Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
English
Persian
fire time
زمان انفجار
time of disintegration
زمان انفجار
Search result with all words
atomic time
زمان انفجار اتمی
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
fire time
زمان اجرای اتش یا انفجار
late time
زمان سکته انفجار
late time
زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
predictor
دستگاه محاسب زمان انفجار
Other Matches
contact burst preclusion
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
burning train
مسیر انفجار سیکل انفجار
blast line
مسیرموج انفجار خط موج انفجار
explosive train
مدار انفجار مسیر انفجار
chemical horn
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
crater analysis
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
presents
زمان حاضر زمان حال
present
زمان حاضر زمان حال
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
presenting
زمان حاضر زمان حال
seek time
زمان جستجو زمان طلب
presented
زمان حاضر زمان حال
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
pop
انفجار
popped
انفجار
pops
انفجار
detonation
انفجار
brisance
انفجار
blow out
انفجار
displosion
انفجار
detonations
انفجار
explosion
انفجار
blastment
انفجار
blow-ups
انفجار
burst
انفجار
bursts
انفجار
plosion
انفجار
blasting
انفجار
blow-up
انفجار
eruption
انفجار
explosions
انفجار
blow up
انفجار
blast
انفجار
blasts
انفجار
misfires
گیر در انفجار
implosion
انفجار از داخل
sympathetic detonation
انفجار القایی
inexplosive
غیرقابل انفجار
blasting machine
دستگاه انفجار
bursting set
محل انفجار
swooper
انفجار دار
yielded
بازده انفجار
aerial burst
انفجار هوایی
information explosion
انفجار اطلاعات
burst wave
موج انفجار
impact action
اثر انفجار
explosive energy
قدرت انفجار
explosion proof
ازمایش- انفجار
explosion hazard
خطر انفجار
explosimeter
انفجار سنج
explosion proof
پوشش ضد انفجار
big bang
انفجار بزرگ
high order detonation
انفجار شدید
blast effect
اثر انفجار
gust
انفجار فوت
explosive force
نیروی انفجار
explosive force
قدرت انفجار
misfire
گیر در انفجار
misfired
گیر در انفجار
gusts
انفجار فوت
ignitor
وسیله انفجار
yields
بازده انفجار
yield
بازده انفجار
blow out
سوختن انفجار
explosive
قابل انفجار
atom samshing
انفجار اتمی
explosiveness
قابلیت انفجار
blast wave
موج انفجار
detonation charge
خرج انفجار
population explosion
انفجار جمعیت
combustion chamber
اطاق انفجار
countermining
انفجار ضد مین
destruct system
سیستم انفجار
craters
قیف انفجار
detonations
انفجار ناگهانی
sonic booms
انفجار صوتی
combustiblity
قابلیت انفجار
crater
قیف انفجار
detonation
انفجار ضربهای
detonation cord
سیم انفجار
detonatable
قابل انفجار
lead in
مداررابط انفجار
POWs
صدای انفجار
the force of the explosion
شدت انفجار
crepitation
انفجار مکرر
detonation
انفجار ناگهانی
detonative
اماده انفجار
POW
صدای انفجار
blast
صدای انفجار
crackle
صدای انفجار پی در پی
blasts
ضربه انفجار
busted
انفجار ترکیدگی
blasts
صدای انفجار
crackled
صدای انفجار پی در پی
blast
ضربه انفجار
outbursts
انفجار غضب
busting
انفجار ترکیدگی
busts
انفجار ترکیدگی
outburst
انفجار غضب
crackles
صدای انفجار پی در پی
sonic boom
انفجار صوتی
detonations
انفجار ضربهای
bust
انفجار ترکیدگی
dead center ignition
نقطه انفجار
detonable
قابل انفجار
detonating slab
مسیر انفجار
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
tnt equivalent
معادل با قدرت انفجار تی ان تی
blast effect
اثر موج انفجار
low order
انفجار کند یا ناقص
explosive range
گستره انفجار پذیری
impacts
اثر ترکش انفجار
high order detonation
انفجار انی وکامل
atom samsher
دستگاه انفجار اتمی
impact
اثر ترکش انفجار
armed mine
مین اماده انفجار
crepitate
انفجار پی درپی کردن
bursts
انفجار منفجر شدن
bursts
منفجر کردن انفجار
flex x
خرج انفجار کتابی
subsidiaries
عمق دهنده به انفجار
afterwinds
باد بعد از انفجار
subsidiary
عمق دهنده به انفجار
flex x
خرج انفجار ورقهای
burst
انفجار منفجر شدن
burst
منفجر کردن انفجار
explosives
مواد قابل انفجار
breech chamber
محفظه خرج انفجار
service mine
مین قابل انفجار
contact fire
انفجار در اثر تماس
powder keg
چیز قابل انفجار
powder kegs
چیز قابل انفجار
detonating
ترکاننده وابسته به انفجار
armed ammunition
مهمات اماده انفجار
blastment
تاثیرونفوذ انفجار بادخوردگی
poised mine
مین اماده انفجار
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
exudation
مواد پخش شونده در یک انفجار
strip
تخلیه موادخطرناک یا قابل انفجار
piezometer
دستگاه سنجش شدت انفجار
impact action
عمل انفجار نیروی ترکش
contingent effects
اثرات احتمالی انفجار هستهای
ice mine
مین مخصوص انفجار زیریخی
proximity fuze
فیوز مخصوص انفجار مرمی
sofar
دستگاه ثبت انفجار در زیردریا
countermining distance
فاصله ضد انفجار زنجیری مین
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
afterwinds
باد مخالف جهت انفجار اتمی
discriminating circuit
مدارتشخیص دهنده انرژیهای عامل انفجار
acoustic circuit
مدار عکس العمل انفجار صوتی
drag loading
نتیجه کشش بادیا موج انفجار
countermining
زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
fire in the hole
انفجار نزدیک است به جان پناه
ice mining
انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
yielded
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yield
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yields
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
crackled
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackle
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
firing area
نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
sticky charge
خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
zero point
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
shock wave
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
sympathetic detonation
انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
shock waves
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
warned exposed
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
look
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
war head
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
looked
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looks
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com