Dictiornary-Farsi | ریشه کن نشدنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
ineradicable	ریشه کن نشدنی
irradicable	ریشه کن نشدنی


Search result with all words

ineradicably	بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
Other Matches

incondensable	خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
inconsumable	سوخته نشدنی تمام نشدنی
incorrodible	خورده نشدنی سائیده نشدنی
insupressive	پامال نشدنی موقوف نشدنی
unappeasable	اقناع نشدنی راضی نشدنی
radicate	ریشه گرفتن ریشه دار شدن
rhizogenic	تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenetic	تولید کننده ریشه ریشه اور
to strike root	ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root	ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
plaiting	[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
infeasible	نشدنی
inductile	خم نشدنی
insolvable	حل نشدنی
insoluble	حل نشدنی
impractical	نشدنی
inextricable	حل نشدنی
indiminishable	کم نشدنی
impalpability	حس نشدنی
indissoluble	حل نشدنی
indissoluble	اب نشدنی
irresolvable	حل نشدنی
irresoluble	اب نشدنی
impracticable <adj.>	نشدنی
inexecutable <adj.>	نشدنی
unfeasible <adj.>	نشدنی
indecomposable	فاسد نشدنی
indeclinable	صرف نشدنی
inconvincible	متقاعد نشدنی
indefinably	توصیف نشدنی
implacability	نرم نشدنی
incompressible	فشرده نشدنی
incommutable	سبک نشدنی
unrelenting	تسلیم نشدنی
inapplicable	اجرا نشدنی
incalculable	شمرده نشدنی
indefeasibility	الغاء نشدنی
indefeasible	الغاء نشدنی
inextinguishable	خاموش نشدنی
inexhaustibility	تهی نشدنی
inexecutable	اجرا نشدنی
indefinable	توصیف نشدنی
ineffaceable	پاک نشدنی
indefatigable	خسته نشدنی
indocile	رام نشدنی
indistributable	تقسیم نشدنی
ineradicable	قلع نشدنی
incorruptible	فاسد نشدنی
indigestive	هضم نشدنی
indefectible	خراب نشدنی
incognizable	شناخته نشدنی
incodensable	منقبض نشدنی
illegibility	خوانده نشدنی
irrelievable	رها نشدنی
an inflexible rod of iron	میل خم نشدنی
an impossible act	کار نشدنی
impenetrable	داخل نشدنی
impenetrable	سوراخ نشدنی
insatiably	سیر نشدنی
impracticable	اجراء نشدنی
invincible	مغلوب نشدنی
unprintable	چاپ نشدنی
insatiable	سیر نشدنی
insurmountable	بر طرف نشدنی
imperishable	فاسد نشدنی
immiscible	مخلوط نشدنی
immiscible	امیخته نشدنی
inburnt	پاک نشدنی
inapproachable	نزدیک نشدنی
impregnability	تسخیر نشدنی
implacability	ارام نشدنی
inexorable	تسلیم نشدنی
inexorable	نرم نشدنی
intractable	رام نشدنی
unmanageable	رام نشدنی
imperforable	سوراخ نشدنی
impalpable	لمس نشدنی
tameless	رام نشدنی
insatiate	سیر نشدنی
unforgettable	فراموش نشدنی
nonrecurring	تجدید نشدنی
never say die	رام نشدنی
irremovable	معزول نشدنی
irrefragable	تسلیم نشدنی
haunting	فراموش نشدنی
indiscernible	دیده نشدنی
inseparable	جدا نشدنی
invisible	دیده نشدنی
invictive	مغلوب نشدنی
non-starter	کار نشدنی
irresoluble	رها نشدنی ول
unerring	اشتباه نشدنی
indomitable	رام نشدنی
of proof	سوراخ نشدنی
irrepressible	مطیع نشدنی
next to impossible	تقریبا نشدنی
never to be forgotten	فراموش نشدنی
imperceptible	دیده نشدنی
irretractile	جمع نشدنی
irresuscitable	زنده نشدنی
irrepressible	خوابانده نشدنی
quenchless	خاموش نشدنی
intractile	کشیده نشدنی
non-starters	کار نشدنی
insolubility	حل نشدنی ناگذاری
unfailing	تمام نشدنی
insatiability	اقناع نشدنی
unfeasible <adj.>	انجام نشدنی
infusible	گداخته نشدنی
inexecutable <adj.>	انجام نشدنی
infrangible	خرد نشدنی
infintesimal	جزخرد نشدنی
impracticable <adj.>	انجام نشدنی
inconvincible	ملزم نشدنی
insolubly	بطور حل نشدنی
unflappable	مایوس نشدنی
ineligible	شامل نشدنی
insoluble	ماده حل نشدنی
insuppresible	موقوف نشدنی
indelible	پاک نشدنی
impierceable	سوراخ نشدنی
inviolate	غصب نشدنی
irreducible	ناکاستنی ساده نشدنی
nonperishable items	اقلام فاسد نشدنی
noninterchanging states	حالتهای تعویض نشدنی
prohibited risk	خطر بیمه نشدنی
ineffaceably	بطور پاک نشدنی
impossible	امکان نا پذیر نشدنی
indelibly	بطور پاک نشدنی
indelible	محو نشدنی ماندگار
unmanagesble	رام نشدنی شرور
unrelenting	بیرحم نرم نشدنی
irredeemable	باز خرید نشدنی
an inseparable prefix	سر واژه جدا نشدنی
irrecoverably	بطور وصول نشدنی
irremovable	برداشته نشدنی ثابت
inseparably	بطور جدا نشدنی
incalculably	بطور شمرده نشدنی
indomitably	بطور رام نشدنی
indissolubly	بطور منحل نشدنی
insuppresible	نخواباندنی پامال نشدنی
unequivocally	صریح اشتباه نشدنی
ireversible	دگرگون نشدنی بر نگشتنی
intractably	بطور رام نشدنی
indelibility	پاک نشدنی بودن
impregnability	استواری ابستن نشدنی
irreconcilable	جور نشدنی ناسازگار
indissoluble	منحل نشدنی ماندگار
inextinguishably	بطور خاموش نشدنی
illimitable	نامحدود محدود نشدنی
immiscibility	حالت مخلوط نشدنی
nonerasable storage	حافظه پاک نشدنی
nonerasable storage	انباره پاک نشدنی
inalienable	محروم نشدنی لایتجزا
infintesimal	کوچک خرد نشدنی
ineffaceable	محو نشدنی ماندگار
unequivocal	صریح اشتباه نشدنی
inexcitable	دیر غضب تهیج نشدنی
infeasible	غیر عملی اجراء نشدنی
drainless	پایان ناپذیر تمام نشدنی
piece part	قطعه سرهم و جدا نشدنی
unbeatable	شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
insuperable	شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
incorruptible	فساد نا پذیر منحرف نشدنی
unfrequented	دور افتاده تکرار نشدنی
nonexpendable	غیر استهلاکی مصرف نشدنی
irreclaimable	بازیافت نکردنی درست نشدنی
incompressible	فشار نا پذیر خلاصه نشدنی
immitigable	سبک نشدنی تسکین ندادنی
impossibility	عدم امکان کار نشدنی
inexhaustible	پایان نا پذیر تهی نشدنی
weatherproof	خراب نشدنی در اثر هوا
interminable	تمام نشدنی بسیار دراز
irreparable	مرمت ناپذیر خوب نشدنی
indestructible	از میان نرفتنی نابود نشدنی
incorrigible	بهبودی ناپذیر درست نشدنی
unfaling	تمام نشدنی کم نیامدنی پایدار با وفا
incompressible	کوچک نشدنی غیر قابل تلخیص
irresolvable	غیر قابل تجزیه جدا نشدنی
irrepealable	غیر قابل الغاء باطل نشدنی
inappeasable	غیر قابل تسکین قانع نشدنی
inconvincible	اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
durable goods	کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
indefeasibly	بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
sunfast	محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
stubbed	ریشه
homoousian	از یک ریشه
rhizogenic	ریشه زا
rhizogenous	ریشه زا
harle	ریشه
harl	ریشه
extraction	ریشه
rhizogenetic	ریشه زا
stumps	ریشه
rootless	بی ریشه
stubs	ریشه
radicle	ریشه چه
radix	ریشه
frange	ریشه
stubbing	ریشه