Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
angle of rotation
زاویه دوران
Search result with all words
angle of rotation
زاویه دوران زاویه چرخش
rotor incidence
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
Other Matches
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
graduated circle of an alidade
دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
longitudinal dihedral
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
loss angle
زاویه تلف زاویه تلفات
angle of convergence
زاویه تقرب زاویه پارالاکس
declination
زاویه انحراف زاویه میل
angle of repose
زاویه تعادل زاویه ارامش
entering angle
زاویه ورودی زاویه دخول
bombing angle
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
constant angle arch dam
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
angle offset method
روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle
زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
apogee
زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle
زاویه راسی هدف زاویه راسی
gyrations
دوران
cycle
دوران
eras
دوران
gyration
دوران
rotation
دوران
era
دوران
cycled
دوران
cycles
دوران
periods
دوران
period
دوران
swimming
دوران
circulations
دوران
circulation
دوران
vertigo
دوران
raced
دوران مسیر
wifehood
دوران زوجیت
paleozoic
دوران اول
revolutions
چرخش دوران
revolution
دوران شورش
revolution
چرخش دوران
plane of rotation
سطح دوران
stound
دوران درد
qyaternary
دوران چهارم
rotation about a line
دوران دور یک خط
sense of rotation
جهت دوران
rotate
دوران کردن
lucid interval
دوران افاقه
races
دوران مسیر
aftertime
دوران پیری
rotation
چرخش دوران
revolutions
دوران شورش
rotated
دوران کردن
axis of rotation
محور دوران
climacteric
دوران یائسگی زن
rotates
دوران کردن
distance between centers
طول دوران
dizzy
دچار دوران سر
race
دوران مسیر
till in old
[great]
age
تا در دوران سالمندی
circulation
دوران خون
life
دوران زندگی
wartime
دوران جنگ
fulcrum
نقطه دوران
circulations
دوران خون
off season
در دوران کسادی
off season
در دوران کم کاری
the whirligig of fashion
دوران دایمی مد
peacetime
دوران صلح
space age
دوران کیهان
lives
دوران زندگی
azoic
دوران ماقبل تاریخ
spinning
چرخش
[گردش]
[دوران ]
rotation
دوران گردش بدور
vertiginous
سرگیجهای دوران کننده
rotation around
[about]
a point
دوران دور نقطه ای
geriatrician
امراض دوران پیریgyrfalcon
geocentric
دوران زمین مرکزی
revolution
دور دوران کامل
season
دوران چاشنی زدن
geriatrist
امراض دوران پیری
iceman
یخی بستر دوران یخ
rotational
دوران گردش بدور
instantaneous center of rotation
مرکز دوران لحظهای
rotation about a point
دوران دور یک نقطه
seasoned
دوران چاشنی زدن
off season
وابسته به این دوران
golden age
دوران رونق و رفاه
jumped-up
تازه به دوران رسیده
seasons
دوران چاشنی زدن
golden ages
دوران رونق و رفاه
revolutions
دور دوران کامل
circulatory
مربوط یه دوران خون
obligated tour
دوران مشمولیت وفیفه
Victoriana
وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
unemployment benefit
کمک دریافتی در دوران بیکاری
rotation about ...
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
yaw
دوران هواپیما حول محورقائم
yawed
دوران هواپیما حول محورقائم
peripheral course
دوران پیش دانشگاهی نظامی
The whirligig of time revolves.
دوران دایمی زمان می چرخد.
anthropic
مربوط به دوران پیدایش انسان
whirligig of something
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
Early Christian architecture
سبک معماری دوران مسیحیت
long run period
دوران محاسبه بلند مدت
age earnings profile
برنامه درامد در دوران زندگی
mesozoic era
دوران دوم زمین شناسی
Difficult times lie ahead.
دوران سختی درپیش است
gyrating
چرخ زدن دوران داشتن
gyrates
چرخ زدن دوران داشتن
retrograde
دوران در خلاف جهت معمول
protectorate
دوران حکومت کرامول درانگلستان
gyrated
چرخ زدن دوران داشتن
gyrate
چرخ زدن دوران داشتن
whirled
چرخش یا دوران جریان سیال
whirls
چرخش یا دوران جریان سیال
whirling
چرخش یا دوران جریان سیال
protectorates
دوران حکومت کرامول درانگلستان
whirl
چرخش یا دوران جریان سیال
angle of arrival
زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
grid magnatic angle
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
angle of traverse
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
vorticity
میزان برداری دوران موضعی سیال
roll
دوران حول محور طولی غلطش
twists
دوران حول محور افقی پیچش
Pre-Raphaelite
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelites
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
It reminds me of my schooldays .
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
twisting
دوران حول محور افقی پیچش
twist
دوران حول محور افقی پیچش
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
rolled
دوران حول محور طولی غلطش
rolls
دوران حول محور طولی غلطش
hallstatt
وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
paleocene
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
period
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
paleontology
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
We are living in the age of mass communication.
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
lathe center
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
periods
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
dog days
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
banks
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
Edwardian
معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
quadrangles
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
Edwardian
ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
bank
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
quadrangle
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
golden ages
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden age
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
rhythm method
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
mastodon
پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
ornithopter
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
paleontologist
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
wheel mode
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
pinned
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
pin
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
disturbing moment
گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
inertia welding
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
pinning
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
hunger cloth
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
lenten veil
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
autumn
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
pitch speed
حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
sabbatical year
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
probation officer
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
dendrochronology
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
pike
زاویه
cornering
زاویه
canton
زاویه
corner
زاویه
cantons
زاویه
corners
زاویه
angles
زاویه
locality
زاویه
isogonic line
خط هم زاویه
angle of attack
زاویه تک
angle
زاویه
angle t
زاویه تی
localities
زاویه
pitch control
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
new deal
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
clinometer
زاویه سنج
critical angle of attack
زاویه حمله
internal angle
زاویه ی داخلی
landing angle
زاویه فرود
dead group
زاویه بیروح
helix angle
زاویه مارپیچ
impedance angle
زاویه فازی
in defilade
در زاویه بیروح
hour angle
زاویه ساعتی
contact angle
زاویه تماس
critical angle
زاویه بحرانی
insulation power factor
زاویه ی تلفات
coign
سنگ زاویه
drift angle
زاویه سوق
cutting angle
زاویه برش
head stone
سنگ زاویه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com