English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
to nuncupate a will زبانی وصیت کردن
Other Matches
ldl یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
making a will وصیت کردن
make one's will وصیت کردن
make a will وصیت کردن
hand down <idiom> وصیت کردن
willed وصیت کردن
bequeaths وصیت کردن
to make one's will وصیت کردن
wills وصیت کردن
bequeathed وصیت کردن
bequeathing وصیت کردن
will وصیت کردن
bequeath وصیت کردن
will وصیت وصیت نامه
wills وصیت وصیت نامه
willed وصیت وصیت نامه
to fling d. بد زبانی کردن
devise تعبیه کردن وصیت نامه
devising تعبیه کردن وصیت نامه
testate وصیت کردن شهادت دادن
devised تعبیه کردن وصیت نامه
devises تعبیه کردن وصیت نامه
spiel چرب زبانی کردن
lisp نوک زبانی صحبت کردن
lisped نوک زبانی صحبت کردن
lisping نوک زبانی صحبت کردن
lisps نوک زبانی صحبت کردن
to butter somebody up برای کسی چرب زبانی کردن
to schmooze somebody برای کسی چرب زبانی کردن
intestate کسی که پیش از وصیت کردن فوت کرده است
coax نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxed نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxes نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxing نوازش کردن چرب زبانی کردن
to translate something [from/into a language] ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
intestable وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
bequests وصیت
testament وصیت
injunction وصیت
injunctions وصیت
bequest وصیت
testaments وصیت
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
wills وصیت وصیتنامه
will وصیت وصیتنامه
testamentary مطابق با وصیت
he died intestate بی وصیت مرد
testamentary وصیت شده
willed وصیت وصیتنامه
wills وصیت وصایا
testate وصیت کرده
contractual will وصیت عهدی
testator وصیت کننده
nuncupative will وصیت شفاهی
will وصیت وصایا
testate دارای وصیت
universal legacy وصیت مطلق
willed وصیت وصایا
testament وصیت نامه
testaments وصیت نامه
intestate متوفای بی وصیت
intestate بدون وصیت
possessory will وصیت تملیکی
nuncupative زبانی
abusiveness بد زبانی
by word of mouth زبانی
glossal زبانی
lip deep زبانی
trilingual سه زبانی
by parol زبانی
oral زبانی
by word of mounth زبانی
linguistic زبانی
verbal زبانی
bilingual دو زبانی
monolingual یک زبانی
orally زبانی
orals زبانی
monnolingual یک زبانی
nuncupatory زبانی
linguistically زبانی
linguiform زبانی
lingual زبانی
vivas voce زبانی
viva voce زبانی
glottic زبانی
testament تدوین وصیت نامه
intestate فاقد وصیت نامه
intestacy فوت پیش از وصیت
law of succession حقوق ارث و وصیت
Old Testament پیمان یا وصیت قدیم
administration of a will اجرای وصیت نامه
will با وصیت واگذارکردن خواستن
intestacy نداشتن وصیت نامه
testamentary وابسته به وصیت نامه
willed با وصیت واگذارکردن خواستن
intestate death موت بدون وصیت
testaments تدوین وصیت نامه
wills با وصیت واگذارکردن خواستن
begueath تملیک مال به وسیله وصیت
demise انتقال دادن مال با وصیت
testacy تهیه وتدوین وصیت نامه
d. will پیش نویس یا وصیت نامه
intestate کسی که بدون وصیت می میرد
testate متوفایی که وصیت کرده باشد
republication of will اعاده اعتبار وصیت نامه
chattiness بلبل زبانی
lingulate زبانی شکل
glossopharyngeal زبانی حلقی
aphthongia لالی زبانی
bradyglossia کندگویی زبانی
vivas voce زبانی شفاها`
to fix a language زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
unction چرب زبانی
sublingual زیر زبانی
knowledge of a language دانستن زبانی
spiel چرب زبانی
lapsus linguae لغزش زبانی
nuncupate زبانی گفتن
polyglot چند زبانی
vocabular زبانی شفاهی
dumb language زبان بی زبانی
professed love دوستی زبانی
zubenelgenubi زبانی جنوبی
polyglots چند زبانی
volubility چرب زبانی
probate رونوشت گواهی شده وصیت نامه
glibly ازروی چرب زبانی
glossopharyngeal nerve عصب زبانی- حلقی
acclamation اخذ رای زبانی
grammatical error اشتباه دستور زبانی
abusive بد زبانی تجاوز به عصمت
flippancy بی ملاحظگی چرب زبانی
tongu praxia کنش پریشی زبانی
lispling تکلم نوک زبانی
nervus glossopharyngeus عصب زبانی- حلقی
lingual حرف زبانی یا ذو لفی
lingual letters or linguals حروف زبانی یا ذولقی
glibness چرب و نرم تر زبانی
lard ارایش دادن چرب زبانی
retrolingual واقع در پشت زبان پس زبانی
hard sell فروشندگی باچرب زبانی وفشار
devised به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devising به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devises به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devise به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
illinois test of psycholinguistic ازمون تواناییهای زبانی- روانی ایلینوی
naturals زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
metalanguage زبانی که یک زبان برنامه نویسی را شرح میدهد
natural زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
diachronic تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
lingua زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
gavelkind تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
vdl زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
transliteration نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
restraint of marriage شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
nuncupative will در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
natives زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
native زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
probate گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
holographs سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
holograph سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
alpha librae زبانی جنوبی کفه جنوبی
beta librae کفه شمالی زبانی شمالی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com