English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (10 milliseconds)
English Persian
isabel زرد مایل به خاکستری
isabella زرد مایل به خاکستری
Search result with all words
beige رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
sallow رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
greyish مایل به خاکستری
grizzlies خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzly خاکستری یا مایل به خاکستری
hoary سفید مایل به خاکستری
grege اردهای مایل به خاکستری
griseous خاکستری مایل به ابی
grivet نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
hoar سفید مایل به خاکستری موسفید
olive gray رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
slate blue رنگ ابی مایل به خاکستری
teal blue رنگ ابی مایل به خاکستری
taupe رنگ خاکستری مایل به قهوهای
towhead کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
Other Matches
blacks 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
grayer خاکستری
grayest خاکستری
greyer خاکستری
greyest خاکستری
ashen خاکستری
grizzling خاکستری
grizzle خاکستری
drab خاکستری
cindery خاکستری
drabbest خاکستری
ashy خاکستری
ash coloured خاکستری
drabber خاکستری
salt-and-pepper خاکستری
grizzles خاکستری
grey خاکستری
gray خاکستری
grizzled خاکستری
cinerary خاکستری
pewter خاکستری
cinderous خاکستری
cinerarium خاکستری
greyness رنگ خاکستری
gray ramus شاخه خاکستری
median gray خاکستری متوسط
earth shine روشنایی خاکستری
He (his hair) turned grey. مویش خاکستری شد
gray scale اندازه خاکستری
neapolitan ointment روغن خاکستری
mottled pig iron چدن خاکستری
grey unguent روغن خاکستری
gray bearded رنگ خاکستری
gray cast iron چدن خاکستری
gray matter ماده خاکستری
gray or mercurial unguent روغن خاکستری
greyness خاکستری بودن
grayish متمایل به خاکستری
grey propaganda تبلیغات خاکستری
greyly بارنگ خاکستری
livid خاکستری رنگ
cinereous خاکستری رنگ
grizzly bear خرس خاکستری
grey cast iron چدن خاکستری
earth light روشنایی خاکستری
ash gray خاکستری رنگ
grayly بطور خاکستری
grayness خاکستری بودن
grayness رنگ خاکستری
mercurial unguent روغن خاکستری
grey tin قلع خاکستری
image contrast درجه خاکستری تصویر
high test grey iron چدن خاکستری پرارزش
grey iron foundry ریخته گری خاکستری
grey iron scrap قراضه اهن خاکستری
krimmer پوست گوسفند خاکستری
grizzles خرس خاکستری امریکا
grizzling خرس خاکستری امریکا
grizzles نالیدن خاکستری کردن
dark grey رنگ خاکستری تیره
gray-white رنگ سفید-خاکستری
grizzle نالیدن خاکستری کردن
grizzle خرس خاکستری امریکا
ashen دارای رنگ خاکستری
grizzling نالیدن خاکستری کردن
thalamic ماده خاکستری مغز میانی
lyard دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
lyart دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
slate <adj.> <noun> رنگی میان آبی و خاکستری
euro کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
Euro- کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
iron grey رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron-grey رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron gray رنگ خاکستری وسیاه اهن
podzolization تشکیل خاک خاکستری یا سفید
grizzled خاکستری رنگ دارای موهای سفید
gray matter ماده خاکستری بافت عصبی مغز
monochrome در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
thalamus تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
beryllium فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
grisaille نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
gulls مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gull مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
grey scale سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
karakul کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
grey matter بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
inclinable مایل
sloping مایل
bevelled مایل
agreeable مایل
studious of doing a thing مایل
gauche مایل
mile مایل
sidling مایل
bevel مایل
f. of books مایل به کت اب
willful مایل
skew مایل
skewing مایل
skews مایل
slanting مایل
inclined مایل
declivous مایل
bevel پخ مایل
studious to do a thing مایل
rathe مایل
oblique مایل
pitching مایل
lickerish مایل
loxodrome خط مایل
slantingly کج یا مایل
nothing loath مایل
sideling مایل
willing مایل
propense مایل
desirous مایل
rath مایل
oblique مایل کج
interested مایل
italic مایل
miles مایل
aliasing روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
viridescent مایل به سبز
whitey مایل به سفید
greeny مایل بسبز
obliquely بطور مایل
xanthic مایل به زردی
whity مایل به سفید
he has a good mind مایل است
inclined face of dam نمای مایل سد
inclined drilling حفاری مایل
inclined compression فشار مایل
oppositive مایل به ضدیت
side flow weir سر ریز مایل
three point perspective پرسپکتیو مایل
slant range برد مایل
he is f. her مایل اوست
solicitous to go مایل به رفتن
he was found of her مایل او بود
lief مطلوب مایل
sourish مایل به ترشی
statute mile مایل رسمی
mile ohm مایل- اهم
recessive مایل ببازگشت
incline plane سطح مایل
the mast has raked مایل شدن
the mast has raked مایل کردن
oblique lattice شبکه مایل
oblique perspective پرسپکتیو مایل
to incline to green یا مایل بودن
oblique projection تصویر مایل
oblique rotation چرخش مایل
oblique section مقطع مایل
oblique system سیستم مایل
purplish مایل به ارغوانی
bitterish مایل به تلخی
fond مایل مشتاق
aslant حرکت مایل
aslant بطور مایل
albescent مایل به سفیدی
solicitously مایل نگران
fonder مایل مشتاق
fondest مایل مشتاق
nautical mile مایل دریایی
caramels مایل به قرمز
gaff میله مایل
wilful مشتاق مایل
purply مایل به ارغوانی
nautical miles مایل دریایی
caramel مایل به قرمز
bluish مایل به ابی
yellowish مایل بزردی
awry بطور مایل
solicitous مایل نگران
blueish مایل به ابی
flavescent مایل بزردی
like مایل بودن
geographical mile مایل جغرافیایی
reddish مایل بقرمز
liked مایل بودن
likes مایل بودن
cant سطح مایل
comatant مایل بجنگ
centripetal مایل به مرکز
chamfer مایل شدن
cirro status ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
loxodromics کشتی رانی در خط مایل
luteovirescent زرد مایل بسبز
rubicund رنگ مایل به قرمز
low oblique عکس مایل پایین
pinkish مایل به رنگ صورتی
tattletale gray سفید مایل بخاکستری
umber قهوه ای مایل به زرد
mph مخفف مایل در ساعت
oblique shock wave موج ضربهای مایل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com