Total search result: 205 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
dialect |
زبان محلی |
dialects |
زبان محلی |
|
|
Search result with all words |
|
local colour |
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی |
scottish gaelic |
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند |
vernacularism |
استعمال زبان محلی |
Other Matches |
|
blit |
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر |
bitblt |
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر |
disassembler |
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند |
localism |
ایین محلی علاقه محلی |
local procurement |
تدارک محلی فراورده محلی |
local posts |
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی |
translator |
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند |
translators |
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند |
assembly |
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند |
languages |
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند |
language |
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند |
language |
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر |
languages |
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر |
host language |
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است |
compiler |
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند |
snobol |
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای |
targeted |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targeting |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targetting |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targets |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targetted |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
target |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
linguo dental |
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده |
modula |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2 |
author language |
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف |
professional slang |
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری |
He is speechless (inarticulate). |
سرو زبان ندارد ( بی زبان است) |
mealymouthed |
ادم چرب زبان شیرین زبان |
bal |
زبان ساده شده زبان اسمبلی |
languages |
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین . |
interprets |
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر |
Arabic |
زبان تازی زبان عربی |
interpreting |
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر |
glib |
چرب زبان زبان دار |
language |
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین . |
interpret |
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر |
interpreted |
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر |
assembler |
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم |
local |
محلی |
local line |
خط محلی |
regional |
محلی |
residential |
محلی |
vernacular |
محلی |
vernaculars |
محلی |
regionally |
محلی |
locals |
محلی |
sympatry |
هم محلی |
topical |
محلی |
local <adj.> |
محلی |
regional <adj.> |
محلی |
natives |
محلی |
native |
محلی |
parochial |
محلی |
occupation crossing |
پل محلی |
autochthonous |
محلی |
autochthon |
محلی |
domestic |
محلی |
local file |
فایل محلی |
parish council |
شورای محلی |
local government |
حاکم محلی |
local government |
حکومت محلی |
local enquiry |
بازجویی محلی |
localism |
اصطلاح محلی |
local echo |
پژواک محلی |
provincialism |
محلی اندیشی |
legman |
خبرنگار محلی |
off |
از محلی بخارج |
local area network |
شبکه محلی |
local authority |
انجمن محلی |
local center |
مرکز محلی |
local circuit |
مدار محلی |
local norm |
هنجار محلی |
local currency |
پول محلی |
local group |
گروه محلی |
local vertical |
قائم محلی |
local network |
شبکه محلی |
place |
در محلی گذاردن |
local national |
سکنه محلی |
local mode |
باب محلی |
local loop |
حلقه محلی |
placing |
در محلی گذاردن |
places |
در محلی گذاردن |
regional purchase |
خرید محلی |
local intelligence |
هوش محلی |
local paper |
روزنامه محلی |
provincial road |
جاده محلی |
local procurement |
خرید محلی |
local terminal |
ترمینال محلی |
local road |
راه محلی |
local terminal |
پایانه محلی |
local store |
ذخیره محلی |
local storage |
انباره محلی |
sepoy |
پاسبان محلی |
local security |
تامین محلی |
local purchase |
خرید محلی |
local investigation |
تحقیق محلی |
kangoroo court |
دادگاه محلی |
localized |
محلی - محصوربهیکمحل |
local time |
وقت محلی |
local variable |
متغیر محلی |
civil time |
ساعت محلی |
ordinances |
مقررات محلی |
ordinance |
مقررات محلی |
patters |
لهجه محلی |
pattering |
لهجه محلی |
brogues |
لهجه محلی |
brogue |
لهجه محلی |
local time |
زمان محلی |
costume |
لباس محلی |
costumes |
لباس محلی |
territorial |
محلی منطقهای |
provincial |
ولایتی محلی |
domestic economy |
اقتصاد محلی |
patter |
لهجه محلی |
pattered |
لهجه محلی |
indigenous industries |
صنایع محلی |
homebrew |
بازیگر محلی |
homebred |
بازیگر محلی |
local |
داخلی اخبار محلی |
recorders |
رئیس دادگاه محلی |
getup <idiom> |
لباس محلی پوشیدن |
local traffic |
رفت و امد محلی |
rural district council |
انجمن محلی زراعی |
To keep away from a place. |
از محلی دور شدن |
recorder |
رئیس دادگاه محلی |
provincialism |
گویش یا لهجه محلی |
take it out on <idiom> |
بی محلی به خاطر عصبانیت |
local area network |
شبکه ناحیه محلی |
local warning |
اعلام خطر محلی |
overrun |
سرتاسر محلی رافراگرفتن |
references |
دستیابی به محلی در حافظه |
somewhere |
یک جایی دریک محلی |
decentralizing |
حکومت محلی دادن |
traject |
از محلی عبور کردن |
decentralizes |
حکومت محلی دادن |
decentralize |
حکومت محلی دادن |
decentralises |
حکومت محلی دادن |
decentralised |
حکومت محلی دادن |
emplace |
در محلی قرار دادن |
local subscriber |
مشترک تلفنی محلی |
local hour angle |
زاویه ساعتی محلی |
reference |
دستیابی به محلی در حافظه |
autonomy |
استقلال محلی محدود |
to go on the parish |
اعانه محلی گرفتن |
district call box |
جعبه خبر محلی |
local authority |
مرجع صلاحیتدار محلی |
overwrite |
بالای محلی نوشتن |
local group of galaxies |
کهکشانهای گروه محلی |
step out |
از محلی خارج شدن |
locked up |
در محلی محصور کردن |
somewheres |
یک جایی دریک محلی |
decentralising |
حکومت محلی دادن |
locals |
داخلی اخبار محلی |
overruns |
سرتاسر محلی رافراگرفتن |
local exchange |
ردوبدل کننده محلی |
overrunning |
سرتاسر محلی رافراگرفتن |
overwrite |
نوشته داده در محلی |
provincialism |
عقایدوافکار محدود محلی |
square dance |
رقص محلی امریکا |
grass roots |
اجتماع محلی منشاء |
lock up |
در محلی محصور کردن |
apl |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی |
localize |
محلی کردن موضعی ساختن |
costumiers |
خیاط لباسهای محلی وویژه |
site |
محلی که پایه چیزی باشد |
sited |
محلی که پایه چیزی باشد |
distant |
آنچه در محلی قرار دارد |
sites |
محلی که پایه چیزی باشد |
mains electricity |
منبع الکتریسیته محلی مشتریان |
maps |
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه |
costumer |
خیاط لباسهای محلی وویژه |
map |
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه |
local warning |
سیستم اعلام خطر محلی |
localizes |
محلی کردن موضعی ساختن |
costumier |
خیاط لباسهای محلی وویژه |
folklike |
شبیه افسانه ها وعادات محلی |
patavinity |
لهجه ولایتی اصطلاحات محلی |
independency |
اصول استقلال کلیساهای محلی |
localizing |
محلی کردن موضعی ساختن |
localising |
محلی کردن موضعی ساختن |
folkish |
شبیه افسانه هاوعادات محلی |
localises |
محلی کردن موضعی ساختن |
bear garden |
محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند |
zero slot lan |
شبکه محلی بدون شکاف |
localization |
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن |
to haunt |
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی |
out fall |
محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد |
to walk |
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی |
lan |
network Area Local شبکه محلی |
stacked |
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند |
stacks |
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند |
napping |
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین |
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone . |
به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن ) |
local |
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند |
locals |
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند |
nap |
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین |
naps |
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین |
napped |
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین |
stack |
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند |
oxtongue |
گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان |