English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
We speake the same language. we are on the same wavelength. we understand each other. زبان همدیگر رامی فهمیم
Other Matches
What foreign language do you know? کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
each other همدیگر
one an other همدیگر
one a همدیگر
peer to each other مانند همدیگر
self repelling دافع همدیگر
sagittarius رامی
obedience رامی
docility رامی
sagittarii رامی
ramie رامی
to hug each other همدیگر را بغل کردن
They grew attached ( attracted) to each other. به همدیگر علاقمند شدند
to blame one another همدیگر را مقصر کردن
mansuetude حلم رامی
They beat each other black and blue. همدیگر را خونین ومالین کردند
to talk the same language <idiom> همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
to be on the same page <idiom> همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
I am thinking of your own good. من خو بی شما رامی خواهم
rummy بازی ورق رامی
canasta نوعی بازی رامی
The twins are hardly distinguish between colors. دوقلوها را از همدیگر نمی شد تشخیص داد
This is precisely ( exactly) what I wanted to know . همین رامی خواستم بدانم
his sight could p darkness بینایی وی تاریکی رامی شکافت
My shoes pinch. کفشها پایم رامی زند
Water lays the dust. آب گرد وخاک رامی خواباند
Even a fool knows this . یک احمق هم این رامی داند
blind date قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
cross voting رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
contiguous خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
Do you move in high circles ? آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
His action is in the nature of sour grapes. اززور پسی اینکار رامی کند
The sun rays dazzle (hit) the eyes. نور آفتاب چشم رامی زند
Do you know the definition (meaning) of this word? تعریف این لغت رامی دانید ؟
slater کسی که پوست خام رامی تراشد
cribbage یکجور بازی ورق شبیه رامی
gin rummy نوعی بازی رامی مخصوص دو نفر
mine mooring اتصال دادن مینها به همدیگر به وسیله سیم یا بند
Knock off your fighting right now! همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
autobiographer کسی که تاریخچه زندگی خود رامی نویسد
Can you reckon the cost of the trip? هزینه سفر رامی توانی حساب کنی ؟
wrists قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
wrist قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
trainbearer کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
hatched moulding گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
friendly societies انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
friendly society انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
peak voltmeter ولتمتری که مقدار برداری رامی سنجد ولتمتر پیک
translator برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
pellagra یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
epicanthus لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
parbuckle طناب دولاکه بان چلیک یاچیزدیگر رامی غلتانند باطناب غلتاندن
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
condensation cloud ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
He is speechless (inarticulate). سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
bal زبان ساده شده زبان اسمبلی
mealymouthed ادم چرب زبان شیرین زبان
Arabic زبان تازی زبان عربی
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
languages مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpret ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
glib چرب زبان زبان دار
interpreting ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
work in process کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in progress کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
scottish gaelic زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
toolkit software بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
deadlock موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
oxtongue گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
grss language زبان جی پی اس اس
abusers بد زبان
languages زبان ها
glossa زبان
tongues زبان
tongueless بی زبان
abuser بد زبان
tongue زبان
tongue [language] زبان
hound's tongue سگ زبان
language زبان
c++ زبان ++C
rpg language زبان ار پی جی
language زبان
two tongued زبان
report progarm generator زبان ار- پی- جی
languages زبان
apl language زبان ای پی ال
as one man با یک زبان
apt language زبان ای پی تی
language lab زبان
cypriot زبان قبرس
czech زبان چکوسلواکی
irish gaelic زبان سلتی
dactylology زبان انگشتی
lapponian زبان لایلاندی
welcher زبان ولز
lao زبان تایی
rap زخم زبان
She has a vicious tongue . بد زبان است
charlatanism زبان بازی
raps زخم زبان
language translator مترجم زبان
mother tongues زبان مادری
linguistics زبان شناسی
linguistics علم زبان
dumb زبان بسته
zend زبان زند
Celtic زبان سلتی
written language زبان نوشتاری
dumber زبان بسته
dumbest زبان بسته
lingua franca زبان میانجی
tamil زبان تمیل
lark heel زبان در قفا
lapsus linguac لغزش زبان
intelligent language زبان هوشمند
command language زبان دستوری
enquiry language زبان پرس و جو
philology زبان شناسی
dancing language زبان رقص
philology علم زبان
design language زبان طراحی
algebraic language زبان جبری
common language زبان مشترک
compile language زبان کامپایل
Latin زبان لاتین
lamblkin زبان بسته
conversational language زبان محاورهای
declarative language زبان اعلانی
body language زبان بدن
compiler language زبان همگردانی
computer language زبان کامپیوتری
computer language زبان کامپیوتر
computer oriented language زبان کامپیوترگرا
control language زبان کنترل
language master اموزگار زبان
language master زبان اموز
common language زبان عمومی
declarative language زبان تشریحی
mother tongue زبان مادری
tongue-tied زبان بسته
keltŠetc زبان سلت ها
welsher زبان ولز
khowar زبان خواری
charlatanry زبان بازی
cobol زبان کوبول
language processor پردازشگر زبان
kiffa australis زبان جنوبی
decompilation به زبان اصلی
comit language زبان کامیت
command language زبان فرماندهی
command language زبان فرمان
cryptologic زبان رمز
commerical language زبان تجاری
language processor زبان پرداز
British زبان انگلیسی
aryan زبان اریایی
assembly language زبان همگذاری
algorithmic language زبان الگوریتمی
gift of the gab روانی زبان
algol 0 زبان الگول 06
assembly language زبان اسمبلی
glib tongued چرب زبان
algol زبان الگول
glibness طلاقت زبان
assyrian زبان اشوری
Afghan زبان افغانی
glossal مربوط به زبان
glossitis ورم زبان
language laboratory آزمایشگاه زبان
glottology زبان شناسی
acrimoniousness زخم زبان
language laboratories آزمایشگاه زبان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com