Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
etymologize	ریشه لغتی رایافتن
Other Matches
come to <idiom>	دوباره هوشیاری رایافتن
word-play	جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
word play	جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
rhizogenic	تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenetic	تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate	ریشه گرفتن ریشه دار شدن
to strike root	ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root	ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
plaiting	[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
rhizogenous	ریشه زا
rhizogenic	ریشه زا
root	ریشه
roots	ریشه
rootlet	ریشه چه
rhizogenetic	ریشه زا
expansion scab	ریشه
fringes	ریشه
fibreless	بی ریشه
fimbria	ریشه
fimbriation	ریشه
frange	ریشه
harl	ریشه
harle	ریشه
homoousian	از یک ریشه
cama	ریشه
scabs	ریشه
scab	ریشه
cognate	هم ریشه
paronymous	هم ریشه
radicle	ریشه چه
radix	ریشه
fringe	ریشه
depth of face	ریشه
stumped	ریشه
tassels	ریشه
tassel	ریشه
thrum	ریشه
rootless	بی ریشه
radical	ریشه
stump	ریشه
tie [knot]	ریشه
radicals	ریشه
stubs	ریشه
stubbing	ریشه
stubbed	ریشه
stumping	ریشه
stumps	ریشه
stub	ریشه
extraction	ریشه
hangnail	ریشه ناخن
irrationable	ریشه گنگ
hang nail	ریشه ناخن
grubbing up	ریشه کنی
morphophonemics	ریشه شناسی
horse radish	ریشه خردل
irradicate	از ریشه دراوردن
irradicate	ریشه کن کردن
irradicable	ریشه کن نشدنی
i. and evdevolution	ریشه گیری
imaginary root	ریشه ی انگاری
imaginary root	ریشه ی موهومی
geometric mean	ریشه nام
gelsemium	ریشه یاسمن
extirpator	ریشه کن کننده
extirpation	ریشه کنی
radical	ریشه [ریاضی]
etymon	ریشه کلمه
root	ریشه [ریاضی]
eradiacable	ریشه کن شدنی
enrooted	ریشه کرده
deracinate	از ریشه در اوردن
deep rooted	ریشه کرده
ciliated	ریشه دار
galangale	ریشه جوز
fringing	ریشه یابی
supplantation	از ریشه کنی
fringent	ریشه مانند
firtree root	ریشه صنوبری
filose	ریشه دار
fimbriated	ریشه دار
fimbriate	ریشه دار
ciliolated	ریشه دار
musk root	ریشه مشک
strike root	ریشه زدن
tap root	ریشه عمودی
tap root	ریشه اصلی
the root of a tree	ریشه درخت
the root of a word	ریشه واژه
root section	مقطع ریشه
root out	ریشه کن کردن
root of the weld	ریشه جوش
root directory	دایرکتوری ریشه
thrum	ریشه دار
root up	ریشه کن کردن
rootage	ریشه بندی
squar root	ریشه دوم
rush root	ریشه ایرسا
rush root	ریشه اریسا
rooty	شبیه ریشه
rooty	ریشه دار
rootlet	ریشه فرعی
rooter	ریشه کننده
supplanter	ریشه کن کننده
rootage	مجموع ریشه ها
to pull up by the roots	ریشه کن کردن
to pull up by the roots	از ریشه دراوردن
ventral root	ریشه قدامی
wing root	ریشه بال
rhizanthous	گل اور از ریشه
radicle	اصل ریشه
radicle	ریشه کوچک
thrum	ریشه فرش
paronym	واژه هم ریشه
outroot	از ریشه کندن
to take root	ریشه کردن
to take root	ریشه زدن
to root up	از ریشه دراوردن
rhizopodous	ریشه پای
to root up	ریشه کن کردن
to strike root	ریشه زدن
rhizopod	ریشه پایان
rhizophagous	ریشه خوار
rhizome	شبیه ریشه
rhizoid	ریشه نما
rhizoid	ریشه مانند
orris root	ریشه بنفشه
ciliate	ریشه دار
stems	ریشه اصل
tuft	ریشه پارچه
frills	ریشه دارکردن
beetroot	ریشه چغندر
frill	ریشه دارکردن
eradicating	ریشه کن کردن
supplants	از ریشه کندن
supplanting	از ریشه کندن
supplanted	از ریشه کندن
supplant	از ریشه کندن
tufts	ریشه پارچه
cognate	واژه هم ریشه
fixing	حاشیه ریشه
stemming	ریشه اصل
stemmed	ریشه اصل
stem	ریشه اصل
germ	ریشه منشاء
germs	ریشه منشاء
inveterate	ریشه کرده
deep-rooted	ریشه کرده
pedigrees	ریشه نژاد
pedigree	ریشه نژاد
uproots	ریشه کن کردن
uprooting	ریشه کن کردن
beetroots	ریشه چغندر
tendrils	ریشه پیچک
cube roots	ریشه مکعب
cube root	ریشه سوم
cube root	ریشه مکعب
frilled	ریشه دار
tendril	ریشه پیچک
themes	ریشه زمینه
theme	ریشه زمینه
runners	ریشه هوایی
cube roots	ریشه سوم
root	ریشه کن کردن
uprooted	ریشه کن کردن
square root	ریشه دوم
uproot	ریشه کن کردن
madder	ریشه روناس
roots	ریشه گرفتن
square roots	ریشه دوم
roots	ریشه کن کردن
root	ریشه گرفتن
runner	ریشه هوایی
acid radical	ریشه اسید
rooted	ریشه کرده
blade root	ریشه تیغه
ablation	ریشه کنی
barbate	ریشه دار
rhizomorphous	ریشه مانند
ineradicable	ریشه کن نشدنی
ammonium	ریشه +4NH
abort	ریشه نکردن
etymology	ریشه شناسی
rooted	ریشه دار
fibrous	ریشه دار
eradication	ریشه کن شدن
fringed	ریشه دار
eradication	ریشه کنی
etymologies	ریشه شناسی
bonder	ریشه دار
eradication	ریشه کن کردن
bottom run	قشر ریشه
zero of a function	ریشه تابع [ریاضی]
roots	ریشه دار کردن
fimbrillate	دارای ریشه فریف
root of a function	ریشه تابع [ریاضی]
cube roots	ریشه سوم کعب
roots	از عددی ریشه گرفتن
root	از عددی ریشه گرفتن
taproot	ریشه عمودی اصلی
strike root	ریشه کردن گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com