Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
stillbirth
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
Other Matches
keb
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
dog cheap
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
born in the purple
در نازونعمت بدنیا امده
neoteric
تازه بدنیا امده
twinborn
دوقلو بدنیا امده
hearses
مرده کش
extinct
مرده
defunct
مرده
hearse
مرده کش
low-spirited
دل مرده
deceased
مرده
vapid
مرده
at rest
مرده
exanimate
مرده
lifeless
مرده
dead
مرده
low spirited
دل مرده
his heart sank
دل مرده شد
one man
یک مرده
one-man
یک مرده
six feet under
<idiom>
مرده
in the dust
مرده
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
lyke wake
پاسبانی مرده در شب
death day
سال مرده
blate
روح مرده
inhumationist
مرده خاک کن
deadball
توپ مرده
resurrectionist
مرده دزد
resurrection man
مرده دزد
reliquiae
مرده ریگ
widowers
مرد زن مرده
idle turn
کلاف مرده
air slaked lime
اهک مرده
saprophage
مرده خوار
necrophagous
مرده خور
widower
مرد زن مرده
still born
مرده بدنیاامده
necrophagous
مرده خوار
necrophilia
مرده گرایی
necrophobia
مرده هراسی
idle wire
سیم مرده
non productive time
زمان مرده
slaked lime
اهک مرده اهک مرده
murrain
گوشت مرده
necrolatry
مرده پرستی
necromania
مرده پرستی
pah
مرده شور
swells
موج مرده
swell
موج مرده
swelled
موج مرده
necropsy
مرده نگری
exanimate
دل مرده وبیروح
death watch
پاسبان مرده
time lags
زمان مرده
parted
درگذشته مرده
stillbirth
مرده زاد
stillbirths
مرده زاد
morgue
مرده خانه
morgues
مرده خانه
cremations
مرده سوزانی
playing dead
مرده نمایی
death feigning
مرده نمایی
death's head
جمجمه مرده
death mask
قیافه مرده
autopsy
تشریح مرده
autopsies
تشریح مرده
ground swell
موج مرده
cremation
مرده سوزانی
dull finish
رخده مرده
dull finish
کالیبر مرده
down with him
مرده باد
defunct
مرده درگذشته
living corpse
مرده متحرک
deadness
حالت مرده
dead soils
خاکهای مرده
dead rise
فاصله مرده
dead band
نوار مرده
dead ball
توپ مرده
dead as a d.
بکلی مرده
time lag
زمان مرده
dead load
بار مرده
death masks
قیافه مرده
dead space
فضای مرده
dead volume
حجم مرده
dead storage
گنجایش مرده
dead storage
حجم مرده
dead time
زمان مرده
out of play
توپ مرده
protoxlead
سنگ مرده مرتک
inheritances
مرده ریگ وراثت
autopsies
تشریح نسج مرده
time lags
فاصله زمانی مرده
inheritance
مرده ریگ وراثت
autopsy
تشریح نسج مرده
time lag
فاصله زمانی مرده
death mask
ماسک صورت مرده
death masks
ماسک صورت مرده
mortuary
مرده شوی خانه
still born
مرده زاییده شده
sequestrum
قسمت بافت مرده
plague on it
مرده شورش ببرد
sloughy
شبیه پوست مرده
departed
مرده درگذشته مرحوم
mortuaries
مرده شوی خانه
Speak well of the dead .
<proverb>
پشت سر مرده بد نگو.
back lash eliminator
تعادل در مسیر مرده
He is not dead by any chance , is he ?
نکند مرده باشد ؟
d. paleness
رنگ ارام مرده
balefire
اتش مرده سوزانی
blast it
مرده شورش را ببرد
cirerar yurn
فرف خاکستر مرده
aeropause
منطقه جوی مرده
he seems to have died
ازقرارمعلوم مرده است
funeral home
مرده شوی خانه
necromimesis
خود مرده انگاری
cadaveric
دارای رنگ مرده
gralloch
احشای گوزن مرده
eloge
ستایش شخص مرده
dead-house
مرده شوی خانه
prosector
تشریح کننده بدن مرده
To be crazy about agirl .
کشته مرده دختری بودن
cadaverous
دارای رنگ پریده و مرده
deathy
مرگ نما مرده وار
heritage
مرده ریگ سهم موروثی
pall
تابوت محتوی مرده حائل
natimortality
امار مرده زاییده شدگان
sciomantic
غیبگو از روی سایه مرده
palled
تابوت محتوی مرده حائل
palling
تابوت محتوی مرده حائل
palls
تابوت محتوی مرده حائل
under hatches
زیر عرشه دوراز نظر مرده
sciomacy
غیب گویی از روی سایه مرده
f. pile or pyre
توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
necrotic
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
ossuary
فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
urn
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urns
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
crematory
کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
ossuary
محل امانت گذاری استخوان مرده
wraiths
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
postmortem
مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
wraith
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
funeral pyre
توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
incinerator
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerators
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
obsequial
وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
zombiism
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
crematorium
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
pyres
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
pyre
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
twicer
حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
clavus
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
corn
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
lich gate
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
But his body was eventually recovered.
اما ممکن بود او
[مرد]
فقط مرده بازیافته شود.
transmigration
حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
give someone an inch and they will take a mile
<idiom>
اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
hatchment
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
gavelkind
تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
infarct
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
zombi
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
direct loading
مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
zombie
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombies
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
undertaker
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
back frow
اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
undertaking
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
copyright
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyrights
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
escheat
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
farrow
زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrowed
زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrows
زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrowing
زایمان بچه خوک زایمان خوک
secular
وابسته بدنیا
to s e the light
بدنیا امدن
To be born with a silver spoon in ones mouth .
درناز ونعمت بدنیا آمدن
aborticide
دوای جنین کش دوای سقط جنین
childbirth
زایمان
parturition
زایمان
lying-in
زایمان
down lying
زایمان
accouchement
زایمان
in child birth
درحال زایمان
childbed
بستر زایمان
labored
درد زایمان
labors
درد زایمان
confinement
زایمان بستری
labour
درد زایمان
in labour
در حال زایمان
lucina
الهه زایمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com