Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 210 (13 milliseconds)
English	Persian
root	ریشه گرفتن
roots	ریشه گرفتن
to extract a root	ریشه گرفتن [ریاضی]
Search result with all words
root	از عددی ریشه گرفتن
roots	از عددی ریشه گرفتن
radicate	ریشه گرفتن ریشه دار شدن
strike root	ریشه کردن گرفتن
to strike root	ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root	ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
to take the n-th root	ریشه [ان] ام یک عدد را گرفتن [ریاضی]
Other Matches
rhizogenic	تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenetic	تولید کننده ریشه ریشه اور
plaiting	[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
radix	ریشه
radicle	ریشه چه
tie [knot]	ریشه
roots	ریشه
fringe	ریشه
paronymous	هم ریشه
fringes	ریشه
radicals	ریشه
tassels	ریشه
tassel	ریشه
stub	ریشه
stubbed	ریشه
radical	ریشه
root	ریشه
stubbing	ریشه
rhizogenous	ریشه زا
rhizogenic	ریشه زا
rhizogenetic	ریشه زا
stubs	ریشه
rootless	بی ریشه
harle	ریشه
harl	ریشه
fimbriation	ریشه
frange	ریشه
cama	ریشه
thrum	ریشه
depth of face	ریشه
fimbria	ریشه
fibreless	بی ریشه
expansion scab	ریشه
cognate	هم ریشه
stump	ریشه
scab	ریشه
homoousian	از یک ریشه
extraction	ریشه
rootlet	ریشه چه
stumps	ریشه
stumping	ریشه
stumped	ریشه
scabs	ریشه
horse radish	ریشه خردل
irrationable	ریشه گنگ
imaginary root	ریشه ی موهومی
cube roots	ریشه سوم
extirpator	ریشه کن کننده
cube roots	ریشه مکعب
germ	ریشه منشاء
cube root	ریشه مکعب
orris root	ریشه بنفشه
germs	ریشه منشاء
morphophonemics	ریشه شناسی
musk root	ریشه مشک
etymon	ریشه کلمه
extirpation	ریشه کنی
fimbriate	ریشه دار
fimbriated	ریشه دار
hang nail	ریشه ناخن
grubbing up	ریشه کنی
gelsemium	ریشه یاسمن
galangale	ریشه جوز
imaginary root	ریشه ی انگاری
rhizomorphous	ریشه مانند
fringent	ریشه مانند
firtree root	ریشه صنوبری
i. and evdevolution	ریشه گیری
irradicable	ریشه کن نشدنی
irradicate	ریشه کن کردن
irradicate	از ریشه دراوردن
filose	ریشه دار
inveterate	ریشه کرده
fringing	ریشه یابی
hangnail	ریشه ناخن
themes	ریشه زمینه
geometric mean	ریشه nام
tap root	ریشه اصلی
tap root	ریشه عمودی
supplanter	ریشه کن کننده
supplantation	از ریشه کنی
to strike root	ریشه زدن
strike root	ریشه زدن
squar root	ریشه دوم
rush root	ریشه ایرسا
rush root	ریشه اریسا
rooty	شبیه ریشه
rooty	ریشه دار
frilled	ریشه دار
fringed	ریشه دار
the root of a word	ریشه واژه
beetroot	ریشه چغندر
beetroots	ریشه چغندر
square root	ریشه دوم
to pull up by the roots	ریشه کن کردن
to pull up by the roots	از ریشه دراوردن
square roots	ریشه دوم
thrum	ریشه دار
to root up	از ریشه دراوردن
to root up	ریشه کن کردن
rootlet	ریشه فرعی
to take root	ریشه زدن
to take root	ریشه کردن
rhizoid	ریشه مانند
rhizanthous	گل اور از ریشه
tendril	ریشه پیچک
tendrils	ریشه پیچک
radicle	اصل ریشه
radicle	ریشه کوچک
rhizopod	ریشه پایان
runner	ریشه هوایی
runners	ریشه هوایی
paronym	واژه هم ریشه
outroot	از ریشه کندن
rhizoid	ریشه نما
wing root	ریشه بال
ventral root	ریشه قدامی
rooter	ریشه کننده
rootage	مجموع ریشه ها
rootage	ریشه بندی
root up	ریشه کن کردن
root section	مقطع ریشه
root out	ریشه کن کردن
root of the weld	ریشه جوش
root directory	دایرکتوری ریشه
rhizopodous	ریشه پای
the root of a tree	ریشه درخت
rhizophagous	ریشه خوار
theme	ریشه زمینه
eradication	ریشه کن کردن
rooted	ریشه دار
rooted	ریشه کرده
stems	ریشه اصل
stemming	ریشه اصل
radical	ریشه [ریاضی]
cube root	ریشه سوم
root	ریشه [ریاضی]
ablation	ریشه کنی
frills	ریشه دارکردن
frill	ریشه دارکردن
acid radical	ریشه اسید
supplant	از ریشه کندن
supplanted	از ریشه کندن
etymologies	ریشه شناسی
uproot	ریشه کن کردن
madder	ریشه روناس
thrum	ریشه فرش
eradication	ریشه کنی
tufts	ریشه پارچه
uprooted	ریشه کن کردن
eradication	ریشه کن شدن
ineradicable	ریشه کن نشدنی
etymology	ریشه شناسی
fibrous	ریشه دار
rhizome	شبیه ریشه
uprooting	ریشه کن کردن
ammonium	ریشه +4NH
ciliated	ریشه دار
supplants	از ریشه کندن
deep rooted	ریشه کرده
eradicating	ریشه کن کردن
deracinate	از ریشه در اوردن
pedigrees	ریشه نژاد
pedigree	ریشه نژاد
fixing	حاشیه ریشه
cognate	واژه هم ریشه
enrooted	ریشه کرده
eradiacable	ریشه کن شدنی
tuft	ریشه پارچه
blade root	ریشه تیغه
ciliolated	ریشه دار
stem	ریشه اصل
deep-rooted	ریشه کرده
root	ریشه کن کردن
barbate	ریشه دار
bonder	ریشه دار
stemmed	ریشه اصل
bottom run	قشر ریشه
uproots	ریشه کن کردن
abort	ریشه نکردن
supplanting	از ریشه کندن
roots	ریشه کن کردن
ciliate	ریشه دار
etymological	مربوط به ریشه لغات
orpine	ابرون ریشه دار
stocked	پایه دسته ریشه
to strike root	ریشه کردن پابرجاشدن
turf	خاک ریشه دار
stock	پایه دسته ریشه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com