English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
Other Matches
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
mission ready هواپیمای اماده برای پرواز
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
reaction time زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
time of flight زمان پرواز هواپیما
launch time زمان پرواز هوایی هواپیما
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
prudent limit of endurance حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
combat available اماده به پرواز
mission ready اماده پرواز
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
sorties هواپیمای اماده به پرواز
on the line هواپیمای اماده پرواز
sortie هواپیمای اماده به پرواز
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
holding pattern کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
center of gravity limits محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
inflight reliability تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
time of flight زمان پرواز گلوله
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
warm up time زمان اماده شدن
scheduled plane هواپیمای مسافربری [با زمان پرواز مشخص]
scheduled service plane هواپیمای مسافربری [با زمان پرواز مشخص]
terrain clearance حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
sortie پرواز یک هواپیما یایک پرواز
sorties پرواز یک هواپیما یایک پرواز
turnaround cycle مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
compiler اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
airworthy مناسب برای پرواز
airworthiness مناسب برای پرواز
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
ban from flying قدغن پرواز [برای منطقه ای]
flying ban [in an area] قدغن پرواز [برای منطقه ای]
on offer اماده برای فروش
to fit with اماده کردن برای
ready to die اماده برای مرگ
prompt to go اماده برای رفتن
fit to work اماده برای کارکردن
helicopter wave گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
Is there a flight to Edinburgh? پرواز برای شهر ادینبورگ هست؟
to keep ome's powder dry برای هر رویدادی اماده بودن
attack on preparation شمشیرباز اماده برای حمله
forthcomming اماده برای ارائه کردن
batted گل اماده برای کوزه گری
attentions شمشیرباز اماده برای مبارزه
to prepare for war برای جنگ اماده شدن
he was prone to mischief برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
on guard اماده برای دفاع باشید
cover اماده برای برگرداندن توپ
attention شمشیرباز اماده برای مبارزه
coverings اماده برای برگرداندن توپ
bat گل اماده برای کوزه گری
to stand in the gap برای دفاع اماده بودن
covers اماده برای برگرداندن توپ
up and running اماده برای عملیات کامل
bats گل اماده برای کوزه گری
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
ready cap حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
platform load بار اماده برای بارریزی هوایی
finished product محصولات اماده برای توزیع ومصرف
herbescent اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
addressed اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
cram خودرا برای امتحان اماده کردن
covers اماده شدن برای دریافت توپ
coverings اماده شدن برای دریافت توپ
crammed خودرا برای امتحان اماده کردن
cover اماده شدن برای دریافت توپ
off the shelf تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
cramming خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization اماده کردن برای کار در زمستان
crams خودرا برای امتحان اماده کردن
addresses اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
control vane تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
pool عده کارمند اماده برای انجام امری
groom اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
pooled عده کارمند اماده برای انجام امری
hypnotizable اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
grooms اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
pools عده کارمند اماده برای انجام امری
tropicalization اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
to the manner born فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
clutch start روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
repertoire فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
flu flu تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
floo floo تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
set up اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
sawhorse نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
despatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
vitrescent اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
it is insusceptible of change اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
back-up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
lime paste اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
future promissory زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
turnkey سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
pilot engine ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
sedans اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedan اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
rig the ship فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
predigest بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
crammer کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
aero مربوط به پرواز یا هواپیما
departure air field فرودگاه پرواز هواپیما
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
take off برداشتن پرواز کردن هواپیما
flyovers پرواز یک یا چند هواپیما درارتفاع کم
What time does the plane take off? چه وقت هواپیما پرواز می کند؟
post flight بعد از خاتمه پرواز هواپیما
cruising altitude ارتفاع ثابت پرواز هواپیما
flyover پرواز یک یا چند هواپیما درارتفاع کم
flight coordination هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
temporarily برای زمان مشخص یا نه همیشه
approaches پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
service ceiling سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
flight manifest بارنامه پرواز یا لیست مسافرین هواپیما
approach پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
approached پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
instrument flight پرواز با کمک دستگاههای کنترل هواپیما
check out time زمان لازم برای تخلیه محل
metronome اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronomes اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
check out time زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
access time زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
microcycle برای دادن زمان اجرای دستورات
operated کل زمان لازم برای انجام یک کار
impulsive آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
operate کل زمان لازم برای انجام یک کار
operates کل زمان لازم برای انجام یک کار
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
aircraft alternation اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
air start استارت زدن موتور در حال پرواز هواپیما
loading time زمان بارگیری
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
adding زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
radar mile زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
storage ذخیره داده برای مدت زمان طولانی
adds زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
add زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
developments زمان لازم برای توسعه محصول جدید
engineered performance زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
canonical time unit زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
proceed time زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
development زمان لازم برای توسعه محصول جدید
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
gates فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
aircraft arresting reset unit وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
part قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
data movement time زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک
meaner متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
mean متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
clocks باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
Manchester coding و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
cure time زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
clock باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
time fire مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
Linotype ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
voyage repairs تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
runway راه پرواز باند پرواز
runways راه پرواز باند پرواز
reflight پرواز مجدد روی منطقه عکاسی شده برای تجدیدعکسبرداری از نقاطی که دردور اول حذف شده اند
holds پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com