراوردن
to pull up by the roots از ریشه دراوردن
wing root ریشه بال
fimbriated ریشه دار
to pull up by the roots ریشه کن کردن
filose ریشه دار
thrum ریشه دار
extirpation ریشه کنی
radicle ریشه کوچک
ammonium ریشه +4NH
root out ریشه کن کردن
root section مقطع ریشه
root up ریشه کن کردن
rootage مجموع ریشه ها
rooter ریشه کننده
rhizoid ریشه مانند
acid radical ریشه اسید
rootlet ریشه فرعی
rooty ریشه دار
ablation ریشه کنی
rooty شبیه ریشه
root of the weld ریشه جوش
bottom run قشر ریشه
root directory دایرکتوری ریشه
radicle اصل ریشه
root ریشه [ریاضی]
bonder ریشه دار
barbate ریشه دار
radical ریشه [ریاضی]
rhizanthous گل اور از ریشه
rhizoid ریشه نما
rhizome شبیه ریشه
rhizophagous ریشه خوار
rhizopod ریشه پایان
rhizopodous ریشه پای
rush root ریشه اریسا
rooted ریشه کرده
deep rooted ریشه کرده
fringent ریشه مانند
strike root ریشه زدن
deracinate از ریشه در اوردن
supplantation از ریشه کنی
supplanter ریشه کن کننده
outroot از ریشه کندن
orris root ریشه بنفشه
tap root ریشه عمودی
tap root ریشه اصلی
enrooted ریشه کرده
eradiacable ریشه کن شدنی
squar root ریشه دوم
paronym واژه هم ریشه
rooted ریشه دار
rush root ریشه ایرسا
fibrous ریشه دار
eradication ریشه کنی
eradication ریشه کن کردن
eradication ریشه کن شدن
ineradicable ریشه کن نشدنی
ciliate ریشه دار
ciliolated ریشه دار
ciliated ریشه دار
blade root ریشه تیغه
the root of a tree ریشه درخت
pedigree ریشه نژاد
themes ریشه زمینه
square root ریشه دوم
madder ریشه روناس
uproot ریشه کن کردن
uprooted ریشه کن کردن
uprooting ریشه کن کردن
beetroots ریشه چغندر
uproots ریشه کن کردن
supplant از ریشه کندن
supplanted از ریشه کندن
supplanting از ریشه کندن
beetroot ریشه چغندر
roots ریشه گرفتن
supplants از ریشه کندن
eradicating ریشه کن کردن
frill ریشه دارکردن
roots ریشه کن کردن
root ریشه گرفتن
square roots ریشه دوم
theme ریشه زمینه
geometric mean ریشه nام
runners ریشه هوایی
runner ریشه هوایی
tendrils ریشه پیچک
tendril ریشه پیچک
cube root ریشه مکعب
cube root ریشه سوم
cube roots ریشه مکعب
cube roots ریشه سوم
root ریشه کن کردن
frilled ریشه دار
fringed ریشه دار
frills ریشه دارکردن
tuft ریشه پارچه
fixing حاشیه ریشه
irradicable ریشه کن نشدنی
imaginary root ریشه ی انگاری
gelsemium ریشه یاسمن
thrum ریشه فرش
fringing ریشه یابی
horse radish ریشه خردل
imaginary root ریشه ی موهومی
i. and evdevolution ریشه گیری
abort ریشه نکردن
musk root ریشه مشک
galangale ریشه جوز
rhizomorphous ریشه مانند
irradicate ریشه کن کردن
irradicate از ریشه دراوردن
grubbing up ریشه کنی
hang nail ریشه ناخن
hangnail ریشه ناخن
inveterate ریشه کرده
germs ریشه منشاء
germ ریشه منشاء
tufts ریشه پارچه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com