Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (25 milliseconds)
English
Persian
pipeline
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipelines
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
Other Matches
action
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
actions
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
read
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
pipelining
تکنیکی است برای افزایش سرعت کامپیوتر
fast pill
ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
false
اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
pre fetch
دستورات CPU ذخیره شده در صف کوتاه موقت پیش از پردازش برای افزایش سرعت اجرا
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
Manchester coding
و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
holds
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
hold
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
multiple
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
litotes
کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
coprocessor
پردازنده جانبی مخصوص مشابه آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی برای افزایش سرعت اجرا کار کند
cp/m
سیستم عامل برای ریزپردازنده
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
cp/m
برنامه کنترل برای ریزپردازنده icrocomputers
pre
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
pre-
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
totaled
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totals
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totalling
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totaling
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
total
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totalled
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
hash
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
timing disc
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
specificity
نرخ ورودیهای نامرتبط , که از کل اعداد ورودیهای نامرتبط فایل یا پایگاه داده یا کتابخانه بازیابی نشده باشد
disorderly close down
آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
idles
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idle
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
pl/m
زبان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از pl/1 برای استفاده در ریزپردازنده ها
pick up speed
<idiom>
افزایش سرعت
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
add time
زمان افزایش
crystals
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
maths
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
math
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
pipeline
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
pipelines
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
revenue tax
مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
writes
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
precision
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
multiple
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
circuits
مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد
circuit
مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد
time
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
times
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
up time
زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
timed
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
bump
حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
boosted
افزایش دادن چیزی
boosting
افزایش دادن چیزی
boosts
افزایش دادن چیزی
boost
افزایش دادن چیزی
speed rate increment
طبقه بندی سرعت
paging rate
سرعت صفحه بندی
printed
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
print
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
prints
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
to fire up something
با تحریک چیزی را افزایش دادن
scheduling
زمان بندی
attack timing
زمان بندی تک
scheduling queue
صف زمان بندی
timing
زمان بندی
timeout
1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
faults
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
fault
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
faulted
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
schedules
زمان بندی کردن
project schedule
زمان بندی پروژه
time table
جدول زمان بندی
non scheduled
زمان بندی نشده
scheduled
زمان بندی کردن
schedule
برنامه زمان بندی
dynamic scheduling
زمان بندی پویا
schedules
برنامه زمان بندی
valve timing
زمان بندی سوپاپ
scheduling algorithm
الگوریتم زمان بندی
event scheduling
زمان بندی رویدادها
schedule
زمان بندی کردن
scheduled
برنامه زمان بندی
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
schedule
برنامه زمان بندی فهرست
scheduled
برنامه زمان بندی فهرست
schedules
برنامه زمان بندی فهرست
schedule maintenance
نگهداشت زمان بندی شده
optimize
کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
doubled
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
in a pinch
<idiom>
بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
compiler
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
accrual
افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
Thank God!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
good riddance
<idiom>
وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
becking mill
غلطک برای افزایش طول
auxiliary
پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
auxiliaries
پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
hazarded
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazard
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarding
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazards
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
timing
تنظیم سرعت چیزی
conscious error
خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
synchronous
شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
vented
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
venting
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vents
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vent
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
faulted
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
demands
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
fault
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
demand
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
slowdown
کاستن سرعت یا میزان چیزی
slowdowns
کاستن سرعت یا میزان چیزی
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
tweaks
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
additive
ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
tweaking
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaked
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
adjective colour
زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
additives
مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
tweak
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
graphics
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
sophistication
نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
future promissory
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
resource leveling
زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
expansion
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
natural rate hypothesis
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
sub woofer
هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
key
استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
constant
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constants
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
notepads
بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است
notepad
بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است
cycles
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycled
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
isochronous network
شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد
expansion board
برد مدار چاپی برای افزایش قابلیتها و توابع به سخت افزار کامپیوتر
card
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
cards
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
feedback
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
auto
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
autos
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
literal
چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
debt finance
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
decelerated
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
good riddance to bad rubbish
<idiom>
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
microprocessors
ریزپردازنده
microprocessor
ریزپردازنده
margins
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
to scrape up
[money]
چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن
[پول]
margin
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
put on one's thinking cap
<idiom>
زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
DPA
روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
blind dialling
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
expands
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
bulking
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com