Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
coarse sight
زاویه یاب مخصوص تنظیمات جزئی ودقیق
Other Matches
coarse setting
تنظیمات دقیق دوربین یازاویه یاب بستن تنظیمات جزیی به زاویه یاب
director sight
زاویه یاب مخصوص هدایت تیر
raster
خطوط مورب تحت زاویه مخصوص بصورت هاشورترام
chary
با احتیاط ودقیق
retail bin
انبار اقلام جزئی یا اماد جزئی
graduated circle of an alidade
دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
longitudinal dihedral
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
constellation
تنظیمات
configuration
تنظیمات
set-up
تنظیمات
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
maintenance calibration
تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
angle of repose
زاویه تعادل زاویه ارامش
angle of convergence
زاویه تقرب زاویه پارالاکس
declination
زاویه انحراف زاویه میل
entering angle
زاویه ورودی زاویه دخول
loss angle
زاویه تلف زاویه تلفات
angle of rotation
زاویه دوران زاویه چرخش
set value
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default
تنظیمات از پیش تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default setting
تنظیمات از پیش تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
set value
تنظیمات از پیش تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default setting
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default value
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default value
تنظیمات از پیش تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
bombing angle
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
constant angle arch dam
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
angle offset method
روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle
زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
negligible
جزئی
paltry
جزئی
triparite
سه جزئی
minute
جزئی
snatchy
جزئی
duple
دو جزئی
nominal
جزئی
retail
جزئی
portion
جزئی
indifferent
جزئی
remotest
جزئی
petty
جزئی
smallest
جزئی کم
peddling
جزئی
imperceptible
جزئی
potty
جزئی
potties
جزئی
A part of the whole .
جزئی از کل
peppercorn
جزئی
corpuscular
جزئی
trifling
جزئی
inconsiderable
جزئی
peppercorns
جزئی
smaller
جزئی کم
two limbed
دو جزئی
small
جزئی کم
ternal
سه جزئی
portions
جزئی
rushing
جزئی
rushed
جزئی
rush
جزئی
fiddling
جزئی
remoter
جزئی
snatching
جزئی
partial
جزئی
parcels
جزئی از یک کل
hexamerous
شش جزئی
sexpartite
شش جزئی
picayune
جزئی
picayubnish
جزئی
inappreciable
جزئی
paultry
جزئی
adaphorous
جزئی
parcel
جزئی از یک کل
remoter
جزئی کم
remote
جزئی
remote
جزئی کم
piddling
جزئی
remotest
جزئی کم
snatch
جزئی
haxamerous
شش جزئی
snatched
جزئی
snatches
جزئی
apogee
زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle
زاویه راسی هدف زاویه راسی
minuitae
نکات جزئی
extrinsic
جزئی ضمیمه
flesh wound
زخم جزئی
glim
درک جزئی
septempartite
هفت جزئی
negligibly
بطور جزئی
lobed
چند جزئی
fewtrils
چیز جزئی
nugae
نکات جزئی
light laod
بار جزئی
opuscule
اثر جزئی
it is immaterial
جزئی است
parial derivative
مشتق جزئی
partial adjustment
تطابق جزئی
partial adjustment
تعدیل جزئی
wholly or in part
جزئی یا کلی
retail dealer
جزئی فروش
excursus
بحث جزئی
pittance
مبلغ جزئی
multipartite
چند جزئی
minor elements
عناصر جزئی
tertramerous
چهار جزئی
minus cule
ریز جزئی
nuances
فرق جزئی
skirmishes
جنگ جزئی
nuance
فرق جزئی
minor constituent
عنصر جزئی
dodecamerous
دوازده جزئی
skirmish
جنگ جزئی
little
ناچیز جزئی
inconspicuous
جزئی غیرمحسوس
fractionally
بطور جزئی
retail
جزئی فروشی
fractionary
جزئی خرد
fractional damage
خسارت جزئی
incidental
جزئی ضمنی
trivialism
چیز جزئی
partial competition
رقابت جزئی
shading
اختلاف جزئی
particular average
خسارات جزئی
nip
چیزی جزئی
nipped
چیزی جزئی
nips
چیزی جزئی
gewgaws
چیز جزئی
gewgaw
چیز جزئی
clause
جزئی از جمله
insignificantly
بطور جزئی
partial pressure
فشار جزئی
partial plan
برنامه جزئی
particular average
خسارت جزئی
incomplete breakdown
شکست جزئی
detailing
جزئی از اثر
pair
هرچیز دو جزئی
clauses
جزئی از جمله
heptamerous
هفت جزئی
partial
مغرض جزئی
detail
جزئی از اثر
pettily
بطور جزئی
incidentals
رویداهای جزئی
quadripartite
چهار جزئی
partial order
ترتیب جزئی
partial loss
زیان جزئی
partial function
تابع جزئی
drop in the bucket
<idiom>
مقداری جزئی
retail bin
انبار جزئی
partial fraction
کسر جزئی
partial eqilibrium
تعادل جزئی
quinquepartite
پنج جزئی
partial correlation
همبستگی جزئی
partial correctness
صحت جزئی
a minor incident
یک حادثه جزئی
immaterial
معنوی جزئی
budging
تکان جزئی خوردن
partial enhancement factor
ضریب تشدید جزئی
hint
چیز خیلی جزئی
hinted
چیز خیلی جزئی
partial differential equation
معادلات دیفرانسیل جزئی
hints
چیز خیلی جزئی
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
henpeck
کوشش درمداخلات جزئی
slight cold
سرما خوردگی کم یا جزئی
partial carry
رقم تقلی جزئی
giblet
خرده ریز جزئی
inappreciative
غیر محسوس جزئی
budges
تکان جزئی خوردن
budged
تکان جزئی خوردن
partial sum
حاصل جمع جزئی
partial reduction coefficient
ضریب تقلیل جزئی
budge
تکان جزئی خوردن
shade of meaning
اختلاف جزئی در معنی
light load test
ازمایش بار جزئی
light damage
خسارت جزئی یا سبک
partial equilibrium analysis
تحلیل تعادل جزئی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com