Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (9 milliseconds)
English	Persian
litter	زایمان ریخته وپاشیده
littered	زایمان ریخته وپاشیده
littering	زایمان ریخته وپاشیده
litters	زایمان ریخته وپاشیده
Other Matches
It was a mess . Everything was scattered all over the place.	همه چیز ریخته وپاشیده بود
farrowing	زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrow	زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrowed	زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrows	زایمان بچه خوک زایمان خوک
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
down lying	زایمان
childbirth	زایمان
accouchement	زایمان
lying-in	زایمان
parturition	زایمان
in labour	در حال زایمان
labour	درد زایمان
labor pain	درد زایمان
childbed	بستر زایمان
maternity	وابسته به زایمان
lucina	الهه زایمان
labors	درد زایمان
travail	درد زایمان
natural childbirth	زایمان طبیعی
in child birth	درحال زایمان
confinement	زایمان بستری
labored	درد زایمان
labor	درد زایمان
throe	زایمان رنج
obstetricians	پزشک متخصص زایمان
obstetricians	متخصص زایمان قابله
obstetrician	پزشک متخصص زایمان
obstetrician	متخصص زایمان قابله
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
lie-in	در بستر زایمان بودن ارزیدن
lie in	در بستر زایمان بودن ارزیدن
tocology	علم مامایی مبحث زایمان ومامایی
tokology	علم مامایی مبحث زایمان ومامایی
lying in	دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
cesarean	زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
milk leg	ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
puerperium	مرحله بین زایمان واعاده زهدان بحال اولیه خود
hot topping	ریخته گی
moulder	ریخته گر
besprent	ریخته
brass founder	ریخته گر
foundry man	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
caster	ریخته گر
metal founder	ریخته گر
casting	ریخته گی
foundering	ریخته گر
foundered	ریخته گر
founder	ریخته گر
disorganized	در هم ریخته
founders	ریخته گر
stillborn	زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth	زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths	زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
chuted concrete	بتن ریخته گی
precast	پیش ریخته
founds	ریخته گری
cast concrete	بتن ریخته گی
found	ریخته گری
cast crystal	بلور ریخته
cast glass	شیشه ریخته گی
sheet asphalt	اسفالت ریخته
cast metal	فلز ریخته گی
group casting	ریخته گری
potted	در کوزه ریخته
cast steel	فولاد ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
iron foundry	ریخته گی اهن
investment foundry	ریخته گی بسته
investment castings	ریخته گی بسته
foundries	ریخته گری
molten	ریخته ریختگی
skin	پوسته ریخته گی
moulding	ریخته گری
foundry	ریخته گری
casting	قطعه ریخته گی
casting	ریخته گری
skinned	پوسته ریخته گی
wild and woolly	درهم ریخته
founding	ریخته گری
skins	پوسته ریخته گی
skinning	پوسته ریخته گی
group casting	ریخته گری گروهی
precision casting	ریخته گری دقیق
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
loam castings	ریخته گری شنی
press casting	ریخته گری فشاری
mold	قالب ریخته گری
foundry pit	جهنم ریخته گری
fusion casting	ریخته گری ذوبی
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
molds	قالب ریخته گری
foundry practice	تکنیک ریخته گری
group teaming	ریخته گری گروهی
pouring cup	قاشق ریخته گری
machinery castings	ریخته گری ماشینی
moulded	قالب ریخته گری
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
metal casting	ریخته گری فلز
foundry pit	چاله ریخته گری
jakes	اشغال درهم ریخته
iron casting	ریخته گری اهن
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
metal foundry	ریخته گری فلزات
mould	قالب ریخته گری
injection molding	ریخته گری تزریقی
ingot casting	ریخته گری شمش
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
mis run casting	ریخته گری غلط
moulds	قالب ریخته گری
forge	ریخته گری فلز
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
core sand	ماسه ریخته گری
cast molding	قالبگیری ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گری
trumpeting	قیف ریخته گری
trumpeted	قیف ریخته گری
trumpet	قیف ریخته گری
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
chuted concrete	بتن ریخته شده
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
forges	ریخته گری فلز
molded	قالب ریخته گری
pigs	اهن تازه ریخته
pigs	قالب ریخته گری
pig	اهن تازه ریخته
plaster casts	ریخته گری گچی
debris	اشغال روی هم ریخته
pig	قالب ریخته گری
art casting	ریخته گری صنعتی
composite casting	ریخته گری مرکب
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
shell casting	ریخته گری پوستهای
down hill casting	ریخته گری مستقیم
sand casting	ریخته گری ماسهای
plaster cast	ریخته گری گچی
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
direct casting	ریخته گری مستقیم
ejecta	مواد بیرون ریخته
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
steel foundry	ریخته گری فولاد
foundry cupola	کوپول ریخته گری
transfer molding	ریخته گری انتقالی
compression molding	ریخته گری فشاری
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
green concrete	بتن تازه ریخته شده
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
bullybeef	گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
pressure die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
mallable iron foundry	ریخته گری اهن چکش خوار
overshot wheel	چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
die0casting die	حدیده ریخته گری تحت فشار
sand casting	ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
shell molding type foundry	ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
die casting	ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
flotsam and jetsam	کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com