Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
gritty
ریگ مانند با جرات
Other Matches
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
spiriting
جرات
daringness
جرات
high souled
با جرات
gamey
بد بو با جرات
ventured
جرات
to take
جرات
spirit
جرات
venture
جرات
stout heartedness
جرات
weakhearted
کم جرات
mettle
جرات
ventures
جرات
discouraging
جرات کش
spineless
بی جرات
wanting in courage
بی جرات
spunk
جرات
venturing
جرات
spiritless
بی جرات
courage
جرات
gutless
کم جرات
grittiness
جرات
intrepid
با جرات
assertiveness
جرات
hearts
دل و جرات
gamely
با جرات
as weak as water
<idiom>
کم جرات
shout hearted
با جرات
grit
دل و جرات
heart
دل و جرات
pluck
دل و جرات
derring-do
دل و جرات
courageously
ازروی جرات
derring do
بادل و جرات
hearten
جرات دادن
encourage
جرات دادن
to lose courage
بی جرات شدن
to screw up one's courage
جرات گرفتن
countenance
[encourage]
جرات دادن
daresay
با جرات گفتن
gutting
طاقت جرات
to pluck up one's heart
جرات گرفتن
elate
جرات دادن
gutsy
دل و جرات دار
gut
طاقت جرات
to pluck up heart
جرات گرفتن
embolden
جرات دادن
reanimate
جرات دادن
male courage
جرات مردانه
dare
جرات کردن
dared
جرات کردن
daring
جرات شهامت
dares
جرات کردن
assertive training
جرات اموزی
heartened
جرات دادن
heartening
جرات دادن
heartens
جرات دادن
durst
جرات کرد
hearts
جرات دادن
heart
جرات دادن
daunts
بی جرات کردن
daunting
بی جرات کردن
daunted
بی جرات کردن
guts
طاقت جرات
hearten
جرات دادن
abetting
جرات دادن
abetted
جرات دادن
abets
جرات دادن
abet
جرات دادن
to take
جرات کردن
discourage
بی جرات ساختن
tooth and nail
با جرات باتهور
daunt
بی جرات کردن
discourages
بی جرات ساختن
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
dismaying
بی جرات کردن ترس
dismays
بی جرات کردن ترس
he durst not go
جرات نکرد که برود
dismayed
بی جرات کردن ترس
screw up one's courage
جرات بخود دادن
to summon up courage
جرات بخود دادن
he did not d. to go
جرات نکرد که برود
dismay
بی جرات کردن ترس
piker
قمار بازکم جرات
pluck up
<idiom>
به کسی جرات دادن
i do not have the courage
جرات انرا ندارم
keep your peck up
جرات داشته باشید
muster up your courage
جرات بخود بدهید
to d. a leap
جرات پریدن کردن
aman of courage
مرد دلیر و با جرات
valorize
جرات وشهامت دادن به
white livered
بزدل ترسو کم جرات
to d. a leap
جرات پرش داشتن
i dare say
به جرات می گویم بسیارمحتمل است
durst
جرات داشت جسارت کرد
encouage
جرات دادن تشجیع کردن
dare he go?
ایا جرات دارد برود
How dare you say that?
چطور جرات میکنی اینو بگی؟
demoratize
بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
dares
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dared
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dare
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
etcetera
و مانند ان
encephaloid
مخ مانند
impish
جن مانند
unequaled
بی مانند
blotchy
لک مانند
vide
مانند
filiform
نخ مانند
goatish
بز مانند
threadlike
نخ مانند
tendinous
بی مانند
unprecedentedly
بی مانند
unprecedented
بی مانند
inimitable
بی مانند
fulidal
اب مانند
etc
و مانند آن
incomparable
بی مانند
feathery
پر مانند
floriform
گل مانند
womanlike
زن مانند
analogous
مانند
reedier
نی مانند
reediest
نی مانند
reedy
نی مانند
without an e.
بی مانند
unapproachable
بی مانند
fluty
نی مانند
similar
مانند
thready
نخ مانند
near
مانند
gypsiferous
گچ مانند
icily
یخ مانند
penniform
پر مانند
capitate
مانند سر
plumelike
پر مانند
capillaceous
مانند نخ
inapproachable
بی مانند
and so on
و مانند ان
lambdoid
مانند
nears
مانند
castellated
دژ مانند
after the example of
مانند
arundinaceous
نی مانند
near-
مانند
neared
مانند
nearer
مانند
nearest
مانند
nearing
مانند
similiar
مانند
analogue
مانند
analog
مانند
string
نخ مانند
mammilary
مانند
argillaceous
رس مانند
simulant
مانند
analogues
مانند
tougher
پی مانند
uniquely
بی مانند
mammilliform
مانند
unique
بی مانند
plumose
پر مانند
aquiform
اب مانند
unparalleled
بی مانند
unequalled
بی مانند
liplike
لب مانند
argillaceous
گل مانند
frothy
کف مانند
toughest
پی مانند
as
مانند
tough
پی مانند
foggy
مانند مه
foggiest
مانند مه
foggier
مانند مه
myrtle formed
اس مانند
anthoid
گل مانند
pipelike
نی مانند
disklike
صفحه مانند
carneous
گوشت مانند
charry
زغال مانند
ceraceous
مانند موم
scalelike
فلس مانند
dollish
عروسک مانند
scalelike
ترازو مانند
carunculate
مانند لحیمه
ceratoid
شاخ مانند
columniform
ستون مانند
spectral
روح مانند
brach
تازی مانند
eburnian
عاج مانند
sagittary
مانند تیر
boxy
جعبه مانند
saddlebacked
زین مانند
spicate
خار مانند
elephantoid
پیل مانند
ensample
مانند نظیر
bursiform
کیسه مانند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com