English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
My mother togue is Persian. زبان مادری من فارسی است
Other Matches
vernaculars زبان مادری
mother tongue زبان مادری
mother tongues زبان مادری
maternal language زبان مادری
vernacular زبان مادری
the persian language زبان فارسی
native speaker سخنگوی زبان مادری
he is a scholar in persian در زبان فارسی فاضل
stavesacre زبان در قفای فارسی
native speaker سخنگوی بخوبی زبان مادری
to study persian زبان فارسی تحصیل کردن
to purify the person language زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
maternal grandfather جد مادری
motherliness مادری
motherhood مادری
maternal مادری
maternity مادری
maternal از مادری
mother craft مادری
parenting مادری
Persian فارسی
grand aunt عمه مادری
grandaunt عمه مادری
maternal relative خویشاوند مادری
maternal relations خویشان مادری
hologyny توارث مادری
maternal instinct غریزه مادری
maternal relatives اقارب مادری
matronymic نسب مادری
maternal behavior رفتار مادری
maternal drive سائق مادری
mothers مادری کردن
mother complex عقده مادری
mother land سرزمین مادری
mothering مادری کردن
mother مادری کردن
motherly love محبت مادری
distaff side طرف مادری
motherliness صفت مادری
mothered مادری کردن
splayed پخدار فارسی
splay پخدار فارسی
splaying پخدار فارسی
splays پخدار فارسی
mitres فارسی بریدن
mitre فارسی بریدن
miters فارسی بریدن
bevel guage گونیای فارسی
Persian knot گره فارسی
In Persian script . بخط فارسی
senneh knot گره فارسی
corner joint اتصال فارسی
asymmetric knot [farsi] گره فارسی
bevel gauge گونیای فارسی
i feel wather you and I'm sorry about what happened before معنیش به فارسی
ifeel bather you andI'm sorry about what happened before معنیش به فارسی
what happened befor معنیش به فارسی
miter اتصال فارسی
miter box saw اره فارسی بر
mitering cut برش فارسی
mitre joint اتصال فارسی
miter weld جوشکاری فارسی
miter and bevel saw اره فارسی بر
miter joint برش فارسی
miter فارسی بریدن
miter angle زاویه فارسی
the mother whom i sucked مادری که بمن شیرداد
paarenthood مقام پدری یا مادری
matriarchy مادر سالاری شه مادری
matriarchies مادر سالاری شه مادری
translators برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
t mitre the square گونیا را فارسی کردن
i feel wather and you I'm sorry about what happened before معنیش به فارسی چی میشه
eeglish persian dictionary فرهنگ انگلیسی به فارسی
i teach him persian من به او فارسی درس میدهم
grandaunt خاله مادری عمه پدری
grand aunt خاله مادری عمه پدری
compiler که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
linguo dental زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
Frisbee نوعی بازی به نام بومرنگ در فارسی
kiosk مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
pcv این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
This is its Persian rendering ( translation) . این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
Persian [Iranian ] calendar گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
kiosks مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
mealymouthed ادم چرب زبان شیرین زبان
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
bal زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate). سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
This is the oldest Persian script in existence. این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
There are many difference between Persian and English . بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
glib چرب زبان زبان دار
languages مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interprets ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic زبان تازی زبان عربی
interpreting ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
scottish gaelic زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
kappa حرف دهم الفبای یونانی که معادل حرف >کاف < فارسی وK انگلیسی است
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
oxtongue گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
Gabbeh گبه [با قالیچه های درشت باف و زبر که ریشه عشایری داشته و منسوب به خراسان و جنوب ایران می باشند. طرح های آن ساده و از رنگ های روشن با گره های فارسی و ترکی می باشد.]
Senneh سنه [نام قدیم سنندج و از مراکز بزرگ تولید فرش در غرب ایران. گره فارسی به دلیل شباهت زیاد با گره فرش این ناحیه به گره سنه نیز معروف است.]
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
as one man با یک زبان
c++ زبان ++C
report progarm generator زبان ار- پی- جی
tongues زبان
rpg language زبان ار پی جی
language زبان
tongue [language] زبان
language زبان
languages زبان ها
language lab زبان
tongue زبان
apl language زبان ای پی ال
two tongued زبان
abuser بد زبان
languages زبان
hound's tongue سگ زبان
apt language زبان ای پی تی
abusers بد زبان
glossa زبان
tongueless بی زبان
grss language زبان جی پی اس اس
slavic زبان اسلاوی
brickbat زخم زبان
sign language زبان اشاره
idioms زبان ویژه
sign languages زبان علامات
acrimoniousness زخم زبان
accadian زبان اکد
native language زبان طبیعی
smooth tongued چرب زبان
natural language زبان طبیعی
bengali زبان بنگاله
slip of the tongue لغزش زبان
nemine contradicen te بایک زبان
neophasia زبان اسکیزوفرنیایی
sign languages زبان اشاره
simula language زبان سیمیولا
idiom زبان ویژه
charlatanry زبان بازی
cobol زبان کوبول
serbian زبان صربستانی
semitic language زبان سامی
scythian زبان سکایی
command language زبان فرمان
object language زبان مقصود
comit language زبان کامیت
command language زبان فرماندهی
charlatanism زبان بازی
object language زبان مقصد
servian زبان صربی
sign language زبان علامات
basic language زبان بیسیک
Chinese زبان چینی
jargon زبان فنی
jargon زبان حرفهای
neophasia زبان من دراوردی
tongue tie لکنت زبان
simscript language زبان سیمسکریپت
silver tongued چرب زبان
ambiguous language زبان مبهم
aryan زبان اریایی
sweet spoken شیرین زبان
assembly language زبان همگذاری
aphasia زبان پریشی
symbolic language زبان نمادی
assyrian زبان اشوری
source language زبان اصلی
an busive bellow شخص بد زبان
an abusive bellow شخص بد زبان
standard language زبان متعارف
mnemonic language زبان یادمان
artificial language زبان مصنوعی
armenian زبان ارمنی
aramaic زبان ارامی
aramaean زبان باستانی
mountebankery زبان بازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com