Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 51 (4 milliseconds)
English
Persian
stabber
زخمی که تیر میکشد
Other Matches
wounded in action
زخمی عملیات زخمی جنگی
sponge absorbs water
میکشد
dragman
میکشد کشنده
liners
کسی که خط میکشد
liner
کسی که خط میکشد
arvicide
که کرم حشره را میکشد
snorter
کسیکه خرناس میکشد
steering wheel puller
وسیلهای که غربالک رابیرون میکشد
What's taking so long?
چرا اینقدر طول میکشد؟
bloodsucker
کسی که از دیگری پول بیرون میکشد
slow moving
کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
ulcerous
زخمی
wounded
زخمی
casualty
زخمی
casualties
زخمی
traumatic
زخمی جراحتی
impetiginous
زرد زخمی
wound less
زخمی نشده
ulcerative
زخمی قرحی
wound
جراحت زخمی کردن
wounded in action
زخمی شده در جنگ
foot sore
دارای پاهای زخمی
wound chevron
علامت زخمی شدن
footsore
دارای پاهای زخمی
wounding
جراحت زخمی کردن
gored
باشاخ زخمی کردن
gores
باشاخ زخمی کردن
goring
باشاخ زخمی کردن
gore
باشاخ زخمی کردن
wounds
جراحت زخمی کردن
injured person
آدم آسیب دیده
[زخمی]
scotched
چاک دادن زخمی کردن
scotches
چاک دادن زخمی کردن
scotch
چاک دادن زخمی کردن
wound chevron
نشان زخمی شدن در جنگ
injure
زخمی کردن ضرر رساندن
unscathed
خسارت ندیده زخمی نشده
chevrons
ارم زخمی شدن در جنگ
chevron
ارم زخمی شدن در جنگ
scotching
چاک دادن زخمی کردن
green old wound
زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
injuring
زخمی کردن ضرر رساندن
injures
زخمی کردن ضرر رساندن
to maul somebody
[something]
کسی
[چیزی]
را بدجور زخمی کردن
to die from an injury
[a wound]
به علت آسیب دیدگی
[زخمی]
مردن
shoots
زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
shoot
زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
smart money
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
misericord
یکجورقمه نوک تیزکه ضربه مرگ را باان میزدندکه زخمی زودتراسوده شودئهسث
bedsore
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com