Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
idle time
زمان بی باری
Search result with all words
heian sandan
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
Other Matches
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
infecundity
بی باری
freighter
باری
idling
بی باری
idle runing
بی باری
unloads
بی باری
unload
بی باری
sterility
بی باری
utility
باری
empty load
بی باری
infertility
بی باری
barye
باری
unloaded
بی باری
freighters
باری
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
idle current
جریان بی باری
idle period
پریود بی باری
no load voltage
ولتاژ بی باری
no load current
جریان بی باری
no load switching
سوئیچینگ بی باری
no load condition
حالت بی باری
no load speed
سرعت بی باری
idle frequency
فرکانس بی باری
neutral position
وضعیت بی باری
cargo boat
کشتی باری
lighterage
قایق باری
vans
واگن باری
van
واگن باری
lorries
ماشین باری
lorry
ماشین باری
raft
قایق باری
rafts
قایق باری
lighters
قایق باری
lighter
قایق باری
freight trains
قطار باری
freight train
قطار باری
dead weight tonnage
گنجایش باری
motortruck
کامیون باری
cargo ship
کشتی باری
idling cycle
سیکل بی باری
cargo liner
کشتی باری
freight cars
واگن باری
fright car
واگن باری
road transport vehicle
ماشین باری
railroad carriage
واگن باری
praam
باری یاتوپدار
scow
یدک کش باری
fourgon
واگون باری
freight car
واگن باری
autoloading
باری نیم خودکار
lighter
کشتی باری کوچک
truckload
به گنجایش یک ماشین باری
truckloads
به گنجایش یک ماشین باری
lighters
کشتی باری کوچک
sexual promiscuity
بی بند و باری جنسی
lorry
اتومبیل باری گاری
lorries
اتومبیل باری گاری
floating cargo
باری که دردریا است
van
واگن باری سرپوشیده
vans
واگن باری سرپوشیده
boxcar
یکنوع واگن باری
lift helicopter
هلی کوپتر باری
perfunctory
باری بهر جهت
ideal no load d.c. voltage
ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
overload principle
اصل اضافه باری
idle current connection
اتصال جریان بی باری
ideal no load voltage
ولتاژ بی باری ایده ال
cargo master
نوعی هواپیمای باری
promiscuity
بی بند و باری جنسی
no load loss
تلف یا تلفات بی باری
no load torque
گشتاور پیچشی بی باری
idling current connection
اتصال جریان بی باری
wannigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
floating cargo
باری که باکشتی حمل میشود
nosing
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
galliot
کرجی باری یا ماهی گیری
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
freighter
کرایه کننده کشتی باری
wanigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
freighters
کرایه کننده کشتی باری
the supreme
خداوند متعال باری تعالی
carrack
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighters
با قایق باری کالا حمل کردن
carack
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
galiot
کرجی باری یاماهی گیری هلندی
lighter
با قایق باری کالا حمل کردن
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
presented
زمان حاضر زمان حال
seek time
زمان جستجو زمان طلب
presenting
زمان حاضر زمان حال
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
present
زمان حاضر زمان حال
presents
زمان حاضر زمان حال
globe master
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
plateform car
واگن باری بدون دیوار راه اهن
milner bary gambit
گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
compartment marking
تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
limit load
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
portable
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences.
این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
maid of honor
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maids of honor
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maid of honour
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
neutral position
وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tenses
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
زمان فعل تصریف زمان فعل
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
angular velocity sight
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
synchronous
هم زمان
termed
زمان
time of blowing
زمان دم
terming
زمان
whene'er
هر زمان
thitherto
تا ان زمان
contemporaneous
هم زمان
thence
از ان زمان
term
زمان
zeitgeist
زمان
yet
تا ان زمان
simultaneously
در یک زمان
synchrone
هم زمان
date
زمان
dates
زمان
away
از ان زمان
tempo
زمان
timed
زمان
cycle time
زمان
times
زمان
cotemporaneous
هم زمان
clocks
زمان ها
timepiece
زمان
time-piece
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
زمان
clock
زمان
periods
زمان
time
زمان
period
زمان
stroke
زمان
stroked
زمان
strokes
زمان
time consuming
زمان بر
stroking
زمان
tempos
زمان
time-consuming
زمان بر
coinstantaneous
هم زمان
handleing time
زمان بررسی
equilibrium time
زمان تعادل
holding time
زمان نگهداری
execution time
زمان اجرا
sidereal time
زمان نجومی
orthogenesis
جبر زمان
period of concentration
زمان تمرکز
fuze setting
زمان ماسوره
physiological time
زمان فیزیولوژیکی
scheduling queue
صف زمان بندی
scheduler
زمان بند
peace time
زمان صلح
running time
زمان رانش
run time
زمان اجرا
nonsynchronous
ناهم زمان
searching time
زمان جستجو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com