English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
entering angle زاویه ورود
Other Matches
graduated circle of an alidade دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
longitudinal dihedral اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
angle of rotation زاویه دوران زاویه چرخش
angle of repose زاویه تعادل زاویه ارامش
angle of convergence زاویه تقرب زاویه پارالاکس
declination زاویه انحراف زاویه میل
entering angle زاویه ورودی زاویه دخول
loss angle زاویه تلف زاویه تلفات
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
bombing angle زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
constant angle arch dam بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
angle offset method روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
apogee زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle زاویه راسی هدف زاویه راسی
angle of traverse زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
grid magnatic angle زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
arrivals ورود
re entry ورود
entrance fee حق ورود
entrance fees حق ورود
arrival ورود
entry ورود
entrances ورود
entrance ورود
entrancing ورود
right of entry حق ورود
induction ورود
inductions ورود
arr ورود
introgression ورود
introit ورود
inning ورود
ingression ورود
ingress ورود
import ورود
imported ورود
importing ورود
infare ورود
entranced ورود
re-entry ورود
accession ورود
appulse ورود
importation ورود
air inclusion ورود هوا
admitance ورود
entree ورود
landding ورود بخشکی
arrival rate نرخ ورود
intrant ورود رسمی
intervance of third party ورود ثالث
input of current ورود جریان
acetylation ورود ریشهء
admittance ورود دخول
homecoming ورود بخانه
port of entry بندرمحل ورود
house-warming جشن ورود
receipt statement اعلامیه ورود
house-warmings جشن ورود
reebtry ورود مجدد
house warming جشن ورود
log in sequrity ایمنی ورود
tardiness تاخیر ورود
landfall n ورود بخشکی
homecomings ورود بخانه
arrival hall سالن ورود
inlet time زمان ورود
forcible entry ورود عدوانی
first in first out به ترتیب ورود
first in first out بترتیب ورود
fifo به ترتیب ورود
cost to entry هزینه ورود
entry side جهت ورود
data import ورود داده
data insertion ورود داده ها
due in در شرف ورود
ease of entry سهولت ورود
energy intake ورود انرژی
entry point نقطه ورود
free entrance ورود مجانی
inlets ورود دخول
capital inflow ورود سرمایه
initation ورود بعضویت
approach ramp فرازای ورود
import مفهوم ورود
imported مفهوم ورود
importing مفهوم ورود
landfalls ورود بخشکی
landing ورود بخشکی
landing ورود به خشکی
landings ورود بخشکی
landings ورود به خشکی
landfall ورود بخشکی
inlet ورود دخول
entree اجازهء ورود
arrival hall سالن ورود
influx ورود هجوم
influxes ورود هجوم
admission اجازهء ورود
admissions اجازهء ورود
tokens بلیط ورود
tokens اجازه ورود
token اجازه ورود
on arrival هنگام ورود
entry ورود راهرو
when entering هنگام ورود
token بلیط ورود
advent ظهور و ورود
visas اجازه ورود به کشوربیگانه
inflow of foreign funds ورود وجوه خارجی
inflow of labor جریان ورود کارگر
gangplanks تخته ورود به ناو
gangplank تخته ورود به ناو
entry plan طرح ورود به بندر
visa اجازه ورود به کشوربیگانه
clearance inwards مجوز ورود کشتی
estimated time of arrival زمان تقریبی ورود
coast in point نقطه ورود به ساحل
freedom of entry and exit ازادی ورود و خروج
gold import point نقطه ورود طلا
fifo خروج به ترتیب ورود
infare مهمانی بمناسبت ورود
search warrant حکم بازرسی و ورود
search warrants حکم بازرسی و ورود
law of prior entry قانون تقدم ورود
let someone through اجازه ورود دادن
ingress حق دخول اجازه ورود
entranced حق ورود دروازهء دخول
hailing اعلام ورود کردن
entrancing حق ورود دروازهء دخول
subroutine reentry ورود جمله به زیرروال
raid ورود ناگهانی پلیس
raided ورود ناگهانی پلیس
bust [colloquial] ورود ناگهانی پلیس
raiding ورود ناگهانی پلیس
raids ورود ناگهانی پلیس
school readiness امادگی ورود به مدرسه
entrance ورودیه اجازه ورود
entrance حق ورود دروازهء دخول
entrancing ورودیه اجازه ورود
entranced ورودیه اجازه ورود
entrances حق ورود دروازهء دخول
entrances ورودیه اجازه ورود
round-up ورود ناگهانی پلیس
police raid ورود ناگهانی پلیس
gate وسایل ورود ورودیه
lifo به ترتیب عکس ورود
last in first out بترتیب عکس ورود
barrier to entry منع ورود به صنعت
exhaust gas admission اگزوز ورود گاز
nonjoinder عدم ورود در دعوا
gates وسایل ورود ورودیه
hail اعلام ورود کردن
hailed اعلام ورود کردن
hails اعلام ورود کردن
last in first out به ترتیب عکس ورود
clearance inwards اعلامیه ورود کشتی به گمرک
docl pass گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
house warming جشن ورود بخانه تازه
clearance inwards ورود کشتی به محوطه گمرک
customs entry افهار یا اعلام ورود به گمرک
house-warming جشن ورود بخانه تازه
house-warmings جشن ورود بخانه تازه
sign-on ورود به سیستم [رایانه شناسی]
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
to announce one's arrival ورود خود را اعلام کردن
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
we watched for his arrival منتظر ورود او شدیم یا بودیم
gangways محل ورود و خروج از ناو
gangway محل ورود و خروج از ناو
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
rje ورود برنامه ازراه دورEntry ob
demurring ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurs ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
prep schools دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
burglary ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
demurred ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demur ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
pound breach هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
burglaries ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
postulancy تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
snug down امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
Open to the publice. ورود برای عموم آزاد است
Upon his arrival , he delinered a speech . به محض ورود نطقی ایراد کرد
immediate روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
single sign-on ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com