English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
pedlar french زبان ویژه دزدان
Other Matches
argot زبان ویژهء دزدان
argots زبان ویژهء دزدان
lingo زبان ویژه
lingoes زبان ویژه
idiom زبان ویژه
idioms زبان ویژه
cant زبان ویژه مناجات
germanism اصطلاحات ویژه زبان المانی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
thievish درخور دزدان
Band of robbers. Gand of thieves. دسته دزدان
flash house جایگاه دزدان
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
brigantine کشتی دزدان دریایی
black flag پرچم دزدان دریایی
jemmy دیلم مخصوص دزدان
jemmies دیلم مخصوص دزدان
pirate کشتی دزدان دریایی
pirating کشتی دزدان دریایی
pirates کشتی دزدان دریایی
jolly roger پرچم دزدان دریایی
marooner کشتی دزدان دریایی
corsair کشتی دزدان دریایی
sea rover کشتی دزدان دریایی
pirated کشتی دزدان دریایی
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
walk the plank <idiom> مجبور به ترک کشتی بوسیله دزدان دریایی
crossbones تصویر دو استخوان متقاطع درزیر جمجمه که نشان پرچم دزدان دریایی است
translator برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
bal زبان ساده شده زبان اسمبلی
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed ادم چرب زبان شیرین زبان
He is speechless (inarticulate). سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
interpret ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
glib چرب زبان زبان دار
interprets ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
Arabic زبان تازی زبان عربی
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
scottish gaelic زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
oxtongue گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
experts ویژه گر
idiocrasy ویژه
expresses ویژه
priviege حق ویژه
expressing ویژه
special ویژه
expert ویژه گر
express ویژه
special character ویژه
net ویژه
privilege حق ویژه
specific humidity نم ویژه
particulars ویژه
specifics ویژه
specific ویژه
paticular ویژه
specialists ویژه گر
specialist ویژه گر
particular ویژه
special <adj.> ویژه
adhoc ویژه
nett ویژه
nets ویژه
peculiar ویژه
specially ویژه
prerogative حق ویژه
extra <adj.> ویژه
prerogatives حق ویژه
expressed ویژه
extra special ویژه
monograph ویژه نگاشت
juveniles ویژه نو جوانان
garb پوشاک ویژه
nutritionists ویژه گر تغذیه
nutritionist ویژه گر تغذیه
dead weights ویژه وزن
monographs ویژه نگاشت
specialists ویژه کار
idiom تعبیر ویژه
penologist ویژه گر کیفرشناسی
versions شرح ویژه
specific gravities گرانی ویژه
version شرح ویژه
specific gravity گرانی ویژه
specific volume حجم ویژه
specialist ویژه کار
zoologist ویژه گرجانورشناسی
dead weight ویژه وزن
quantum state ویژه حالت
regiospecific جهت ویژه
physiologists ویژه گر فیزیولوژی
physiologist ویژه گر فیزیولوژی
relative density گرانی ویژه
morbid ویژه ناخوشی
standing order اوامر ویژه
resistivity مقاومت ویژه
standing orders اوامر ویژه
characteristics نشان ویژه
rarely بااستادی ویژه
juvenile ویژه نو جوانان
praetorian guard گارد ویژه
preceptorial ویژه اموزگاری
prerogatived دارای حق ویژه
booths جای ویژه
proper function ویژه تابع
proper volume ویژه حجم
experts ویژه کار
booth جای ویژه
expert ویژه کار
gastronomist ویژه گرخوراک
eigenvalue ویژه مقدار
eigenfunction ویژه تابع
ecotype بوم ویژه
conizance نشان ویژه
characteristic root ویژه مقدار
characteristic number ویژه مقدار
characteristic function ویژه تابع
stall لژ جایگاه ویژه
stalling لژ جایگاه ویژه
cariologist ویژه گر قلب
bylaw قانون ویژه
electrical resistivity مقاومت ویژه
life guard هنگ ویژه
lacrimal ویژه اشک
habiliments جامه ویژه
favourite or vor ویژه مخصوص
extra equipment متعلقات ویژه
equity capital ارزش ویژه
specialization ویژه گری
indicium نشانه ویژه
specialization ویژه کاری
kink ویژه گی فرریز
endemical ویژه یک قوم
labeled cargo کالای ویژه
lachrymal ویژه اشک
byelaw قانون ویژه
body guard هنگ ویژه
characteristically نشان ویژه
characteristic نشان ویژه
prerogatives حق یا امتیاز ویژه
particular lien حق حبس ویژه
specialty ویژه گری
prerogatives دارای حق ویژه
specialities ویژه گری
speciality ویژه گری
monocular ویژه یک چشم
acoustician ویژه گر اواشنود
net profit سود ویژه
prerogative دارای حق ویژه
prerogative حق یا امتیاز ویژه
proper value ویژه مقدار
lineament نشان ویژه
lineaments نشان ویژه
specializing ویژه گری
specializes ویژه گری
specialize ویژه گری
specialising ویژه گری
specialises ویژه گری
monkish ویژه راهبان
idioms تعبیر ویژه
trait نشان ویژه
special passport پاسپورت ویژه
specific lattice شبکه ویژه
special party گروه ویژه
special duty کار ویژه
special drawing rights حق برداشت ویژه
special drawing right حق برداشت ویژه
special deposits سپردههای ویژه
specific weight سنگینی ویژه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com