Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (2 milliseconds)
English	Persian
purl	زری کوک برجسته وقلابی
purled	زری کوک برجسته وقلابی
purling	زری کوک برجسته وقلابی
purls	زری کوک برجسته وقلابی
Other Matches
alto-rilievo	[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model	مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing	طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
supereminent	برجسته فوق العاده برجسته
embossment	نقوش برجسته برجسته کاری
saliency	نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif	حجاری ونقوش برجسته برجسته
salience	نکته برجسته موضوع برجسته
stereoscope	جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph	نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse	برجسته نمایاحکاکی برجسته
anaglyph	عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
relievo	برجسته
kenspeckle	برجسته
prominent	برجسته
salient	برجسته
relief emboss	برجسته
pre eminent	برجسته
rilievo	برجسته
prosilient	برجسته
of d.	برجسته
distinguished	برجسته
eminent	برجسته
outstanding	برجسته
outstandingly	برجسته
raised	برجسته
noted	برجسته
dominant	برجسته
illustrous	برجسته
crowned	برجسته
illustrated	برجسته
ridged	برجسته
staring	برجسته
starring	برجسته
masterwork	برجسته
laureate	برجسته
in relief	برجسته
par excellence	برجسته
primed	برجسته
mainlined	برجسته
overriding	برجسته
torose	برجسته
primes	برجسته
cordon bleu	برجسته
convex	برجسته
pre-eminent	برجسته
conspicuous	برجسته
mainline	برجسته
strikingly	برجسته
mainlines	برجسته
mainlining	برجسته
prime	برجسته
illustrious	برجسته
stereometric	خط برجسته
stereometric	برجسته
striking	برجسته
predominant	برجسته
aegicranium	آذین برجسته سر
embossed	برجسته شده
embossed alphabet	الفبای برجسته
raised figure	طرح برجسته
exaggerated stereoscopy	برجسته بین
contour map	نقشه برجسته
fash butt welding	جوش برجسته
bossing	ارباب برجسته
bosses	ارباب برجسته
emboss	برجسته کردن
bas-relief	برجسته کاری
aegicrane	آذین برجسته سر
bas relif	نقش کم برجسته
basso relief	برجسته کوتاه
front face	سطح برجسته
to create an image for oneself as somebody	برجسته شدن
anaglyph	تزئینات برجسته
bas relif	نقوش برجسته
anaglyph	حجاری برجسته
alto relievo	برجسته بلند
drop shadow	سایه برجسته
affigy	تصویر برجسته
acrography	گچ کاری برجسته
egregious	برجسته نمایان
half relief	نیم برجسته
mezzo relief	نیم برجسته
high relief	نقوش برجسته
stucco relief	گچبریهای برجسته
raised shoulder	شانه برجسته
stereoscopics	برجسته نمایی
relief emboss	نقشه برجسته
relief map	نقشه برجسته
stereoscopic	برجسته بین
relievo	برجسته کاری
stereoscopic	برجسته بینی
saleint	برجسته چشمگیر
saleintiant	برجسته چشمگیر
stand out	برجسته عالی
salient pole	قطب برجسته
signalize	برجسته کردن
stand out	برجسته بودن
projection welding	جوش برجسته
to make one's mark	برجسته شدن
illustriously	برجسته وار
in relief	بطور برجسته
signally	بطور برجسته
laureatel	شاعر برجسته
magnific	معروف برجسته
cordon bleu	آدم برجسته
mezzo rillievo	نیم برجسته
notbility	شخص برجسته
tyupical	نوبهای برجسته
palmy	برجسته کامیاب
topographic map	نقشه برجسته
to stand out	برجسته بودن
to put forward	برجسته نمودارکردن
piece de resistance	فقره برجسته
smatt	برجسته زیرکانه
bossed	ارباب برجسته
poet laureate	شاعر برجسته
premiered	هنرپیشه برجسته
premieres	هنرپیشه برجسته
contour	نقشه برجسته
humdinger	تفوق برجسته
humdingers	تفوق برجسته
projects	برجسته بودن
swell	برجسته شیک
premiering	هنرپیشه برجسته
effigies	تصویر برجسته
premiere	هنرپیشه برجسته
personage	شخص برجسته
personages	شخص برجسته
bas relief	برجسته کوتاه
bas relief	نقش کم برجسته
bas-relief	برجسته کوتاه
predominantly	بطور برجسته
bas-reliefs	برجسته کوتاه
distinguished	برجسته مهم
bas-reliefs	نقش کم برجسته
project	برجسته بودن
bas-relief	نقش کم برجسته
milestone	مرحله برجسته
feat	کار برجسته
swelled	برجسته شیک
relief	برجسته کاری
topography	برجسته نگاری
boss	ارباب برجسته
relief	حجاری برجسته
leading	عمده برجسته
premier	هنرپیشه برجسته
premiers	هنرپیشه برجسته
feats	کار برجسته
swells	برجسته شیک
projected	برجسته بودن
milestones	مرحله برجسته
eminently	بطور برجسته
effigy	تصویر برجسته
to bring out in relief	برجسته یا روشن کردن
perspective spatial model	مدل برجسته بینی
snarled	بغرنجی برجسته کردن
stereoscopic pair	زوج برجسته بینی
inconspicuous	غیر برجسته کمرنگ
snarl	بغرنجی برجسته کردن
stereoscope	دستگاه برجسته بین
relief map	نقشه برجسته نما
low relief	نقش نیم برجسته
living picture	نمایش یاتصویر برجسته
narrative relief	نقش برجسته توصیفی
narrative relief	نقش برجسته روایتی
big	ستبر ادم برجسته
oner	شخص یا چیز برجسته
bank	قسمت برجسته سر پیچ
stereoscopy	سیستم برجسته بینی
stereometric	وابسته بترسیمات برجسته
papillary lines	خطهای برجسته انگشتها
banks	قسمت برجسته سر پیچ
bigger	ستبر ادم برجسته
snarls	بغرنجی برجسته کردن
person of f.	شخص برجسته یا با نفوذ
biggest	ستبر ادم برجسته
snarling	بغرنجی برجسته کردن
raised type	حروف برجسته برای
to stand out in relief	برجسته یا روشن بودن
brilliantly	چنانکه برجسته باشد
noticeable	قابل ملاحضه برجسته
distinguished unit citation	نشان یکان برجسته
convex fillet weld	جوش نواری برجسته
bosomy	دارای پستان برجسته
bosomed	دارای سینه برجسته
bold faced type	حروف سیاه برجسته
blebby	برجسته یاحباب دار
markedly	بطور برجسته یا محسوس
bell-cast	[لبه ی برجسته بام]
distinguished rug	قالی با ارزش و برجسته
landmarks	واقعه برجسته راهنما
embossing die	حدیده برجسته کاری
bigwigs	شخص مهم و برجسته
bigwig	شخص مهم و برجسته
vectograph	عکس برجسته بینی
brocade	پارچه ابریشمی گل برجسته
landmark	واقعه برجسته راهنما
illustriously	بطور برجسته مشهورانه
high relief	نقش تمام برجسته

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com