Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
procurement lead time
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
Other Matches
lead time
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
order time
زمان سفارش کالا
order
سفارش دادن کالا یا جنس
indent upon a person for goods
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
cob web theorem
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
order for goods
سفارش کالا
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
to countermand goods
سفارش کالا را پس گرفتن
ordering costs
هزینههای مربوط به سفارش کالا
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
batch costing
تعیین قیمت سفارش کالا
mail order
سفارش کالا بوسیله پست
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
collection of goods
دریافت کالا
lead time
زمان انجام سفارش
reorder interval
زمان بین دو سفارش
order processing time
زمان انجام سفارش
goods received note
برگه دریافت کالا
cost absoption
هزینهای که در قیمت تولید کالا منظورنمیشود و از مشتری دریافت نمیگردد
cost plus contracts
قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
shipping time
مدت زمان ارسال کالا
administrative lead time
زمان اداری دریافت اماد
place an order
سفارش دادن
indents
سفارش دادن
send away for
سفارش دادن
order
سفارش دادن
call the shots
<idiom>
سفارش دادن
indenting
سفارش دادن
indent
سفارش دادن
short run
زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
order
سفارش دادن دستور دادن
reorder
دوباره سفارش دادن
To place an order for some goods.
کالائی را سفارش دادن
bespeak
ازپیش سفارش دادن
engages
از پیش سفارش دادن
to book something
چیزی را سفارش دادن
engage
از پیش سفارش دادن
order
دستور دادن سفارش
order
سفارش دادن تنظیم کردن
charges forward
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
To order a meal.
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
just in time
روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
diminishing utility
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
time
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
times
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
delivery
تحویل کالا دادن
deliveries
تحویل کالا دادن
receipts
دریافت رسید دادن
receipt
دریافت رسید دادن
truck system
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
lose time
هدر دادن زمان
waste time
هدر دادن زمان
barter with someone
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
keep time
<idiom>
زمان صحیح رانشان دادن
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter
[to trade by barter]
دادوستد کالا با کالا کردن
receives
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receive
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
clocks
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
ordering costs
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
freightliner
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
DSR
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
checks
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c
استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
acknowledging
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
scrolls
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scroll
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
indenting
سفارش
enjoinment
سفارش
indents
سفارش
indent
سفارش
reference
سفارش
order
سفارش
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time
زمان جستجو زمان طلب
present
زمان حاضر زمان حال
presenting
زمان حاضر زمان حال
presents
زمان حاضر زمان حال
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
presented
زمان حاضر زمان حال
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
enjoin
سفارش کردن به
economic order quantity
حد مطلوب سفارش
factory order
سفارش ساخت
conditional order
سفارش مشروط
purchase order
سفارش خرید
acknowledgement of order
تصدیق سفارش
acknowledgement of order
تایید سفارش
outwork
سفارش به بیرون
engaged
سفارش شده
order
دستور سفارش
processing of the order
انجام سفارش
enjoined
سفارش کردن به
trial order
سفارش ازمایشی
ordering
سفارش دهی
enjoining
سفارش کردن به
order format
قالب سفارش
commendation
سفارش تقدیر
enjoins
سفارش کردن به
Put in a good word for me.
سفارش من رابکن
blanket order
سفارش کلی
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
back order
سفارش معوق
asking and ordering
درخواست و سفارش
modification order
سفارش اصلاحی
letter of recommendation
سفارش نامه
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
indenting
سفارش رسیده از خارج
re order
سفارش دوم باره
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
dispatch order
سفارش حمل سریع
indents
سفارش رسیده از خارج
custom-made
سفارش داده شده
reorder level
سطح سفارش مجدد
custom made
سفارش داده شده
outwork
سفارش به خارج از شرکت
reorder cost
هزینه سفارش مجدد
open indent
سفارش خرید باز
indenting
سفارش درخواست کردن
reorder point
نقطه سفارش مجدد
order processing time
مدت انجام سفارش
indent
سفارش درخواست کردن
indents
سفارش درخواست کردن
ordered
سفارش داده شده
indent
سفارش رسیده از خارج
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
testimonial
سفارش وتوصیه رضایت نامه
a la carte
جداجدا سفارش داده شده.
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
indent
سفارش خرید از کشور بیگانه
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
testimonials
سفارش وتوصیه رضایت نامه
indents
سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting
سفارش خرید از کشور بیگانه
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
open indent
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
mail order
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
frequencies
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
stuffed
کالا
articles
کالا
materials
کالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com