English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
He has a glib(persuasive)tongue. زبان چرب ونرمی دارد
Other Matches
meekness خونسردی ونرمی
The child is beginning to talk. بچه دارد زبان باز می کند
She has a loose tongue . زبان شلی دارد ( دهن لق است )
hi fi بابهترین درجه ملیمت ونرمی
fortran زبان برنامه نویسی که مقام اول را در استفادههای علمی دارد
dummy دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
dummies دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
self compiling compiler کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machines زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machined زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
applesoft basic نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
logo یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که فرض میکند استفاده کننده به انواعی ازترمینالهای گرافیکی دسترسی دارد لوگو
class در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classes در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classing در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
translator برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
linguo dental زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
bal زبان ساده شده زبان اسمبلی
mealymouthed ادم چرب زبان شیرین زبان
He is speechless (inarticulate). سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
interpret ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic زبان تازی زبان عربی
interpreting ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
glib چرب زبان زبان دار
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
languages مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interprets ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
scottish gaelic زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
oxtongue گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
hound's tongue سگ زبان
glossa زبان
abusers بد زبان
tongueless بی زبان
language lab زبان
abuser بد زبان
tongue زبان
languages زبان
two tongued زبان
report progarm generator زبان ار- پی- جی
language زبان
rpg language زبان ار پی جی
as one man با یک زبان
apl language زبان ای پی ال
apt language زبان ای پی تی
tongue [language] زبان
tongues زبان
grss language زبان جی پی اس اس
language زبان
languages زبان ها
c++ زبان ++C
pseudolanguage شبه زبان
keltŠetc زبان سلت ها
portugese زبان پرتغالی
khowar زبان خواری
kiffa australis زبان جنوبی
lamblkin زبان بسته
dialect زبان محلی
parliamentary language زبان مودبانه
pascal language زبان پاسکال
philologer زبان شناس
philologically زبان شناختی
philologist زبان شناس
pl. language زبان پی ال وان
pl/ زبان پی ال وان
dialects زبان محلی
dialects ی در زبان استاندارد
portuguese زبان پرتقالی
irish gaelic زبان سلتی
quacksalver زبان باز
quasilanguage شبه زبان
quary language زبان پرس و جو
lingo زبان ویژه
lingoes زبان ویژه
dialect ی در زبان استاندارد
query language زبان پرس و جو
halophrastic language زبان تک واژهای
reference language زبان مرجع
logopathy زبان پریشی
pushtu زبان افغانستان
hibernian ایرلندی زبان
intelligent language زبان هوشمند
icelandic زبان ایسلندی
human language زبان بشری
procedural language زبان رویهای
program language زبان برنامه
protolanguage زبان قدیمی
psycholinguistics روانشناسی زبان
publication language زبان نشری
publication language زبان انتشارات
high dutch زبان المانی
gujarati زبان گجراتی
mutes بی زبان صامت
native language زبان اختصاصی
native language زبان طبیعی
mechanical language زبان ماشینی
maternal language زبان مادری
mant زبان گرفتگی
nemine contradicen te بایک زبان
neophasia زبان اسکیزوفرنیایی
tongue-tied زبان بسته
native language زبان بومی
mute language زبان بیزبانی
monnolingual فقط به یک زبان
mute بی زبان صامت
monoglot یک زبان دان
mnemonic language زبان یادمان
mountebankery زبان بازی
metalanguage فوق زبان
linguists زبان دان
linguist زبان دان
musical language زبان موسیقی
mute language زبان حال
machine language زبان ماشین
neophasia زبان من دراوردی
lapsus linguac لغزش زبان
panjabi زبان پنجابی
lapponian زبان لایلاندی
lao زبان تایی
language translator مترجم زبان
language processor پردازشگر زبان
language processor زبان پرداز
papillae of the tongue ثالیل زبان
language master زبان اموز
parliamentary language زبان مجلسی
lark heel زبان در قفا
original language زبان اصلی
object language زبان مقصود
object language زبان مقصد
objective language زبان مقصود
lithuanian زبان لیتوانی
lisp language زبان لیسپ
natural language زبان طبیعی
official language زبان رسمی
linguiform به شکل زبان
lingual papillae پرزهای زبان
on the tongues of men سر زبان مردم
open hearted دل و زبان یکی
language master اموزگار زبان
basic language زبان بیسیک
mother tongue زبان مادری
mother tongues زبان مادری
baluchi زبان بلوچی
avestan زبان اوستایی
assyrian زبان اشوری
assembly language زبان اسمبلی
assembly language زبان همگذاری
linguistics زبان شناسی
linguistics علم زبان
Hebrew زبان عبری
bengali زبان بنگاله
brickbat زخم زبان
Latin زبان لاتین
compiler language زبان همگردانی
compile language زبان کامپایل
common language زبان مشترک
common language زبان عمومی
commerical language زبان تجاری
command language زبان دستوری
command language زبان فرمان
command language زبان فرماندهی
comit language زبان کامیت
cobol زبان کوبول
charlatanry زبان بازی
charlatanism زبان بازی
philology علم زبان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com